قوانین آموزشی، دغدغه ی آیت الله بروجردی

"ایشان هنگامی که از دولتهای وقت گله داشت و دولت کسی را برای رضایت خاطر ایشان به قم می فرستاد، بسیار صریح و با صدای بلند می فرمود نمی پذیرم؛ به طوری که فرستاده ی دولت هم می شنید و می رفت و به رئیس دولتِ وقت گزارش می داد. دولتها هم از طریق چند واسطه از ایشان علت را جویا می شدند و ایشان می فرمود: به خاطر این که دولت در فلان موضوع روشهای نادرستی در پیش گرفته است. همین برخورد موجب می شد که دولت در کار خود تجدید نظر کند و موجبات رضایت خاطر ایشان را فراهم آورد."[1] این عباراتی است که حجه الاسلام فلسفی در وصف زعیم بزرگ عالم تشیع بر زبان آورده است. آیت الله العظمی بروجردی، اگر چه با سیاستهای پهلوی مدارا می کرد، اما به هنگامه ی ضرورت از هیچ اقدامی فرو نمی گذاشت. یکی از دغدغه های آیت الله، مسائل آموزشی و به تبع آن قوانین آموزشی بود. زمانی، سید نورالدین حسینی شیرازی از انقلابیون و مخالفان حکومت پهلوی، به خدمت آیت الله رسیده بود و به حالت گلایه، بر ایشان شوریده بود که "اگر به سنین شما برسم، معلوم نیست که به درجه ی شما نباشم. آقای بروجردی فرموده بودند از ما چه کاری ساخته است؟ وی می گوید: شما صاحب قدرت هستید این ماییم که کاری ازمان بر نمی آید. اگر شما نظام آموزش و پرورش و نیز رادیو و تلوزیون را در اختیار بگیرید، در این صورت ابزارهای مهم دولت را در اختیار گرفته اید و آنها خواهند گفت که از دست ما چه بر می آید؟"[2] سید بروجردی اما در محفلی دیگر پاسخ داده بود که "مردم خیال می کنند که من در اوضاع مملکت دخالت نمی کنم و متوجه امور نیستم! کاملاً متوجه اوضاع هستم و اقدامات لازم را انجام می دهم، ولی مردم خبر ندارند".[3] سخن سید نورالدین، بی راه نبود اما سید بروجردی هم از امور آموزشی غافل نمانده بود. هنگامی که آیت الله بروجردی به حوزه ی قم قدم نهاد، انضباط آموزشی برقرار کرده بود، هر کجا کلنگی زده می شد و مدرسه ای بنا می شد، مورد التفات آیت الله قرار می گرفت. از مدرسه ی نجف و کربلا تا کرمانشاه و حتی هامبورگ از نظارت آیت الله می گذشت. مهدی بازرگان نقل کرده بود، "زمانی که مدرسه ی نارمک با مدیریت و پیشگامی دکتر سحابی ساخته شد و خوب هم ساخته شد و اداره شد، با معرفی و توضیحاتی که مرحوم پدرم برای آیت الله بروجردی داده بود، ایشان قبول کرد پرداختهایی برای دبیرستان کمال به حساب ایشان  بابت سهم امام پذیرفته شود".[4] التفات آیت الله بروجردی بر امر آموزش، نه تنها در تعلیمات آموزشی، که در قوانین آموزشی نیز وجود داشت. در قوانین مرسوم کشور، هر کجا که پای آموزش در میان بود، آیت الله مداخله می کرد و اذن فرا رفتن از فرامین شرعی را نمی داد.

در اواخر سال 1325 شمسی بود که مرحوم بروجردی بر ماجرای اجباری کردن تعلیمات ابتدایی ورود کرد و غفلت از تعلیمات دینی را بر نتابید. زعیم قم، نماینده ای فرستاد تا به دیدار شاه پهلوی برود و قانون "تعلیمات عمومی" را با قید "تعلیمات دینی" اجرایی سازد. لایحه ی اجباری کردن تعلیمات ابتدایی در سال 1321 شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسیده بود، اما تا آن زمان اجرایی نشده بود. روزنامه کیهان مورخ 19/11/1325 از قول دکتر شایگان- وزیر فرهنگ وقت- اجرای قانون تعلیمات اجباری را اعلام کرده بود. آیت الله بروجردی اما مرحوم فلسفی را مامور کرد تا به دیدار محمد رضا پهلوی برود و او را تذکار دهد که تعلیمات دینی هم باید در کنار تعلیمات ابتدایی گنجانده شود. مرحوم فلسفی این واقعه را اینگونه گزارش می دهد: "... من تلفن کردم که آقا پیامی داده اند و باید شاه را ببینم. وقتی شاه آمد، از من پرسید آقای بروجردی چه پیغامی داده اند؟ گفتم: پیغام داده اند که در روزنامه خوانده اند لایحه تعلیمات ابتدایی اجباری را می خواهند اجراکنند. به وزیر فرهنگ دستور داده شود که در برنامه آن، درس تعلیمات دینی را هم بگنجانند. ایشان خیلی مقیّد هستند که تمام دانش آموزان به موازات درسی که می خوانند، تعلیمات دینی را هم بخوانند. شاه هم گفت: به دکتر شایگان می گویم که این را هم اضافه کند."[5] پس از این ملاقات، دکتر شایگان نامه ای به حجه الاسلام فلسفی نوشت و گفت که نظر آیت الله در امر تعلیمات دینی تامین خواهد شد. متن نامه ی او چنین بود "فاضل محترم آقای فلسفی، در باب پیام حضرت مستطاب آیت الله بروجردی راجع به تعلیمات دینی در مدارس، خواهشمند است مراتب ذیل را به استحضار معظم له برسانید: 1- در اقدام اول وزارت فرهنگ، نظر حضرت آیت الله را در تعلیمات دینی در مدارس چهارساله تعلیمات اجباری با مشورت علمای مذهبی تامین خواهد کرد. 2- نسبت به مراحل تحصیلی بعدی چون به مطالعه بیشتری نیازمندیم پس از فراغ از اجرای تعلیمات اجباری، دست به کار خواهیم شد. 3- وزارت فرهنگ امیدوار است با تامین منظور حضرت آیت الله، معظم له نیز برای سعادت مُلک و ملت در اجرای تعلیمات اجباری در سراسر کشور به هرنحو مقتضی بدانند مساعدت فرمایند."[6] مداخله ی آیت الله ثمر بخش افتاد و تعلیمات دینی هم در آموزش عمومی لحاظ شد. این اقدام، تنها واکنش آیت الله در قوانین آموزشی نبود. آیت الله العظمی بروجردی زمانی که تلوزیون، به عنوان دستاورد دنیای جدید، می رفت که فراگیر شود، دغدغه های تعلیمی خود را بازتاب داده بود و از به خطر افتادن دین مردم پروا می کرد. آیت الله حسین بدلا گفته است که "برخی از احکام فقهی آقای بروجردی، قاطعانه و بی ملاحظه بود، از جمله می توان به تحریم تلوزیون در آن ایام اشاره کرد. این حکم آنقدر موثر و دارای ضمانت اجرایی بود که برخی افراد که در منازل خود از این دستگاه استفاده می کردند، ناچار بودند روزها آنتن تلوزیون را پایین بیاورند و شبها مجدداً علَم کنند. رئیس شهربانی وقت هم با نگهداری تلوزیون و نصب آنتن مخالفت کرده بود و این خود، حاکی از نفوذ کلمه مرحوم آقای بروجردی بود."[7] این نحوه برخورد آیت الله بروجردی با قوانین و دستاوردهای دنیای جدید سبب شد تا محمد رضا شاه پهلوی پیغامی برای آیت الله بفرستد که "وضع جهان عوض شده است و ما هم باید هماهنگ با پیشرفت جهان حرکت کنیم و امروزی تر شویم و از قافله تمدن باز نمانیم. آقای بروجردی هم متقابلاً پیغام داده بودند که بله! وضع دنیا عوض شده و اکثر کشورها رژیم سلطنتی را کنار گذاشته به حکومت جمهوری روی آورده اند! اینجا هم از این قاعده مستثنی نیست".[8]

این نحوه مواجهه ی آیت الله در حالی بود که سیّدِ بروجردی قصد مخالفت مستقیم با رژیم پهلوی را در خاطر نداشته است. ایشان در خصوص رابطه با شاه پهلوی گفته بود که "... چه باید کرد که موضوع فشار اجانب در کار است و من بیش از این مصلحت نمی دانم که دولت تضعیف شود، زیرا شاه از خودش اختیاری ندارد و تحت فشار دولتهای بیگانه است. ما هم قدرتی نداریم، برای ما رمقی نمانده . قصه ی ما داستان مَشک آب خالی و پرهیز است.(کسی مَشک خالی به دست داشت و پیوسته مردم را بر حذر می داشت که خیس نشوید، مواظب باشید) ما هم گاهی تشری به دربار می زنیم. اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشار پیش بیاید، شانه خالی خواهند کرد. اینگونه نیست که تا پای جان بایستند".[9]  شهید مطهری هم از ایشان نقل کرده بود که "ما باید با حرف، دولت را بترسانیم اما وارد عمل نشویم، زیرا ابزار لازم را در اختیار نداریم و موفق نمی شویم"[10].

 آیت الله اما هیچگاه به هنگامه ی ضرورت، از مداخله در تصویب قوانین کوتاه نیامد. در ماجرای تغییر رسم الخط فارسی هم، آیت الله بروجردی از موضع سکوت، عدول کرد و اذن تصویب چنین قانونی را نداد. سیلی از مقالات و ایده های روشنفکرانه، می رفت تا زبان فارسی را از رسمیت بیندازد و حروف لاتین را جایگزین آن کند. سعید نفیسی گفته بود که "...اشکال بزرگی که در پیش است این است که در نتیجه ی بدی خط امروزی و حروفی مشابه که با نقطه تغییر می کند، فرهنگهای ما پر از اغلاطی است که در نتیجه تحریف حروف پیدا شده است". او نوشته بود که "من وقتی که به چاپ فرهنگ نفیسی، تالیف مرحوم پدرم، آغاز کردم به این مشکل بسیار مهم برخوردم و چاره را جز این ندیدم که اصولی برای تلفظ کلمات فارسی به خط لاتین اختیار کنم و در برابر هر کلمه، تلفظ آن کلمه لاتین را بگذارم. به نظر من تا وقتی که گرفتار این خط کنونی هستیم، چاره منحصر به همین است و بس."[11] سید حسن تقی زاده نیز بر تغییر زبان فارسی تاکید بسیار می کرد و چاره ی ارتباط با تمدن جدید را اینگونه ترسیم می کرد که: "به واسطه ی نشر خط لاتینی و تعمیم تعلیم آن در میان طبقات پایین ملت از مرد و زن و روستایی و شهری و صغیر و کبیر، روزنه ی جدیدی برای تابش نور معرفت  باز می شود و تمدن ما با اروپا مربوط شده و مجرای نهر تمدن مغربی به مملکت ما گشوده می گردد و به همین طریق یاد گرفتن السنه اروپایی هم که کمال احتیاج به آن هست تا حدی سهل تر می شود".[12] موجی را که روشنفکرانِ وطنی در انداخته بودند تا زبان فارسی را از رسمیت بیندازند، در مقابل اراده ی مرجعیت از حرکت ایستاد و  سر فرو آورد. "هدف اینان، از تغییر خط، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زنده ام اجازه نمی دهم این کار را عملی کنند، به هر جا که می خواهد منتهی شود."[13] این عبارات کوتاه از زبان آیت الله بروجردی کافی بود تا تلاش چندین ساله ی روشنفکران، عقیم بماند و قانون حذف زبان فارسی، توفیق نیابد.

 اینگونه مواجهه با قوانین و رفتارهای حکومت پهلوی بود که سبب ساز بالندگی و ثبات حوزه ی قم هم شده بود. آیت الله خزعلی گفته است که "آیت الله بروجردی مهم ترین وظیفه ی زندگی خود را حفظ حوزه می دانست. گذشت زمان نشان داد تمام سخنان و اقدامات ایشان در این باره درست بوده است. وی می گفت با بودن آب فراوان است که ماهی بزرگ پرورش می یابد، و آب خُرد ماهی کوچک پرورش می دهد. ایشان می گفتند اگر مخالفت با رژیم در پیش گرفته شود، مردم در وسط راه ما را تنها می گذارند و آن گاه حوزه نیز از بین خواهد رفت و به همین علت با بعضی از انقلابیون همراهی نمی کرد."[14] اینگونه منش آیت الله بود که آیت الله مسعوی خمینی از آن به عنوان "انقلابِ بدون تلفات" یاد می کند.[15] برخی بر این باورند که مواجهه ی آیت الله بروجردی با تصویب قوانین آموزشی، سبب ساز انقلاب 57 شد."اگر آقای بروجردی در دوران 18-19 سال پیش از انقلاب آن بچه ها و جوانان را تربیت نمی کرد، انقلاب امام هم گرفتار اوضاع و احوال زمان مشروطیت می شد..طلبه ها یا غیر طلبه هایی که در زمان آقای بروجردی تربیت شدند، بعد از پیروزی انقلاب حکومت را در دست گرفتند. در زمان آقای بروجردی طوری نبود که ایشان بتواند بر علیه شاه قیام کند، اگر چه آقای بروجردی در جلوگیری از تصویب قوانین ضد اسلامی نقش بسزایی داشت."[16]

 آیت الله بروجردی در مواجهه با قوانین آموزشی زمان پهلوی، تمام قامت ایستاد، از ورود کوچکترین امور ضد دینی در قوانین کشور بیم داد و فاصله گرفتن از فرامین شرعی را هشدار می داد. شاید قصه ی آیت الله، داستان مَشک آب خالی و پرهیز نبود. آیت الله این تعبیر را مسامحی به کار برده بود. داستان ایشان، قصه ی آب فراوانی بود که ماهی های بزرگی را در خود پرورش می داد. "با بودن آب فراوان است که ماهی های بزرگ پرورش می یابد..."

 

پی نوشتها



[1] خاطرات حجه الاسلام فلسفی، صص180-181

[2] خاطرات حجه الاسلام سید منیر الدین حسینی شیرازی، صص57-58

[3] خاطرات آیت الله شیخ محمد کلباسی، ص189

[4] خاطرات مهدی بازرگان، ص83

[5] خاطران حجه الاسلام فلسفی، صص 181-182

[6] خاطرات حجه الاسلام فلسفی، صص181-183

[7] هفتاد سال خاطره از حسین بُدلا، ص157

[8] خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، صص230-231

[9] چشم و چراغ مرجعیت، مصاحبه با آیت الله سید محمد باقر سلطانی، ص59

[10] زندگی نامه آیت الله العظمی بروجردی، خاطرات استاد واعظ زاده خراسانی، ص58

[11] مقدمه فرهنگ عمید

[12] مقدمه ی تعلیم عمومی با یکی از سرفصل های تمدن، سید حسن تقی زاده، ص10

[13] چشم و چراغ مرجعیت، ص29

[14] خاطرات آیت الله خزعلی، صص55-60

[15] خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، ص231

[16] خاطرات آیت الله احمدی میانجی، ص170-171

نظرات 2 + ارسال نظر
خلیل پنج‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:19 ب.ظ http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

با سپاس از این زندگینامه فشرده، ظاهرن این جمله :

" اکثر کشورها رژیم سلطنتی را کنار گذاشته به حکومت جمهوری روی آورده اند! اینجا هم از این قاعده مستثنی نیست".[8] "

مربوط به زمانی است که شاه در نظر داشت اصلاحات ارضی بکند اما ایشان مخالف بود. این جمله را به صدرالاشرف گفته بود که پیام آور شاه بود.

با سلام. بله همین طور است ایشان از طریق صدرالاشراف این پیام را به شاه در زمانه ی اصلاحات ارضی رسانده بودند.

شرف الدین جمعه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:42 ق.ظ

سلام
چند وقته که هرچی سر میزنم خبری از پست جدید نیست!
منتظریم ها!

سلام. ممنونم از حسن نظر و توجهتان. اطاعت امر شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد