سید محمد باقر شیرازی، فهم فقهی با تمسک به دانسته های بشری

mohamadbagher-shirazi

در ماه رجب سال ۱۳۵۰ هجری قمری بود که سید محمدباقر شیرازی در شهر شیراز به دنیا آمد. پدرش سید عبدالله طاهری شیرازی از مراجع بزرگ زمان بود. سید عبدالله در وصف فرزندش گفته بود: «فرزندم سید محمدباقر از همان ابتدای عمر به مرتبهٔ عالیهٔ اجتهاد نائل آمد». سید محمدباقر در سن بیست‌سالگی به رتبهٔ اجتهاد رسیده بود.

او اما علاوه بر دانش فقه بر علوم دیگر هم تبحر داشت. او در علومی از قبیل هیئت و نجوم، ریاضیات و علوم فلکی متخصص و صاحب‌نظر بود. برخی از نظرات او در سایر علوم، در کتاب «الفقه الإسلامی و سیر الزمن» گرد آمده است. پس از انتشار این کتاب، سید محمدباقر صدر و سید مصطفی خمینی، آن را به کتاب «مستمسک عروة الوثقی» مرحوم آیت‌الله‌العظمی حکیم تشبیه نمودند. (۱) همین دانسته‌های وی در علوم دیگر بود که فهم او از مسائل فقهی را نیز عالمانه‌تر کرده بود.

دانش او در علم نجوم سبب شده بود تا در بحث از رؤیت هلال، نظریه‌ای کاملاً مستقل ارائه کند. وی رساله‌ای تدوین کرده بود و در آن اثبات کرده بود که از نظر علمی نمی‌توان به اتحاد افق برای تمام کره زمین قائل شد. بر اساس دیدگاه وی، با دیدن ماه در یک مکان حکم به اول بودن ماه برای تمام کره زمین اثبات نمی‌شود بلکه این رؤیت، تنها برای نیمی از کره زمین حجت است. (۲) گفته می‌شود انتشار این کتاب، باعث شد تا فتوا و نظر علمای بزرگی همچون آیت‌الله‌العظمی خویی نیز تغییر کند و رأی سید شیرازی مورد استناد قرار گیرد. (۳)

وی در ماجرای رؤیت هلال، دیدن ماه با چشم مسلح و تلسکوپ را نیز حجت می‌دانست. وی کتابی نیز در همین زمینه با عنوان «رؤیة الهلال و ما فیها من الأراء و الأقوال»، به صورت مستدل از جهت رویارویی با علوم جدید تدوین نمود.

دانش وی در علم نجوم سبب شده بود تا بتواند با طرحی ابتکاری بر روی یک صفحه کاغذ عادی، این امکان را به هر شخصی در هر نقطه از کره زمین بدهد که تنها با گذاشتن یک شاخص بر روی کاغذ، جهت قبله را به طور دقیق مشخص کند. قبله‌نمای رزم‌آرا و سایر قبله‌نماها نیز از این طرح آیت‌الله الگو گرفته بودند.

ایشان حتی رساله‌ای تدوین کرد و با تعیین دقیق محاسبات ریاضی، رؤیت هلال در هر فصل از سال را برای شهرهای مختلف معین نمود که از آن زمان تاکنون مورد استفاده منجمین قرار گرفته و در بسیاری موارد، تعجب و تحسین دانشمندان و علما را برانگیخته است.

علاوه بر دانش‌های غیر فقهی که اثرات ملموسی در آراء فقهی او نهاده بود، سید محمدباقر شیرازی در آراء فقهی خود نیز نگاهی بر اساس مقتضیات دنیای جدید داشت. وی ۵۰ سال پیش در ماجرای حج حکم کرده بود که مطاف سعی و منی و مشعر و عرفات می‌تواند به صورت طبقاتی انجام شود.

در امر تقلید نیز حکم کرده بود که در امور سیاسی و حکومتی ‌باید از فقیهی که در امور سیاسی اعلم است تبعیت کرد. در امور احکام دین مانند روزه و نماز و امثال آن باید از مجتهد اعلم فقهی تقلید کرد و در اموری که نیازمند نیابت از حضرت صاحب الزمان (عج) باشد باید به أتقی رجوع کرد. (۴) این تفکیک نهادن میان ساحت‌های مختلف علمی و فقهی، نظریه‌ای است که تخصصی شدن علوم را حتی در عرصهٔ فقه و اجتهاد دنبال می‌کند و سید شیرازی نیز بر این رأی معتقد بود.

وی به جواز عقد موقت دختر بدون اجازه پدر در صورت ضرورت و با شرایطی حکم کرده بود. (۵) وی به زندانی کردن اشخاص برای مهریه و بدهی نیز اعتراض کرده بود و به عدم جواز فقهی آن حکم داده بود. (۶) سید محمدباقر شیرازی سود بانک‌ها و جریمهٔ تأخیر وام از سوی بانک‌ها را نیز شرعاً حرام می‌دانست.

این زادهٔ شهر شیراز، از زادگاه خود نیز به نیکی یاد می‌کرد. وی سلمان فارسی را یکی از افتخارات فارس می‌دانست و می‌گفت: قطعاً موطن سلمان فارسی، فارس و اطراف شیراز است و آنانی که سلمان را از فارس نمی‌دانند همانند افرادی‌اند که خلیج فارس را با آن همه سابقه، خلیج عربی می‌خوانند.

آیت الله شیرازی عید نوروز را نیز در حاشیه‌ای بر عید غدیر تفسیر می‌کرد. او می‌گفت بر اساس شواهد تاریخی و متون غیر قابل انکار، عید نوروز مصادف با عید غدیر خم بوده و لذا این عید علی‌رغم باستانی بودنش، با طلوع خورشید اسلام در ایران، همچنان مورد احترام و ارزشمند مانده است؛ لذا می‌توان گفت تقارن عید نوروز با عید غدیر، رمز بقای این عید باستانی است. (۷)

ایشان بر مناسبات مذهبی تأکید فراوان داشت. زمانی که طرح حذف تعطیلاتی نظیر سالروز شهادت حضرت زهرا (س)، امام صادق (ع) و امام رضا (ع) در مجلس شورای اسلامی به راه افتاده بود، وی در بیانیه‌ای انتقادات تندی بر آن طرح وارد کرد. او گفته بود: این‌جانب با اعلام عزای عمومی برای مطرح شدن چنین طرحی در مجلس شورای اسلامی که باید قوانین مطابق با اسلام و مکتب اهل‌بیت (ع) را به تصویب برساند، خواستار لغو هرچه سریع‌تر این طرح شده و هشدار می‌دهم در صورت تصویب این طرح باید منتظر عواقب سوء آن و خدای ناکرده روی گرداندن اهل بیت (ع) از این ملت و مملکت باشیم که إنا لله و إنا إلیه راجعون.

زمانی که سخنانی بحث‌برانگیز مبنی بر برائت یزید، شمر و عمر سعد گفته شده بود، آیت الله شیرازی با صدور بیانیه‌ای، به تندی از چنین سخنانی یاد کرد: «این‌که یزید و شمر و عمر سعد و مانند این‌ها در بهشت‌اند، آن هم از سوی برخی مدعیان شاگردی بزرگان علما و منسوبین قم، از بالاترین مصادیق بدعت بلکه کفر و آب به آسیاب دشمن ریختن است و اثر این گفتار از تیر و سنان شمر و هرمله بر وجود مقدس امام حسین (ع) در روز عاشورا نه‌تنها کمتر نیست، بلکه از جهاتی بدتر است.»

سید محمدباقر شیرازی که برابر با میلاد امام باقر (ع) در اول ماه رجب دیده به جهان گشوده بود، در شامگاه ۱۳ رجب برابر با میلاد امام علی (ع) دیده از جهان فروبست. شاید زندگانی او نیز نمادی از ولادت و وفات او بود؛ روحانی وارسته‌ای که دل در گرو اهل‌بیت (ع) داشت و در فهم کلام معصومین (ع) مجاهدت علمی می‌ورزید. روحش شاد!

پاورقی‌ها:

  1. چهرهٔ پرفروغ، ص ۲۹۸.
  2. به نقل از سایت سید محمدباقر شیرازی.
  3. همان.
  4. همان.
  5. توضیح المسائل سید محمدباقر شیرازی، مسئله ۲۳۱۰.
  6. به نقل از سایت سید محمدباقر شیرازی.
  7. همان.

مواجهه جواد طباطبایی با سید عبدالحسین لاری

نود سال از درگذشت سید عبدالحسین لاری می‌گذرد. او از جمله روحانیون مشروطه‌خواه بود. وی در مقرّ خود در لارستان و در اجرای اهداف اسلامی، اقداماتی را به انجام رسانده بود، نیروهایی نظامی را سامان داده بود، نشان ویژه‌ای برای آن‌ها در نظر گرفته بود، به چاپ و تکثیر تمبر مخصوص با عنوان «پست ملت لار» و «پست ملت اسلام» اقدام کرده بود. او در نواحی تحت سلطهٔ خود به اجرای حدود اسلامی نیز کوشیده بود. اخذ مالیات‌های شرعی از اقشار مختلف مردم منطقه هم از ویژگی‌های خاص رفتاری وی بود.

abdul-hossein-lari

منتقدان سید لاری

این اقدامات وی در لارستان سبب شد سید عبدالحسین را از نخستین عاملان به نظریهٔ ولایت فقیه بدانند. هرچند این‌گونه رفتارهای وی مخالفان و موافقانی نیز داشته است. موافقان بر این باورند که رویّهٔ وی اجرای احکام اسلامی بوده و او از نخستین افرادی است که اندیشهٔ اسلامی را به عمل نزدیک کرده است. از نظرگاه موافقان، اقدامات سید با عناوین «تشکیل حکومت اسلامی»(۱) و «اجرای عملی نظریه ولایت فقیه»(۲) تعبیر شده است.

این اقدامات سید از دید مخالفان اما با عنوان «شورش علیه دولت»(۳) و «تجزیه‌طلبی»(۴) یاد شده است. منتقدان بر آن‌اند که سید لاری با این اقدامات خود، علیه حاکمیت وقت شورش کرده و تن به قوانین مملکتی نداده است.

دکتر سید جواد طباطبایی نیز بر این باور است که سید لاری چندان اطلاع دقیقی از مفاهیمی مانند مشروطه نداشته و تلقی او از مفاهیمی چون مجلس شورای ملی، بیشتر تعابیری شاعرانه است که همسانی‌هایی با روضه‌ای از روضات جنات بهشت دارد.(۵)

دکتر طباطبایی بر سیّد لاری خرده گرفته است که سید عبدالحسین لاری با همهٔ انتقاداتی که بر سلطنت جور می‌کند، اما ناصرالدین‌شاه را «شاه شهید» می‌نامد و دوام سلطنت او را از نتایج «حسن عقیدت به اهل شریعت»، به‌ویژه در آغاز سلطنت می‌داند که «به نشر صندوق عدالت در تمام مملکت و قمع بابیه و دفع شیخیه و رفع دخانیه و منع کفار از مداخله در کار» اقدام کرده است.(۶)

طباطبایی، تناقض‌هایی که در گفتار سید لاری وجود دارد را برجسته کرده و بر آن نقد می‌کند. او بر این گفتار سید لاری نیز خرده می‌گیرد که در جایی گفته است سبب انکسار هندوستان، مداخلهٔ بیگانگان و کفار در این کشور بود؛ اما در جایی دیگر سبب بقای استقلال افاغنه کابل و قندهار را جز این نمی‌داند که کفار را در امور داخلی خود از مداخله منع کرده‌اند.(۷)

سید جواد طباطبایی بر پاره‌ای از گفتارهای سید لاری انگشت نهاده است و او را بی‌اطلاع از تاریخ، حتی تاریخ اسلام معرفی می‌کند. طباطبایی این فقره از عبارات سید عبدالحسین را نقل می‌کند که گفته است: استیلای اعراب علی خرق العاده و العجائب بر تمام مشارق و مغارب و ملوک الحاسره و جبابره در مدت ششصد سال بعد از آن نشد و نمی‌شود، مگر به‌واسطهٔ باطن شریعت و مدد و امداد و شوری و مشورت با والی ملت و امام امت… (۸) طباطبایی در نقد این گفتارِ سید می‌گوید: به نظر نمی‌رسد سید لاری اطلاع درستی از تاریخ-حتی تاریخ اسلام- می‌داشته است، چنانکه منظور او از ذکر ششصد سال در فقره‌ای که نقل کردیم، معلوم نیست، و به نظر می‌رسد منظور از ظهور اسلام تا آغاز غیبت کبرا بوده است که در سال ۳۲۰ قمری صورت گرفته وگرنه سال ۶۰۰ قمری که در بیان لاری آمده ربطی به اخفای امامت ندارد. چنین اشتباهی در مواضع دیگری از رساله قانون مشروطه مشروعه نیز تکرار شده که مدت سلطنت صفویان در آن پانصد سال ذکر شده است.(۹)

جواد طباطبایی با برجسته کردن برخی ایراداتی که در اندیشهٔ سید لاری وجود دارد، بر او نقد می‌کند و او را به عدم درک صحیح از مفاهیم مشروطه و قانون منتسب می‌کند.

رهایی از ظلم، اولویت سیاسی سید لاری

هرچند انتقادات طباطبایی بر اندیشهٔ سید لاری به نظر منطقی و معقول به نظر می‌رسد و می‌باید سید لاری را از جهت عدم التفات بر پاره‌ای از مفاهیم جدید التأسیس همچون قانون ملی، مورد انتقاد قرار داد، اما از نکته‌ای نیز نباید غفلت ورزید. در تعابیری که بزرگان فلسفهٔ سیاسی به کار می‌گیرند، از مفاهیمی یاد می‌کنند که آن را «آزادی از» و «آزادی به» می‌نامند. در این تعابیر گفته می‌شود جوامعی که تحت سیطرهٔ استبدادند، برای رهایی از دست ظلم و ستم، ابتدا به «آزادی از» ستم می‌اندیشند. تمامی جهد آنان بر آن است که خود را از زیر تیغ تیز ستم رهایی بخشند. اما پس از این رهایی است که «آزادی به» سمت آنچه مورد دلخواه است، روی می‌کند و تشکیل نظامی مطلوب مورد توجه قرار می‌گیرد.

زمانه‌ای که سید لاری در آن می‌زیسته دورانی بود که مشروطه‌خواهان، به‌تازگی بر مفاهیم دنیای مدرن التفات یافته بودند و رهایی از حاکمیت استبداد را در خاطر می‌پروراندند. سید لاری به غایت تلاش می‌کند تا مفاسد حاکمیت ظلم را برجسته کند و به تصویر بکشد.

از نخستین رساله‌هایی که از سید عبدالحسین لاری در مباحث اجتماعی و سیاسی به دست رسیده، رساله‌ای با عنوان «آیات الظالمین» است. سید در این رساله، همه آیاتی که دربارهٔ ظلم آمده است را احصاء کرده و در مواجهه با استبداد بدان‌ها تمسک جسته است.(۱۰)

او ظلم را «صریح مذهب کفریه» می‌داند که از مذهب حقهٔ عدلیه عدول کرده‌اند.(۱۱) لاری ظلم را خاستگاه همه تباهی‌ها و عدل را موجب همه ترقیاتی می‌داند که قومی می‌تواند بدان نائل شود.(۱۲)

سید عبدالحسین لاری با تمسک به آیات قرآنی، قبح ظلم را استخراج می‌کرد و می‌گفت: قبح ظلم در دیانت اسلام به درجه‌ای است که خداوند به موجب آیه ۳۳ از سورهٔ مائده برای نوعی از ظلم که در این زمان متداول شده، یعنی «محاربه با مسلمانان» چنان حد و عقوبتی معین کرده که برای هیچ‌یک از انواع کفر و ارتداد چنین حدود و عقوبتی دنیوی مترتب و مقرر نفرموده است.(۱۳)

سید عبدالحسین حتی از مرحوم مجلسی نقل می‌کند که هرگونه همکاری با شاهان و سعی در رفع نیازهای آنان معادل کفر است و می‌نویسد که «عمداً به سوی ایشان نظر کردن گناه کبیره است».(۱۴) سید تفاوت حکومت مشروطه مشروعه و حکومت استبدادی را چونان تفاوت ایمان و کفر می‌دانست و مقایسه بین این دو نوع حکومت را چون مقایسه میان حق و باطل تلقی می‌کرد. به نظر می‌رسد همت اصلی سید لاری در جهت رفع ظلم بوده و رهایی از استبداد اولویت اول سیاسی وی بوده است.

مواجهه با بیگانگان، مشی سیاسی سید لاری

سید لاری در زمانه‌ای می‌زیست که مواجهه با هجوم خارجی یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های آن زمان را شکل می‌داد. سخنان سید نیز علی الاغلب در مواجهه با هجوم بیگانگان بود و می‌کوشید تا از درِ مخالفت با آنان درآید. او بر انگلیس و روسیه این‌گونه می‌تاخت که هیچ‌یک از انواع چهارپایان و جانوران بیابانی و درندگان، حتی سگ و خوک با همهٔ پلیدی و ناپاکی و درنده‌خویی غریزی که در وجودشان نهفته است، فاسد را به فاسدتر برنمی‌گردانند جز «ابالیس انگلیس» و «روس بدتر از مجوس» که پلیدترین و فاسدترین انواع از شیاطین جاندار هستند.(۱۵)

وی سپس می‌کوشد تا تشبه جستن به غربی‌ها را مطرود و مطعون بداند و هیچ‌گونه اقبالی بدان‌ها نشان ندهد: «هرگز نباید توهم و اشتباه کرد که این‌ها (غربی‌ها) دارای نظم و ترتیب هستند، چه شدت فساد و تباهی آن‌ها به‌اندازه‌ای است که اِذ دَخَلوا قَریَة أفسِدوها وَ جَعلوا أعِزّة أهلها اَذلّة (نمل/۳۴) (چون به دیاری روی آورند، کشور را ویران سازند، و عزیزان آن را ذلیل گردانند.)»

سید لاری سپس این‌گونه بر علیه اروپایی‌ها که آنان را بیگانگان می‌نامد، می‌شورد: «مسلم است که تمام اسلحه و مال و دارایی و جان و ایمان و اختیار مردم را از هر جهت خواهند گرفت و خوشی را از مردم سلب کرده، مهر خموشی بر زبان آنان خواهند زد. حتی اختیار دین و آئین و آبرو و شرف و ناموس و حیثیت برای آن‌ها باقی نمی‌گذارند و از هیچ امری فروگذار نخواهند کرد مگر آنکه آن را در حیطهٔ تصرف خود درآورند و عزیزان و بزرگان مملکت را بندهٔ زرخرید خود گردانند و با هزاران گونه ننگ وابسته به خود کنند».(۱۶)

سید دربارهٔ قراردادها و معاهداتی که فرمانروایان و کارگزاران حکومتی کشورهای اسلامی با بیگانگان منعقد ساخته‌اند و موجب گسترش و نفوذ بیگانه و اشغال بخشی از سرزمین‌های اسلامی شده و استقلال مسلمین را به خطر انداخته است، این‌گونه سخن می‌گوید: «هر قرار و مداری و رأی و حکم و معاهده پیمانی که از روی نادانی و سفاهت و نادرستی و یا با زور و فریبکاری و ستمکاری یا از روی مخالفت با قانون شریعت اسلامی از وکلا و امناء دول اسلامی صادر گشته است، بیهوده و باطل و غیر قابل اجرا بوده و به هیچ وجه قابل قبول نیست، چرا که عمل سفیهان و نابخردان و خطاکاری آنان در حق خود آن‌ها، از نظر شرعی و هم از دیدگاه خرد، روا و نافذ نیست چه رسد به آنکه در حق دیگر مسلمانان مطاع، نافذ و قابل اجرا باشد».(۱۷)

به نظر می‌رسد سید لاری در زمانه‌ای می‌زیست که مخالفت با ظلم و استبداد، اولویت اول سیاسی وی بوده و مواجهه با دول متخاصم خارجی نیز دغدغهٔ اصلی سید لاری را شکل می‌داده است. اینکه وی بر زیروبم اندیشهٔ مشروطه‌خواهی و ریزبینی‌های آن التفات تام و تمام نداشته البته سخنی است که می‌توان نزدیک به یک قرن پس از او در آن باب سخن گفت. زمانهٔ سید لاری اما اقتضائات دیگری داشته و مجاهدت دیگری می‌طلبیده است.

سید عبدالحسین لاری، فقیهی بود که راه مبارزه با ظلم را در پیش گرفته بود. او هم به لحاظ تئوریک علیه ظلم و استبداد قدم به میدان نهاده بود و هم از نظر عملی مقابله با ظلم را پیشه ساخته بود. انتقاداتی که بر وی وارد می‌شود اگرچه خالی از صحت نیست اما به نظر می‌رسد زمانه‌ای که سید در آن می‌زیسته است را مغفول نهاده است. در ثانی دوران گذار از استبداد را نیز به دیدهٔ غفلت نگریسته است. شاید با در نظر داشتن این دو مهم، بیشتر بتوان به منش سیاسی و اندیشه‌ای سید لاری وقوف یافت.

پانوشت‌ها:

  1. سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگشتان، ص ۷۸
  2. ولایت فقیه زیربنای فکری مشروطه مشروعه، ص ۷۵
  3. تاریخ بستک و جهانگیریه، ص ۳۱۷
  4. مخبر السلطنه، خاطرات و خطرات، ص ۲۴۸
  5. اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، به کوشش علی اکبر علیخانی و دیگران؛ جلد دهم، مقالهٔ اندیشه سیاسی سید عبدالحسین لاری، سید جواد طباطبایی، ص ۲۳۳
  6. همان، ص ۲۲۷
  7. همانجا
  8. مجموعه رسائل سید لاری، صص ۳۶۲-۳۶۱
  9. همان، ص ۲۲۶
  10. رسائل سید لاری، ج ۱، ص ۲۴۹ به بعد
  11. رسائل سید لاری، ص ۲۵۰
  12. رسائل سید لاری، ص ۲۵۱
  13. رسائل سید لاری، ص ۲۵۲
  14. رسائل سید لاری، ص ۲۹۹
  15. به نقل از کتاب شجره طیبه، مهاجری، صص ۳۷-۳۹
  16. قانون و اتحاد دولت و ملت، عبدالحسین لاری، ص ۱۵
  17. همان، ص ۱۶

سید حسن شیرازی، مجاهدت علمی با دغدغه های اجتماعی

بیش از یک قرن و نیم است که مرجعیت شیعه در خاندان شیرازی تداوم یافته است. علاوه بر مرجعیت، شهادت هم یکی از ویژگی‌های این خانواده است. تعداد زیادی از اعضای این بیت شریف، به شهادت رسیده‌اند. آیت الله سید حسن شیرازی یکی از شهدای این خاندان است.

دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی

او در نجف پرورش یافت و از محضر بزرگانی چون سید هادی میلانی، شیخ محمد رضا اصفهانی، میرزا مهدی شیرازی و برادرِ بزرگش، سید محمد شیرازی بهره برد. سید حسن شیرازی علاوه بر فعالیت‌های علمی، دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی داشت. در زمان عبدالکریم قاسم، تفکر کمونیستی بر عراق حاکم بود. سید حسن راه مبارزه با این نحله فکری را در پیش گرفت. وی در کربلا، تشکلی به نام «شباب الحسین» را تشکیل داد. وی در آنجا مجالس مناظره‌ای برای پاسخگویی به شبهات کمونیست‌ها ترتیب می‌داد. همچنین کتاب‌ها و جزوات بسیاری در نقد تفکر کمونیستی به نشر رساند.

وی دست به ابتکاری هم زده بود. او در ۱۳ رجب، به مناسبت ولادت حضرت امیرالمومنین (ع) جشن بزرگ و باشکوهی در کربلای معلی ترتیب داده بود. هدف از این جشن، ایجاد موجی نیرومند در مقابل کمونیست‌ها بود. این ابتکار او سبب می‌شد تا عظمت دینداران در مقابل کمونیست‌ها و دیگر فرقه‌های غیر دینی بیشتر به نمایش گذاشته شود.

سید حسن بر این باور بود که روحانیت باید به زبان مردم آشنا باشد و کتاب‌های اسلامی را باید از سبک قدیم بیرون آورد. لذا مجالس ادبی بسیاری را تشکیل می‌داد و خودش هم در این مورد فعالیت می‌کرد. وی کتابی را در ادبیات عرب نگاشته بود و در آن، راه ادیب شدن و نویسندگی را بیان کرده بود. با فعالیت‌های او بود که روحانیون عراق با شعر و ادبیات انس گرفته بودند و تحولی در این عرصه به وجود آورده بودند.

وی همچنین کتابی در زمینه اقتصاد اسلامی نگاشت. با ظهور کمونیست‌ها و انتشار افکار ضد دینی، جوانان سؤالات زیادی درباره دین و اقتصاد اسلامی می‌کردند. گفته می‌شود که تا آن زمان، هیچ کتابی در عالم تشیع در مورد اقتصاد اسلامی نگاشته نشده بود و سید حسن شیرازی اولین نویسنده این‌گونه کتاب‌ها بود.

فعالیت‌های سید حسن و مخالفت‌های وی با حاکمیت عراق اما سبب شد تا حکومت بعثی او را دستگیر و روانه زندان «قوالنهایة» کند؛ زندانی که کسی از آن زنده بیرون نمی‌آمد. وی از همان ابتدا مورد اذیت و آزار و شکنجه‌های وحشیانه قرار گرفت، به‌گونه‌ای که مادر او در اولین ملاقات با ایشان، در لحظه نخست او را نشناخته بود چرا که در اثر شکنجه‌های سخت صورت او تغییر کرده بود. سید حسن شیرازی گفته بود که یک روز زیر دست شکنجه‌گرها متوسل به امام زمان (عج) شدم و نذر کردم که اگر مرا از این زندان هولناک رهایی بخشد کتابی درباره امام زمان (عج) می‌نویسم. سید حسن از این زندان رهایی یافت و کتابی نیز در باب امام مهدی (عج) نگاشت.

سخت‌گیری‌های حکومت بعث عراق بر سید شیرازی مضاعف شده بود. سید مصطفی خمینی که روابط حسنه‌ای با سید حسن شیرازی داشت، به کربلا رفت و با سید دیدار کرد و به ایشان توصیه کرد که عراق را ترک کند. سید مصطفی از سخنان حسن البکر دانسته بود که جان برادران شیرازی (آیت الله سید محمد و سید حسن شیرازی) در خطر است. آقایان شیرازی به توصیه حاج آقا مصطفی عراق را ترک کردند و به سوریه رفتند. (خاطرات فاطمه طباطبایی، ص ۲۹۲)

سید حسن شیرازی در سوریه نیز به فعالیت‌های خود ادامه داد. وی در آنجا حوزه علمیه زینبیه را تأسیس کرد. این حوزه به سرعت تبدیل به یکی از اصلی‌ترین پایگاه‌های تبلیغاتی تشیع در سوریه شد. وی سفری به منطقه لاذقیه کرد و توانست تأییدیه‌ای از مرجعیت نجف مبنی بر شیعه بودن مردمان آن منطقه بگیرد. این مسئله سبب شد فعالیت‌های فرهنگی شیعی در آنجا گسترش یابد. روزنامه الشرق الأوسط در سال ۲۰۰۸ میلادی ضمن هشدار در باب گسترش تشیع در سوریه، ریشه‌های گسترش نفوذ شیعیان در سوریه را مربوط به فعالیت‌های آیت الله سید حسن شیرازی دانست و وی را مسئول پروژه شیعه‌سازی سوریه قلمداد کرد.

ارتباط با امام موسی صدر

سید حسن شیرازی به فعالیت‌های خود توسعه داد و علاوه بر سوریه در لبنان و مصر نیز به فعالیت پرداخت. وی در این زمینه با امام موسی صدر نیز روابط حسنه‌ای داشت.

مصطفی چمران در نامه‌ای که به امام صدر نوشته بود، از رابطه صمیمانه‌ای که میان سید حسن شیرازی و امام موسی صدر برقرار بود سخن گفته بود. او سید حسن شیرازی را دوست قدیم سید موسی صدر معرفی کرده بود. (خاطرات صادق طباطبایی، ص ۳۱۵)

روابط این دو سید اما حسنه باقی نماند و به تیرگی گرایید. کار اختلاف این دو به جایی رسید که امام خمینی، پرداخت سهم امام به طلاب و شاگردان سید حسن شیرازی را حرام اعلام کرد. ساواک این اختلاف میان امام صدر و امام خمینی از یک سو و سید حسن شیرازی را از جانب دیگر، این‌گونه گزارش داده است: «[امام] خمینی فتوی داده است که پرداخت هر نوع سهم امام به حوزه علمیه زینبیه و شاگردان سید حسن شیرازی حرام است و به دستور خمینی در آینده هیچ نوع حقوقی به طلبه‌هایی که نزد سید حسن شیرازی درس می‌خوانند پرداخت نخواهد شد و به همین دلیل حوزه علمیه سید حسن شیرازی در زینبیه و در دمشق با مشکلات زیادی روبه‌روست و بسیاری از طلبه‌های پاکستانی و افغان‌ها ناچار شده‌اند سوریه را برای همیشه ترک نمایند. علت مخالفت خمینی با شیرازی ناشی از اقدامات سید موسی صدر است و چون سید موسی صدر با کمک شیخ نصرالله خلخالی توانسته است اعتماد خمینی را جلب نماید با قطع درآمد سید حسن شیرازی از سهم امامی که خمینی قبلا برای او می‌فرستاد شیرازی را در شرایط بسیار بدی قرار داده و بیش از پیش دشمنی و اختلاف بین موسی صدر و سید حسن شیرازی تشدید یافته است و در شرایط فعلی شیرازی ناچار خواهد شد برای ادامه اقامت خود در لبنان و سوریه فکر دیگری نموده و شاید مجبور شود این منطقه را ترک نموده و به منطقه دیگری و احتمالا به خلیج فارس برود زیرا برادر او در کویت دارای نفوذ و قدرتی است که می‌تواند کمک‌های مؤثری به وی بنماید.» (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۱۷، امام موسی صدر، ص ۱۷۹)

مأموران ساواک حتی در گزارش مراسم فوت دکتر علی شریعتی مورخ ۵۷/۴/۱۰ به عوامل خود پیشنهاد می‌کنند که در مقابل قدرت سید موسی صدر در سوریه و زینبیه، برای قدرت‌گیری سید حسن شیرازی تلاش کنند تا از این طریق انقلابیون ایران، به‌ویژه محمد منتظری و یارانش از زینبیه طرد شوند. این مأمور ساواک درباره مراسم فوت علی شریعتی می‌نویسد: «سید حسن شیرازی سال‌ها زینبیه را در اختیار داشت ولی به واسطه اختلافاتی که با موسی صدر پیدا کرد، با توجه به روابط موسی صدر با حافظ اسد، شیرازی را از زینبیه بیرون کردند و اشکال‌تراشی‌هایی بابت اقامت شاگردانش نمودند و اکنون زینبیه مرکز ملاقات مخربین مخصوصا دار و دسته منتظری است. چنانچه بتوان شیرازی را تقویت نمود، تا مورد حمایت دولت سوریه قرار گیرد و مجددا زینبیه در اختیار وی باشد، شیرازی و شاگردانش می‌توانند مزاحمینی برای منتظری و اطرافیانش باشند.» به نظر می‌رسد ساواک از سید حسن شیرازی در مقابل نیروهای امام خمینی دفاع می‌کرده است.

مصطفی چمران هم که ابتدا از رفاقت میان امام موسی صدر و سید حسن شیرازی سخن گفته بود، در نامه‌های بعدی خود، از سید شیرازی گلایه می‌کند. چمران به امام صدر نوشته بود: «… ما به علت هدف مقدس استراتژی خود که دفاع از مقاومت فلسطین و آزاد کردن فلسطین است، با همه بدی‌ها که از چپ و مقاومت دیده‌ایم همچنان به آنها وفاداریم و از این بابت نیز ثمنی سنگین می‌پردازیم و مورد بغض و توبیخ عده زیادی از مردم عادی جنوب قرار می‌گیریم. در چنین محیط نامساعدی، سید حسن شیرازی به همکاری با «کامل اسعد» شروع به فعالیت کرده و شیخ‌های زیادی را با پول خریده و عده‌ای اوباش را نیز مسلح کرده و برای خود سازمانی به وجود آورده است و دولت لبنان نیز به شدت او را تقویت می‌کند تا امام را بکوبد و سید حسن را سماحة الإمام سید حسن شیرازی می‌نامند (لقبی که فقط برای رئیس مجلس شیعی اعلی است) و در رادیو و تلوزیون گنده‌اش می کنند و نخست وزیر و دیگران او را می‌پذیرند تا درباره دفاع از شیعه و جنوب صحبت کند…» (خاطرات صادق طباطبایی، ص ۳۷۷) چمران در جایی دیگر نیز بر سید حسن شیرازی طعن می‌زند و می‌گوید: «… عده‌ای از مسلمانان قشری و متعصب را به دور خود جمع می‌کند و با جنگ تبلیغاتی اعصاب ما را ناراحت می‌نمایند و شهدای ما را مسخره کرده، می‌گویند شهید نیستند زیرا فتوایی برای قتال از مرجع -که لابد همان سید حسن شیرازی است- وجود ندارد…» (خاطرات صادق طباطبایی، ص ۳۷۸) او با این بیان، مخالفان اصلی خود را از طرفداران آیت الله شیرازی می‌داند.

شهادت

سید حسن شیرازی در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۵۹ زمانی که قصد شرکت در مراسم یادبود شهید سید محمد باقر صدر در لبنان را داشت، توسط دو نفر موتورسوار به ضرب گلوله به شهادت رسید. روزنامه رسمی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (الشهادة) در مصاحبه‌ای که با خالد عبدالغفار منشی صدام حسین داشت، گفت صدام شخصا دستور ترور سید حسن شیرازی را داده بود.

پس از شهادت وی، امام خمینی در پیام تسلیتی که برای آیت الله سید محمد شیرازی نوشت، آورده بود: از خبر تأسف‌بار و مصیبت وارده متأثر شدم و آن را به جناب‌عالی تسلیت می‌گویم. در این گونه ترورهای ناجوانمردانه که به وسیله ایادی مزدور بعثی عراق صورت می‌گیرد، دست جنایتکار آمریکای جهانخوار به وضوح پیداست که امید است با هوشیاری و اتحاد کامل مسلمانان به زودی قطع گردد. (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۳)

آیت الله سید محمد شیرازی در مراسم شهادت برادر خود گفته بود: «این اولین شهید از خاندان شیرازی نیست و آخرین شهید هم نخواهد بود». پیکر پاک سید حسن شیرازی پس از انتقال به قم و خواندن نماز توسط آیت الله مرعشی نجفی در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.