وارسته ای از خاندان دستغیب

خاندان دستغیب را باید از روحانیون محبوب شیراز دانست؛ خاندانی که نسل اندر نسل آمده‌اند و کورهٔ معنویت، فقاهت و اخلاق را در این شهر، گرم نگه داشته‌اند. بیشترین شهرت این خاندان بابت سید عبدالحسین دستغیب است. وی پس از شهادت به دست گروهک منافقین، به عنوان شهید محراب معرفی شد.

dastgheib-face

سید مهدی دستغیب، برادر سید عبدالحسین هم از روحانیون وارستهٔ این خاندان بود. زمانی سید محمد باقر دستغیب (عموی شهید دستغیب) در توصیف شهر شیراز گفته بود شهر شیراز در تمام بلاد ایران از جمیع جهات طراز اول است. به لحاظ ایمان فردی چون سلمان فارسی را دارد، به لحاظ فلسفه و حکمت فردی چون ملاصدرا، به لحاظ شعر و غزل سعدی، به لحاظ عرفان حافظ را دارد، از لحاظ فقه و فقاهت میرزای شیرازی را دارد و به لحاظ سخنوری هم سید مهدی دستغیب را دارد.

سید مهدی دستغیب کلام نافذی داشت. او در وصف اولین منبر خود گفته بود: «برای اولین بار در مجلسی به اصرار پذیرفتم که منبر بروم. مقداری صحبت کردم و موقع خواندن روضه گفتم شما احتیاجی به روضه ندارید. با وجود داشتن آب رود، لب رودخانه بنشینید و به یاد لب تشنه امام حسین (ع) باشید؛ بی‌اختیار اشک از چشمانتان جاری خواهد شد که به ناگاه مجلس منقلب شد. اشک از چشمان همه جاری شد و حسینیه زیر و رو شد».

سید مهدی در ربیع الاول سال ۱۳۰۳ شمسی به دنیا آمده بود. ۲۰ روز پس از تولد ایشان، پدرش از دنیا رفت. سید محمد تقی دستغیب پدر وی از عالمان بنام شیراز بود. جد وی سید هدایت الله نیز از اعاظم شیراز بود. پس از درگذشت پدر، برادر وی سید عبدالحسین دستغیب، سرپرستی وی را به عهده گرفت. سید مهدی برای تکمیل تحصیل خود بارها به نجف و قم می‌رفت. وی در نجف از محضر آیات عظام خویی و سید عبدالهادی شیرازی استفاده کرد. در قم نیز پای درس حضرات آیات بروجردی و اراکی نشست. سید مهدی همچنین با صبیهٔ مرحوم سید محی الدین فال اسیری ازدواج کرد. خاندان فال اسیری نیز از خانواده‌های شهیر روحانیت در استان فارس‌اند.

سید مهدی دستغیب روحانی وارسته‌ای بود. او بر این باور بود و بارها تأکید می‌کرد که دسترسی به حقایق و معارف الهی چنان نیست که بر کاغذ نقش بندد. به خواندن کتب زیاد هم معرفت حق حاصل نمی‌شود، تنها به تزکیه و ریاضت است که می‌توان به حقائقی نائل آمد. بر اساس همین رویکرد بود که وی کتب محدودی را از خود بر جای گذاشت. وی کتاب «علم النفس» را نگاشت و در آن درباره شناخت انسان بحث کرد. وی در آن کتاب ابتدا حقایقی را راجع به انسان از دید قرآن طرح نمود. وی در مقدمهٔ این کتاب آورده بود: «بدانید که تمام لذات و خوشی‌ها در پرتو قرب الهی است. اگر نور او به قلب انسان بتابد، صاحب معرفت می‌گردد و آن‌گاه است که انسان در می‌یابد که لذت‌های دنیا با لذات معنوی غیر قابل مقایسه است».

سید مهدی همچنین کتاب «معراج الخاشعین» را نوشت. این کتاب با موضوع شرح و تفسیر نماز به رشتهٔ تحریر در آمده بود. وی در این کتاب نیز به مانند منش زندگی و سایر نوشتارهای خود، رویکردی عرفانی و معنوی را برگزیده و به صرف دیدگاه‌های فقهی بسنده نکرده است. وی در این کتاب در بیان مقام «سجده» گفته است: «عاشقان این راه را دو گونه سجده است، سجده‌ای که پس از یاد کرد محبوب سر بردارند و دیگری آن که مدام سر بر آن دارند.» دستغیب، ادبِ مقام خشوع را آن‌گونه می‌دانست که بنده باید همیشه سر بر سجده داشته باشد.

کتاب «نغمه‌های عاشقانه» نیز دیگر اثر وی است. این کتاب شرح دعای ملکوتی سحر است. وی در ۳۰ مجلس، پیرامون دعای سحر و اثرات و کرامات آن سخن گفت. وی در این اثر نیز با موشکافی‌های دقیقی سعی کرد تا رویکردی معنوی را برگزیند. لحن سخن مرحوم دستغیب در این اثر بسیار ساده و صمیمی و قابل فهم است و خواننده را با معنویتی همراه می‌کند.

سید مهدی ادب خاشعانه‌ای داشت. دعای کمیلی که او در حرم حضرت احمد بن موسی شاه چراغ می‌خواند و صدای لرزان او در هنگام خواندن دعا نشان از این روحیهٔ وی داشت. دعای کمیل او علاوه بر اینکه برای مردم شیراز یادآور همان دعاهای معروف شهید دستغیب بود، بسیار آرامش‌بخش نیز بود. وی در سخنرانی‌های خود بارها تأکید می‌کرد که سعادت و خوشی دنیا در خوشی دل است نه زیادی مال و ثروت و داشتن مقام و منصب. و این دلخوشی و آرامش زمانی میسر می‌شود که نور خدا بر دل بتابد. همچنین می‌فرمودند زمانی که امید انسان از همه جا قطع شده و خود را تنها ببیند، دیگر آزاد است و بندهٔ یک نفر است و از اینکه بندگی خلق را بکند در امان است. عبارتی که مرحوم دستغیب بارها بدان تأکید می‌کردند این بود که از بزرگ‌ترین نعمت‌های خدا به بنده، اعطای توفیق بر زبان آوردن «یا الله» است. وی در بیان ادب بندگی بر این باور بود که انسان برای تقرب به خدا باید به دامن مقربی از مقربان درگاه او چنگ زند. به تعبیر ایشان، جز کسی که راه یافته است چه کسی می‌تواند رهبری کند؟

با همین رویکرد بود که ایشان دیدگاه سیاسی خود را نیز تفسیر می‌کرد. وی بر این باور بود که رهبری سیاسی نیز می‌باید منصوب الهی باشد و بشر از صلاح و فساد خود نمی‌تواند اطلاع کامل بیابد، چرا که انسان از عالم غیب بی‌خبر است و کسی که از عالم غیب بی‌خبر است چگونه می‌تواند امام و پیشوای خود را تعیین کند؟ خداوند است که او را منصوب می‌کند؛ همان‌طور که علی بن ابیطالب را در روز غدیر به مقام ولایت رسانید.

سید مهدی پس از انقلاب، تولیت آستان شاه چراغ را بر عهده داشت. سال گذشته اما این سمت به خواهرزادهٔ وی سید علی اصغر دستغیب سپرده شد. سید مهدی اما تا آخرین روزهای عمر خود، امامت جماعت شاه چراغ را بر عهده داشت. با درگذشت وی، وارسته‌ای دیگر از خاندان دستغیب نام نیکی از خود بر جای گذاشت و رفت. روحانی خاشعی که یکی از قطب‌های معنوی مردم شیراز بود. روحش شاد.

نظرات 2 + ارسال نظر
خلیل جمعه 15 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 08:08 ب.ظ http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

" وی بر این باور بود که رهبری سیاسی نیز می‌باید منصوب الهی باشد "

به این ترتیب ایشان به تفکر سنتی شیعه که خلافت ویژه ی معصومین است معتقد بوده است.

اما ظاهرن هرگز این مطلب را بطور اشکار اعلام نکرده است. چون در این صورت مخالف با نظریه ولایت فقیه است.

سلام. ایشان هم از معتقدان به ولایت فقیه بود. ولایت فقیه را امتدادی از نصب الهی می دانستند.

حمید منشی سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 04:22 ق.ظ http://www.aftablarestan.ir

سلام. جناب طباطبایی بزرگوار. جسارت کردم و بدون اجازه تان این مطلب ارزشمند را در سایت «آفتاب لارستان» [سایت نو ساخته بنده] درج کردم.
حق یارتان/ ارادتمند شما؛ حمید منشی
http://www.aftablarestan.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد