منتقدانِ یک حقیقت (روشنفکران دینی و راهپیمایی اربعین حسینی)


راهپیمایی عظیم اربعین، این روزها مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. برخی اما با نگاهی منکرانه به این اجتماع انسانی نظر کرده‌اند. یکی از منتقدان، اینگونه اجتماع عظیم اربعین را نشانه می‌رود:  "جاده 80 کیلومتری نجف به کربلا گنجایش 20 ملیون نفر را ندارد. شهر کوچک کربلا گنجایش حضور 16 تا 20 ملیون زائر میهمان، علاوه بر ساکنانش را ندارد. تا حدی که من می‌فهمم، ارتش امریکا یا حتی ارتش شوروی سابق هم توانایی اسکان و پذیرایی 20 ملیون نفر در عرض چند روز را نداشته و ندارند"[1].

این سخن پُر بی راه نیست. ارتشها به هر میزان هم که پیشرفته باشند و انضباط رفتاری داشته باشند، توان چنین مدیریتی را ندارند. در ماجرای راهپیمایی اربعین اما پای ارتش دولتی در میان نبود. نیروهای مردمی همّت کرده‌اند و نظم امور را به عهده گرفته‌اند. دولتها معمولاً نگاهی از بالا به پایین و اقتدار گرایانه دارند. در روش آنها می‌باید به نحو ارعاب و تهدید و تطمیع، کوشید تا نظم کشور به دست آید. در ماجرای اربعین اما علاوه بر دولت عراق و ایران، ملتهای شیعه نیز دخیل بوده‌اند. سکّان انضباط را مردم بر عهده داشته‌اند. اگر در دولتها اسکان نیروهای خارجی دغدغه بوده، در کربلا خانه‌ی هر عراقی، محل سکونت زائران گردیده است. ملت عراق درب منازل را به روی زائران گشوده اند. میزبانان عراقی همّت کرده‌اند و زائر پذیرفته‌اند و بر آنها حُرمت نهاده‌اند. نه نیازی به سامان دهی دولتی بوده و نه شیوه اقتدار گرایانه‌ای در میان بوده است. وقتی که دست اقتدار مردمی در میان باشد، اینچنین گره‌گشایی می‌کند.

 نویسنده با پیش کشیدن مباحث اقتصادی، عنوان می‌کند که: "یک ملیون و 300 هزار تا دو ملیون نفر ایرانی در این مراسم حضور دارند. بدین ترتیب، دست کم بین 130 ملیون تا 200 ملیون دلار از در آمدهای کشور به عراق انتقال خواهد یافت. شهرداری تهران از مدتها پیش پذیرفت تا در این مراسم به شهرداری کربلا در نظافت شهر کمک کند. آیا این هزینه ها اسراف نیست؟ آیا اقشار زیر خط فقر ایرانی بیش از همه به این پول نیاز ندارند؟ آیا دولت در شرایطی قرار ندارد که حتی قادر به تامین نیازهای ضروری آموزشی و بهداشتی مردم نیست؟ فقط مردم عراق نیستند که به عنوان نذر از زائران پذیرایی می‌کنند، بسیاری از ایرانیان نیز هزینه های زیادی بر این امر کرده اند. درست همانگونه که در ایام محرم در ایران می‌کنند. این هزینه‌ها را هم باید محاسبه کرد. مردم ایران 5 ملیارد تومان نذر زوّار مراسم اربعین کرده‌اند."

این انتقاد اگر وارد باشد، به نحو اولی در دیگر ایام سال و در سفرهای ایرانیان به دیگر ملل جهان سزاوراتر است. فرض بفرمایید که ماجرای سفر ایرانیان به کشورهای دیگر از قبیل امارات و ترکیه را پیش بکشیم. سالانه چند ملیون دلار از قِبَل سفر ایرانیان به این کشورها سرازیر می‌شود.؟ آیا عمل مسافرین به دیگر کشورها جای نقد دارد؟ خیر، هیچ خرده‌ای بر آنان روا نیست و نباید باشد. همانگونه که ایراد آوردن بر زائران کربلا نیز از این منظر بی‌مورد است. اگر سرازیر شدن سرمایه ایرانی در کشور عراق مورد نزاع است، اتلاف این سرمایه در دیگر کشورها هم مورد سئوال است.

در ثانی، نویسنده خرده گرفته است که چرا ایرانیان نذر و نذورات می‌کنند و هزینه های سنگینی را اتلاف می‌کنند. سئوال ما این است که شما به جای ماجرای اربعین و هزینه‌های بی‌شمار آن، ماجرای نوروز ایرانی را قرار دهید. در 15 روز ایام نوروز چرا ایرانیان، آتش در خرمن اموال خود می‌زنند؟ خانواده‌ها به مسافرت می‌روند، رخت نو به تن می‌کنند و خانه مجلل می‌کنند. اگر سُرور نوروزی رواست، چرا عزای اربعینی جایز نباشد؟ اگر هزینه‌های آن میدان به چشم نمی‌آید چرا سرمایه‌های این عرصه برجسته شود؟ اگر استفاده از اموال شخصی جایز و رواست، که البته رواست، در امور معنوی و دینی از جمله نذر و سفر زیارتی هم رواست.

استفاده از نیروهای دولتی و شهرداری چرا باید در این حرکت مردمی مورد غضب قرار گیرد؟ روز 13 بدر نیز حرکتی مردمی است و نه به فرمان حکومت است و نه با مایه گذاشتن از قدرت؛ اما مگر در این موارد، دولت دخالت نمی‌کند؟ و صرف هزینه نمی‌کند؟ در ماجرای اربعین هم، حرکتی مردمی شکل می‌گیرد و دولت نیز همت می‌کند و برای انضباط آن می‌کوشد.

در مقاله‌ای دیگر و در نقد راهپیمایی اربعین، گفته شده است که: "عزاداری در حد معقول اگر با هدف تعمیق محبت و علاقه باشد و با شناخت و آگاهی و از همه مهمتر با پیروی از مکتب امام حسین(ع) همراه شود ارزشمند است. اما عزاداری به عنوان یک قالب و ابزار نباید اصلی شود که متاسفانه در روّیه و مناسک کنونی این شکل را پیدا کرده است. کثیری از کسانی که برای امام حسین(ع) عزاداری‌های طولانی می‌کنند، حتی روایتهای مشهور ماجرای عاشورا و نهضت امام حسین(ع) را نمی‌دانند و تحت تاثیر برخوردهای تحریف آمیز و نادرست از آن واقعه دوران ساز هستند"[2].

اینکه می‌باید با معرفت، به مراسم مذهبی روی آورد سخن حقی است. نمی‌توان آنرا منکر شد. اما دینداری مراتبی دارد. نمی‌توان مراتب پایین‌تر دینداری را ایراد گرفت و آنرا در نظر نیاورد. هر چند، بر این باورم که زائران کربلا از معرفت بالای دینی بهره برده‌اند، اما خرده گرفتن بر آنها از این منظر که زائران، مرتبه‌ی مادون دینداری را برگزیده‌اند نیز روا نیست و خلاف مشی عقلانیست.

سخنی با روشنفکران دینی

روشنفکران دینی بر مقولاتی تاکید کرده‌اند تا دینداری پیراسته‌ای را به ارمغان آورند. آنها کوشیده‌اند تا قرابت میان آموزه‌های دینی و شیوه‌های اخلاقی و انسانی را نشان دهند و برجسته سازند.

یکی از تعلیمات روشنفکری دینی، اخلاق‌مداری است. در فلسفه اخلاق از سه سنخ اخلاق سخن به میان می‌آید. یکی اخلاق فایده‌گراست و دیگری اخلاق وظیفه‌گرا و در آخر هم اخلاق فضیلت‌گرا. در اخلاق فضیلت‌گراست که آدمی فراتر از فایده‌ها و وظایف اخلاقی عمل می‌کند و به فضیلت اخلاقی نائل می‌آید. در راهپیمایی اربعین هم، نهایتِ اخلاق مداری رخ نموده است. وقتی که انسانی انواع تدابیر را به کار می‌بندد تا خستگی از تنِ همنوع خود به در کند، نهایت اخلاق‌مداری رخ داده است. وقتی که میزبانی، بر زائرانِ مسافر، چنان اعتماد می‌کند که خانه خود را بی هیچ چشم داشتی در اختیار آنها قرار می‌دهد، اوج اخلاق گرایی را به نمایش می‌گذارد. هنگامی که انسانی، کوچکترین خدمتی که از او می‌آید را از دیگران دریغ نمی‌کند و خود را سایه‌بانِ زائری معلول قرار می‌دهد، او اخلاق را نیز شرمنده خود کرده است. می‌توان و می‌باید این نحوه از اخلاق مداری را برجسته کرد و آنرا تعمیم داد و در دیگر ایام نیز آنرا به کار بست و بدان توصیه‌های مشفقانه کرد، نه اینکه بر آن خرده گرفت و برنتابید.

پلورالیزم دینی دیگر آموزه روشنفکران است. حُرمت نهادن بر دیگر مذاهب و ادیان، اگر در دیگر ایام سال تحقق نمی‌یابد و کمتر مورد عنایت قرار می‌گیرد، اما راهپیمایی اربعین، تجلیگاه این مفهوم است. بنگرید به موارد عدیده‌ای که غیرِ شیعیان بر حرم حسینی وارد شده‌اند و قدر دیده‌اند. "موکب المسیحین فی الحرم الحسینی" از دسته‌های عزاداری در حرم ابا عبدالله بود. تابلوی "انا ایزدی و روحی فداک یا حسین" دیگر از موارد حضور غیر شیعیان بود. برخی علمای اهل سنت نیز در قالب دسته‌های عزاداری به حرم وارد شدند و مورد عنایت و توجه زائران قرار گرفتند. این نحوه از رفتار مداراگونه و احترام بر کیشِ دیگران، اگر در سایر ایام سال نیز مورد توجه قرار گیرد، شریعت مهر انگیز اسلامی را تحقق می‌بخشد.

خشونت پرهیزی و مداراگرایی از دیگر اندیشه‌های روشن اندیشان معاصر است. خشونت پرهیزی برآمده از این عقیده است که برای رسیدن به نتیجه، استفاده از خشونت ضرورتی ندارد. همان عملی که شیعیان در اربعین به رخ کشیدند. در اوج نزاعها و خشونت طلبیهای داعش و در نهایتِ تهدیدهای نابخردانه، شیعیان با راهپیمایی سکوتِ اربعین، مشی خشونت پرهیزی را ترویج دادند؛ بدون اینکه خونی بریزند و سنگی بر بنای ناراست خشونت طلبی بیفزایند. آنان مدارا می‌کنند و لب فرو می‌بندند و با سکوتِ عظیم خود، منش دینی و اخلاقی خود را به انجام می‌رسانند. این رَویّه اگر امتداد یابد و منش مدارا طلبی مورد تاکید قرار گیرد، می‌تواند گره‌های ناگشوده بسیاری را بگشاید‌.

تاکید بر معنویت، به عنوان گوهر دینداری، از دیگر مواردی است که روشنفکران دینی بدان التفات ورزیده‌اند. این روزها برابر است با سالروز بزرگداشت مولانا جلال الدین بلخی در قونیه. بسیاری بر این باورند که قدرتِ معنوی مولوی سبب شده است تا به امروز، خیل مشتاقان او بر گردش حلقه زنند و ارتزاق معنوی کنند. وقتی که مولوی چنین قدرت معنوی دارد که هزاران نفر را بر گرد خود جمع می‌آورد و هیچ خرده‌ای هم بر آن روا نیست، پس ماجرای اربعین حسینی هم نمودی از معنویتی است که ملیونها نفر را با پای پیاده به کربلا می‌کشاند. منتقدانِ راهپیمایی اربعین بر این باورند که سویه‌های هویت بخشی این ماجرا در حال فربهی است و می‌باید از آن مانع شد؛ اما بر این نکته نیز می‌باید توجه داد که همین هویّت نیز با محوریت معنویت سامان یافته و ثمر بخش گردیده است. معنویتی که از این سفر زیارتی نصیب می‌شود، می‌تواند یکی از عوامل برجسته‌ی این سفر روحانی لقب گیرد.

روشن اندیشان دینی اگر بر مصداق یابی اندیشه‌ها و تئوریهای خود التفات می‌ورزند، سفر زیارتی اربعین را نباید به دیده‌ی انکار بنگرند. این واقعه می‌تواند الگویی بر آموزه‌های روشن‌اندیشان دینی هم در حساب آید. تعمیم این رفتارها می‌تواند تحقق آموزه‌های آنان را نیز در پی داشته باشد. وظیفه روشن اندیشان اما در این زمان، برجسته کردن ماجرای راهپیمایی اربعین و دریافت نکاتِ نیک آن و توصیه به تعمیم آن در طول ایام زندگانی است؛ نه تخفیف و خرده‌گیری. حرارتی که در قلوب مومنان درگرفته است، می تواند امتداد یابد،  زندگانی را اخلاقی، معنوی و ثمر بخش‌تر کند و آموزه‌های روشن اندیشان دینی را نیز به مقصد نزدیکتر گرداند. "اِنَّ لِقَتلِ الحُسَین حَرارَهٌ فی قُلوبِ المُومِنینَ لا تَبرُدُ اَبَدا".

                                                                                                                           


[1] پیاده روی 20 ملیونی اربعین، جنگ قدرت و هزینه های نا موجه، اکبر گنجی، سایت رادیو فردا

[2] پیاده روی اربعین و بهره برداری جمهوری اسلامی، علی افشاری، سایت خبرنامه گویا

نظرات 10 + ارسال نظر
. سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام
به نظر من آنچه شما در باب این راهپیمایی، "معنویت" گرایی خوانده اید ترجمانی ندارد جز "خرافه پرستی" و همان اندازه مبتنی بر یک زیست خردمندانه است، که مالیدن خود به ضریح های سیار! خردمندانه است. زنده یاد دشتی می گفت وقتی تبی بر جماعتی مستولی میشود دیگر از عقل و منطق کاری ساخته نیست. از این گذشته قیاس زیارت قبور مردگان با جشنهای نوروزی از بیخ و بن خطاست، چرا که خرد بشری در سرتاسر جهان زندگی همراه با شادی را تجویز می کند اما مرده پرستی و مرده گرایی تنها به روز "تحمیق و تحمیر " در روح و روان مردمان این سرزمین تزریق شده است و جالب است که اشخاصی مانند حیدر علی قلمداران ،علامه ایت الله محسن امین و علامه ابوالفضل رضا برقعی قمی نیز به خوبی جنبه خرافی این اداب و مناسک را با توسل به متون دینی و علم و رجال و حدیث و ... نشان داده اند اما ....!

سلام.
1-خلوص نیتی که در زائران کربلا وجود دارد در کمتر واقعه دینی رخ می دهد. این خلوص به آن میزان بالاست که اگر چه بیم جان از این سفر می رود، اما سر بر نمی تابند و به ندای درونشان پاسخ مثبت می دهند. نمی توان از بیرون نشست و خلوص نیت و معنویت دیگران را به سخره گرفت.
2- از تعابیری استفاده کرده اید که بار ارزشی منفی دارد و بواسطه ان خواسته اید تا رای خود را مقبول جلوه دهید. مالیدن خود به ضریح سیار کمتر از مالیدن لباس یوسف بر چشم یعقوب نبود. کسی خود را به ضریح آهنی نمی مالد، این حرکت ظاهری را می بینید اما عمق عشق این افراد را به امامشان در نظر نمی اورید. خرده گرفتن کار چندان دشواری نیست. با این مبنای شما می توان انواع مناسک دینی را به سخره گرفت. سجده کردن مسلمانان را نیز می توان اینگونه ترسیم کرد که چرا هنگام نماز، مسلمانان پشت خود را بر هوا می کنند؟به همین راحتی می توان انواع مناسک را زیر سئوال برد.
3- اگر شادی جزوی از احساسات ادمی است، اشک ریزی هم خارج از آن نیست. در ثانی حرمت نهادن بر درگذشتگان امری به قدمت تاریخ دارد. هیچکدام از افرادی که بر امام حسین اشک می ریزند، مدعی نیستند که دارند امام را پرستش می کنند. در امر عبادی و پرستش نخستین امر این است که فرد، خود اذعان داشته باشد که دارد آن معبود را می پرستد و ان را خدای می داند. این امر در میان هیچکدام از زائران و سوگواران حسینی وجود ندارد.
4-جناب قلمداران و امین و دیگران اگر آداب مناسکی را نقد کرده اند، بزرگان دیگری هم بوده اند که این مناسک را پذیرفته اند و ترویج کرده اند. یک مدعا وقتی می تواند مقبول باشد که ادله ی خرد پسندی داشته باشد نه اینکه از جانب چه کسی بیان شده است.
5- ممنونم که خواندید و نظر دادید.

. پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:32 ق.ظ

سلام -بنده معنویات مردم را مسخره نکرده ام و فقط انتقادم را بیان کرده ام. در این دنیای بزرگ آنچه که زیاد است انواع و اقسام معنویات است. هر کس در هر منطقه جغرافیایی نیز خود و مناسک و اعتقادات خود را برحق می داند، و به محض مواجهه با انتقاد، سپر دفاع از معنویات مردم را پیش روی میگیرد. گاوستایان نیز به سهم خود نسبت به معنویاتشان خلوص دارند اما این دلیل نمی شود که باورها و اعتقاداتشان خرافی نباشد. از این گذشته، روزگارانی بس دراز مردمانی بودند که نه تنها بیم جان را به خاطر خدایان بر خویش هموار می کردند بلکه حتی فرزندان خود را در پیشگاه خدایان خود با خلوص قربانی می کردند با همان خلوص و وسواس و ترس و دلهره و امیدی که ابراهیم زمان قربانی کردن اسحاق یا اسماعیل داشت. اما ایا این خلوص نیت باعث میشد که اعتقادات انها صحیح شود؟!

-حتا اگر به لوازم و ملزومات این سخن که "اصول دین تحقیقی هستند" پایبند باشیم انتقاد حق طبیعی هر انسانی است حتا اعتقاد به اینکه چرا مسلمانان هنگام سجده پشت خود را بر هوا می کنند، نیک تر ان است که مومنان نیز پروا کنند و مدارا جویند و پاسخی در خور و منطقی دهند نه اینکه با زودرنجی راه را بر پرسش ببندند، می فرمایید: "مالیدن خود به ضریح سیار کمتر از مالیدن لباس یوسف بر چشم یعقوب نبود". دلیل دینی و قرانی شما بر این استدلال چیست؟ یعنی اینکار هم معجزه بوده و به فرمان خدا، یا به سبب فرمان خدا مایه شفای کوران شده، یا سبب ان شده است که بمثل فردی که دو دستش قطع شده، صاحب دو دوست تازه شود و ... ! از این گذشته این ضریحهای سیار هر چه باشند از صاحب ضریح محترمتر که نیستند، آیا شاهدی دینی دارید که ایشان در زمان زنده بودن شان اجازه داده باشند که مردمان به چنین شیوه ای تعظیم شان کنند؟آیا پیامبر همسرش خدیجه یا عمویش حمزه سیدالهدا را به همین شیوه تعظیم می کرد؟ ایا پیامبر به زیات مرقد حضرت ابراهیم در زمان خودش رفت؟ آیا حضرت علی دستکم در مدت خلافتش رسومی مانند مراسم امروزین جهت تعظیم پیامبر بر پا کرد؟ آیا امام حسن و امام حسین برای پدر و مادرشان چنین کردند تا ... !


-کلمه الحق یراد به الباطل، این که غم و اندوه و اشک ریزی نیز جزوی است از احساسات ادمی درست است، اما کدامین روانشناسی در جهان امروز را میشناسید که اشک ریختن و غم و اندوه را از احساسات مثبت به شما آورد. حقیقت این است که آنچه در ایران امروز دیده میشود ربودن شادی از مردم، و برانگیختن و شکنجه دادن آنها با عزاداری و روضه خوانی و ... است و از انجا که تا حد زیادی باید مصنوعاً ایجاد شود حتا ربطی به حالت طبیعی غم و اندوه و ریختن اشک ندارد بماند که در کتب اربعه شیعه چندین روایت هست که کوبیدن بر سر و سینه و گریبان کردن و واویلا گفتن را نهی می کنند. پیشنهاد من این است که قبل همه به وصیت حسین به خواهرش زینب بنگرید که قبل از کشته شدنش وی را دقیقا از همین کارها بر حذر میدارد (کاسه داغ تر از آش؟!)
-بلی "یک مدعا وقتی می تواند مقبول باشد که ادله ی خرد پسندی داشته باشد نه اینکه از جانب چه کسی بیان شده است". اما مگر من گفته بودم حرفهای این اقایان به صرف اینکه حرف اینهاست صحیح است؟! حرف من این است که حرف این اقایان هم معقول تر است و هم با قران و سنت پیامبر همخوانتر. و مخالفان اینان در بیشتر موارد به همان روایاتی برای اثبات موضع خود استناد می کنند که دلیلهای ضعف ان روایات را همین آقایان قبلا نشان داده اند. بمثل حدیث جابر یا همه تضادهای مفاتیح الجنان و قران و ... شاهد میخواهید کتابهای "شاهراه اتحاد" قلمداران یا "عرض اخبار و اصول بر قران و عقول" برقعی یا "عزاداریهای نامشروع" محسن امین را سرچ کنید و بخوانید. اگر توانستید آن دلیلهای محکم عقلی و شرعی را رد کنید، دفاعتان از معنویات صمیمانه عاشقان امام حسین پذیرفتنی خواهد بود.
5- من هم ممنونم از شما

سلامی دوباره
1- باور و اعتقادات دینی از آنجا که سویه های غیر مادی دارد علی الاغلب جنبه ی خرافه نیز پیدا می کند. تصور نمی کنم سلوک دینی چندان با معیارهای عقلی سازگار باشد. فرض بفرمایید اعمال حج با کدام عقل امروزین سازگار است؟ اگر ملاک و معیار خرافه این باشد که لزوما با عقل امروزین سازگار باشد، بعید می دانم بتوان به نتیجه ای رسید.
2- اینکه فرمودید آیا دلیل دینی دارم که قیاس میان ضریح امام حسین و پیراهن یوسف روا باشد، نمی دانم منظورتان را درست متوجه شده ام یا خیر اما در منظومه فکری شیعیان ، امام حسین مقامی بالاتر از سایر پیامبران دارد و لذا تمسک به ایشان ، سریعتر و نیک تر به نتیجه می انجامد. اگر پیراهن یوسف شفای چشم می دهد، ضریح امام هم کم از آن نیست..
3- اینکه فرمودید پیامبر آیا بر حمزه و خدیجه هم اشک ریخته و ... اولا بله این اشک ریزی و حزن و به زیارت قبر این حضرات رفتن، در منش پیامبر گزارش شده است.. ثانیا به فرض هم که چنین نبوده، ببینید بحث از امام حسین(ع) یک استثنا در شیعه است. یعنی ما انتظار هم نداریم آن رفتاری که نسبت به سوگ امام انجام می دهیم ، در مورد دیگران هم وجود داشته باشد. این عبارت که لا یوم کیومک یا ابا عبدالله سخنی است که این مهم را بر ما نشان می دهد. هیچ عملی، هیچ روزی و هیچ رفتار دینی، آنگونه که بر امام حسین رواست، در جایی دیگر شایسته نیست.
3-سیزده قرن فقها و مراجع و بزرگان شیعه، عزاداری بر امام حسین را از دل کتاب و سنت دینی اقتباس کرده اند. اینکه می فرمایید وصیت امام حسین بر حضرت زینب این بوده که عزاداری نکند، فقهای شیعه هم این روایت را دیده اند و باز هم حکم به عزاداری داده اند. بنده نمی توانم اینگونه حکم کنم که مراجع شیعه در این 13 قرن همگی به فهم صحیح این کلام امام حسین نائل نشده اند ...
در مجموع فکر می کنم که ماجرای امام حسین حقیقتا یک استثناست و قیاس آن با موارد دیگر و تلاش برای عقلانی کردن تمامی زوایای آن امری است که به نتیجه ای نمی انجامد. در ماجرای قمه زنی شما بنگرید که در بدایت امر، یک عمل ناروا است اما همین قمه زنی مورد اتفاق علی الاغلب مراجع تقلید قرار گرفته حتی آیت الله صانعی که دغدغه ی دنیای جدید را دارند نیز حکم به استحباب آن می دهند. افرادی که بر قمه زنی خرده می گیرند، ادعا می کنند که این عمل ضربه زدن به بدن است و فعل حرامی است. اگر این استدلال صحیح باشد باید گفت که سفر حج هم حرمت دارد. هر ساله در سفر زیارتی حج، افرادی کشته می شوند. اما جالب است که در عمل قمه زنی تا به حال در طول تاریخ یک نفر هم کشته نشده است. اگر گزارشی یافتید که تا به حال کسی از این عمل کشته شده باشد بنده را نیز در جریان قرار دهید. و این معجزه ای است که استثنا بودن امام حسین را نشان می دهد.
در خصوص حزن و شادی هم این از بدیهیات است که حزن و معنویت قرابت بسیاری دارند. توضیح وافری دارد . شما را به این متن مصطفی ملکیان ارجاع می دهم
http://neeloofar.org/mostafamalekian/dialogue/906-270993.html
سپاس

. جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 04:15 ب.ظ

درود بر شما دوست گرانمایه
1- پس اگر چنین باشد که سویه های غیر مادی باورهای دینی غالباً به خرافه بینجامد از انجا که بیشتر عمل کنندگان به دین خود اهل تشخیص نیستند، بنابراین اینان خودبخود خرافات زده تر هستند و در نتیجه زیانهای تشریع دین از سودهای آن بیشتر است. از این دید خداوندی که دین را تشریع کرده نمیتواند خدواندی فرزانه پنداشته شود. در ضمن این که سلوک دینی با معیارهای عقلی سازگار نیست دلیلی بر ضعف عقاید دینی است نه قوتشان. از این گذشته سخن شما که :
"اگر ملاک و معیار خرافه این باشد که لزوما با عقل امروزین سازگار باشد، بعید میدانم بتوان به نتیجه ای رسید."
حاوی مغالطه ای پنهان است، زیرا بر این فرض استوار است که تنها طبق معیارهای عقل امروزین بشر این کارها نادرستند درصورتی که میدانیم نه تنها حجت الاسلام محمد غزالی نیز این کارها را ناخرمندانه می پنداشت، بلکه قرنها پیشتر از ظهور دین اسلام در آیینهای زرتشتی و ادیان شرقی قربانی کردن حیوانات نهی شده بود، این آیینها نیز به هر حال داعیه هایی در زمینه پرورش جنبه معنوی حیات بشری دارند. بنابراین – اگر معتقد به تعطیل شدن عقل نباشیم- چه دلیلی هست که معنویت متمایل به حیوان کشی اسلامی را برتر از معنویت پرهیزنده از کشتن حیوانات- برای خدا- در این دو ادیان برتر نهیم؟


2- این که منظومه فکری شیعه در این مورد چه میگوید یک چیز است و اینکه ایا طبق منطق قران و نهج البلاغه و سنت پیامبر ایا میتوان برتری امامان شیعه نسبت به پیامبران پیش از محمد را ثابت کرد چیزی دیگر است. ایا شما میتوانید یک روایت با سند صحیح ارائه دهید که تایید کننده این موضع باشد؟ بگذارید از دریچه دیگر وارد شوم. در روایات شیعه از زبان امام نهم نقل شده که ثواب زیارت مرقد امام حسین یا مرقد امام رضا برابر با هفتاد حج و بلکه بالاتر است. از طرف دیگر قران گفته است چرا چیزی را میگویید که بدان عمل نمی کنید. حال سوال من این است که اگر این دست روایات در مورد زیارات قبور صحیح است پس چرا خود امام نُهُم ،بعد از مرگ پدرش حتا یکبار از مدینه به قصد زیارت مرقد پدرش عزیمت نکرد؟


3- برای اثبات این که موضع شما در این باب صحیح نیست خوب است به برخی از روایت موجود در مهمترین منابع شیعی ارجاع دهم:
”مردی که به هنگام مصیبت دست خود را بر رانش بکوبد موجب تباه کردن اجر خویش می شود“ (الفروع الکافی،ج3، ص 225)شیخ صدوق به سند خویش از حضرت صادق گزارش نموده که فرمود: ”هرکس به هنگام مصیبت دست خود را بر رانش بکوید اجرش تباه می شود“ (من لا یحضر الفقیه، ج1، ص 520، چاپ قم)وظیفه مصیبت دیدگان این است که طبق آیه 153 و 156 سوره بقره با صبر و نماز از خدا یاری جویند و بگویند: ” برای خدا هستیم و به سوی او رجوع میکنیم“در صفحه 56 کتاب مسکن الفواد از یوسف بن عبدالله بن سلام نقل کرده که پیغمبر اکرم هر وقت شدت و مصیبتی بر خانواده اش وارد می شد ایشان را امر میکرد به نماز خواندن و این آیه را قرائت می کرد: ” امر کن خانواده ات را به نماز و صبر را درباره آن بپذیر“در صفحه 57 آورده است: ” جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر نقل کرده که فرمود: سخت ترین بی تابیها فریاد به واویلا و ناله کشیدن و لطمه به صورت زدن و بر سینه کوبیدن و موی کندن است کسانی که جلسه نوحه سرائی برپا می کنند صبر بر مصیبت نکرده اند و کسانیکه صبر نکنند قضا و حکم الهی بر ایشان جاری می شود در حالیکه ممنوعند و اجر ایشان ضایع شده است“همچنین علمای قدیم امامیه به پیروی از قرآن و سنت رسول خدا(ص)، همگی اجماع کرده اند بر آنکه ضربه زدن بر بدن و چهره و نوحه های باطل خواندن در هنگام اندوه و مصیبت همگی حرام اند و خداوند این قبیل کارها را بر مسلمانان روا نشمرده است ابوجعفر طوسی می نویسد: ”گریستن گناهی ندارد، اما ضربه زدن بر بدن و چهره خراشیدن و چیدن یا تراشیدن موی و نوحه خواندن به اجماع فقها همگی باطل و حرام اند“ (المبسوط، ج1، ص 189، چاپ تهران)محمد بن ادریس حلی می نویسد: ”گریستن گناهی ندارد ولی ضربه زدن بر پیکر و چهره و خراشیدن و چیدن یا تراشیدن موی و نوحه های باطل خواندن در هنگام اندوه و مصیبت همگی به اجماع فقها حرام شده اند“ (السرائر،ج1، ص 173، چاپ قم)همچنین شیخ محمد حسن نجفی می نویسد: ” آری ضربه بر پیکر و چیدن موی برای مصیبت وارد شده به اجماع فقها جایز نیست“ (الجواهر، ج4،ص 367، چاپ بیروت)در کتاب مسکن الفواد از ابی امامه نقل نموده: ”که پیغمبر اکرم نفرین کرد به زنی که در مصیبت صورت خود را بخراشد یا یقه خود را چاک زند و کسانی که واویلا بگویند“شیخ کلینی از عمرو بن مقدام گزارش کرده که گفت از ابوجعفر باقر شنیدم که می گفت: آیا می دانید معنای این گفتار خداوند چیست که فرمود: ”در هیچ کار نیکی از تو نافرمانی نکنند؟ “ پاسخ دادم نه، گفت: رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: ”هنگامی که من مردم گونه بر من مخراش و موی را پریشان مکن و فریاد واویلا بر مدار و نوحه خوانی برای من بپا مکن“دیگر اینکه می دانیم بزرگترین مصیبت برای بشریت و بخصوص برای مسلمانها فقدان برترین مخلوقات خداوند یعنی حضرت محمد (ص) است و با اینکه رحلت رسول اکرم(ص) بزرگترین مصیبت میباشد خداوند در قرآن حتی در یک آیه نفرموده که مسلمانها بعد از رحلت رسول اکرم(ص) گریه کنند و نوحه سرائی و سینه زنی به راه اندازند و ذکری از ثواب این اعمال در قرآن وجود ندارد بلکه می دانیم این اعمال و گفتار بر خلاف توحید اسلامی است و لذا در تاریخ اسلام مشاهده می نمائیم که صحابه پیامبر بعد از رحلت ایشان به سینه زنی و نوحه سرائی و زنجیر زنی نپرداختند و حضرت علی نیز برای پیامبر عظیم الشان اسلام، سینه زنی و روضه خوانی بر پا ننموده و همچنین در شبها در جبهه ها به ذکر مصیبت و سینه زنی نپرداخت بلکه دعا مینمود و مومنین همراه با او دعا می نمودند و قرآن را قرائت نموده و بر علم و ایمانشان می افزودند و ذکر مصیبت و روضه خوانی و سینه زنی در آن زمانها بین مسلمانها رایج نبوده، زیرا خداوند در سوره بقره به آنان آموخته بود که در هنگام مصیبت خداوند را یاد نموده صبر پیشه نمایند و بگویند : انا الله و انا الیه راجعون به نام خالق هستییکی از بزرگترین مصیبت ها در تاریخ بشریت، رحلت پدر اسلام حضرت ابراهیم میباشد، خداوند در آیه 78 سوره حج، ابراهیم را پدر مسلمانان نام نهاده است و فرموده است: ”و در راه خدا چنانکه حق جهاد (در راه) اوست جهاد کنید، اوست که شما را برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است، ائین پدرتان ابراهیم (نیز چنین بوده است) او (خدا) بود که قبلا شما را مسلمان نامیده و در این (قرآن نیز همین مطلب آمده است)...“با اینکه ابراهیم پدر امت اسلام و مسلمانان است ولی پیامبر(ص) در سالگرد فوتش برای او مجلس ختمی برقرار نکرده و سینه نزده و روضه خوانی برپا ننموده است، زیرا این اعمال مشرکان و بت پرستان بوده و با تعالیم توحیدی مغایر بوده است.خداوند در قرآن کسانی را ابراهیمی می داند که از او پیروی نمایند، در آیه 68 سوره آل عمران می فرماید: ”نزدیکترین مردم به ابراهیم، آن کسانی بودند که پیروی او کردند و این پیامبر و مومنان میباشند و خداوند ولی مومنین است“طبق این آیه کسانی می توانند خود را ابراهیمی و نزدیک از جهت فکر و ایمان به ابراهیم بدانند که پیروی او کنند و می دانیم پیروی از دستورات ابراهیم پیروی از خداست ولی غلو کردن در حق ابراهیم و سینه زنی و نوحه خوانی و امثال اینها به فرد پرستی و شرک می انجامد.ولذا مشاهده می نمائیم که با اینکه در قران ابراهیم پدر امت اسلام نام نهاده شده است و سوره ای به نام ابراهیم در قرآن وجود دارد و داستان ابراهیم در قرآن امده است، پیامبر در سالگرد فوت ابراهیم مجلس ختمی برپا ننموده و سینه زنی و روضه خوانی برپا ننموده است و همچنین برای هیچکدام از فرزندانش که قبل خودش رحلت نمودند مراسم روضه خوانی و سینه زنی برپا ننموده است.ضربه زدن به بدن و گونه ها و خراشیدن چهره و فریاد واویلا کشیدن در قرآن از ان نهی نموده است. شیخ کلینی در کتاب اصول کافی به سند خود از ابوعبدالله صادق گزارش کرده است که فرمود:چون رسول خدا مکه را فتح نمود، ابتدا مردان و سپس زنان مکه آمدند تا با او بیعت کنند در آن هنگام خدای بزرگ، این ایه شریفه را نازل نمود: ”ای پیامبر هنگامی که زنان مومن به سویت آمدند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را شریک خدا نگیرند و دزدی نکنند و زنا نکنند و اولادشان را نکشند و بر کسی از پیش خود افترا نبندند و در هیچ کاری نیکی از تو نافرمانی نکنند با آنها بیعت کن و برای ایشان از خدا آمرزش بخواه زیرا که خداوند بسیار امرزنده و مهربان است“ در آن هنگام ام حکیم دختر حارث ابن هشام که همسر عکرمه فرزند ابی جهل بود پرسید: ای رسول خدا آن کار نیکی که خدا بما فرمان داده تا درباره آن از تو نافرمانی نکنیم کدام است؟پیامبر فرمود: ”هیچگاه ضربه بر گونه نزنید و چهره را نخراشید و مویی را نکنید و گریبانی را مدرید و جامه سیاه نکنید و فریاد واویلا مکشید“ آنگاه رسول خدا بدین شرائط با آنان بیعت کرد. (فروع کافی ، کتاب النکاح، ج5،ص 527، چاپ تهران)شیخ کلینی به سند دیگر از عمروبن مقدام گزارش گرده که گفت از ابوجعفر باقر شنیدم که میگفت: آیا می دانید معنای این گفتار خدای تعالی چیست؟(در هیچ کار نیکی از تو نافرمانی نکنند)پاسخ دادم: نه، گفت: رسول خدا به فاطمه فرمود: ”هنگامی که من مردم، گونه بر من مخراش و موی پریشان مکن و فریاد واویلا بر مدار و نوحه خوانی برای من بپا مکن“ سپس ابوجعفر باقر فرمود: این است کار نیکی که خداوند بزرگ دستور داده است(فروع کافی، کتاب النکاح، جلد5، ص 527)انسان وقتی عزیزی را از دست می دهد بی اختیار ناراحت می شود، لذا در کتاب مسکن الفواد، ترجمه عباس دزفولی صفحه 90 مشاهده می نمائیم که رسول خدا(ص) هنگامی که یکی از فرزندانش به نام طاهر از دنیا می رود چشمان انحضرت پر از اشک می شود، اصحاب عرض می نمایند یا رسول الله گریه می کنی؟در جواب می فرماید: چشم می گرید و اشک جاری می شود و دل محزون می شود ولی به خدا معصیت نمی کنم، یعنی سخنی که سبب عصیان است گفته نمی شوددر طول تاریخ زندگانی پیامبر(ص) نمونه ای یافت نمی شود که آنحضرت بعد از فوت کسی یا در حال تشییع جنازه کسی نوجه خوانی کرده باشد و یا سینه زنی به راه انداخته باشد و لذا در روایات زیادی مشاهده می نمائیم که از نوحه و فریاد در هنگام تشییع جنازه نهی نموده است در کتاب مسکن الفواد از ابن مسعود روایت می کند: ”پیغمبر فرمودند: از ما نیست کسی که در مصیبت با دست بصورت خود بزند یا جامه خود را چاک نماید“و همچنین در همان کتاب امده است: از پیامبر نقل شده که ”آنحضرت نهی فرموده از تشییع جنازه که با ان نوحه و فریاد باشد“
از پیامبر نیز روایت شده است که هر حدیثی که مطابق سنت من بود بدان عمل کنید و هر حدیثی به راهی فراخواند که مطابق سنت من نبود ان را بر دیوار بکوبید، از احادیث فوق حداقل یک چیز ثابت میشود و ان این که خود پیامبر با مجالس نوحه خوانی و روضه خوانی و بر سر و سینه و ران کوبیدن و در نتیجه قطعاً با قمه زدن مخالف بوده است. در طول حیات خود نیز مراسم عزاداری هیچ یک از اصحاب خود را سال به سال احیا نکرده است. این روایات هم از زبان پیامبر و هم از زبان امامان مابعد امام حسین نقل شده اند بنابراین این سخن شما که :" هیچ عملی، هیچ روزی و هیچ رفتار دینی، آنگونه که بر امام حسین رواست، در جایی دیگر شایسته نیست" روا نیست چرا که خود امام حسین نیز خود عمل کننده به دستورات دین بوده و باید به این احادیث عمل می کرد نه اینکه از انها مستثنی شود. چون بر مبنای عقل و شرع دین امام و ماموم باید یکی باشد نه اینکه برای اشخاصی خاص مناسکی متفاوت از دیگران مشخص شده باشد بدان معنا که احکام دین برای همه مسلمانان یکسان است و چنین نیست که برای افرادی خاص به سبب خویشاوندی با پیامبر احکامی خاص تشریع شده باشد. از این گذشته واقعیت این است که شیعیان مساله زیارت قبور و عزاداری برای حسین را بر خلاف گفته شما به بسیار کسان دیگر نیز تسری داده اند تا جایی که برای هر یک از فلان و بهمان امامزادهای گمنام راستین یا دروغین زیارتنامه هایی تدوین شده است. وانگهی امام حسین هر کس که باشد مقامش از خود پیامبر که بیشتر نیست بنا براین اگر "هیچ عملی، هیچ روزی و هیچ رفتار دینی، آنگونه که بر امام حسین رواست، در جایی دیگر شایسته نیست" بنابراین برای امام حسین به عنوان پیرو دین پیامبر چیزی اثبات میشود که حتا برای پیامبر هم اثبات نشده است و این غلوی عظیم است!
اینکه پیامبر برای حمزه و خدیجه اشک ریخته یا اندوهگین شده است یا حتی این را که به زیارت مرقد آنها رفته را –گرچه روایتی در این باب وجود ندارد -را من هم می پذیرم اما این که پیامبر برایشان بر سر و سینه و ران کوبیده یا نوحه و روضه خوانده یا برایشان زیارتنامه خوانده و به دور قبورشان طواف کرده یا با حالتی تعظیم گونه بر سر قبورشان رفتار کرده را نمی پذیرم چرا که او در مصیبت عزیزانش صبور بود! همچنین است در مورد حضرت علی نسبت به فوت پیامبر و همسرش فاطمه.

4- من نمی دانم که عامل زمان چه تاثیری در درستی یا نادرستی یک باور میتواند داشته باشد، تاریخ بشری نشان داده است باورهای نادرستی چون ستایش گاوان یا بتها را واسطه فیض نیروهای ماورایی دانستن قرنها ادامه یافته اند و بیشتر از هر گروه دیگری کاهنان و صومعه داران این آیینها بر طبل درستی این عقاید کوبیده اند چون منافعشان در گرو استمرار این باورهای نادرست بوده است. شما در جواب این سوال چه می گویید؟ از کجا میدانید علمای شیعه نیز بر طبق ایه 31 سوره توبه به بت مومنان تبدیل نشده اند؟ و از کجا معلوم که شیعیان نیز مانند یهودیان و مسیحیان علما و رهبانان و احبار خود را به ربوبیت نگرفته باشند؟! کسانی که دهها و صدها مراسم چون مراسم شیرخوارگان علی اصغر و سفره ابوالفضل و غیره و غیره را بر دین محمد افزوده اند یا دستکم مخالفت علنی با آن نشان نداده اند چگونه میتوانند قابل اعتماد باشند. از این گذشته، همین روایاتی که در اینجا درج شد نشان میدهند که حرف شما در مورد سیزده قرن اتفاق علما شیعه بر انجام مراسم عزاداری صحیح نیست زیرا از قضا اینان که از علمای اربعه عالم تشیع هستند و افضلیت شان نسبت به پسینیانشان ثابت است خود این کارها را مکروه و در برخی موارد حرام دانسته اند پس ... !
سپاس

. جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:05 ب.ظ

در چین و هند امروز هستند کسانی که کیلومترها مسیرها را در دل کوهستانهای سر به فلک کشیده هیمالیا به امید رسیدن به معبد یا زیارتگاه قدیسان شان طی می کنند تا جام وجودشان را از ان چیزی که شما "معنویت" می نامید بیاکنند، اما بعید میدانم شما این بت ستایان "محزون" را بر راه راست بینگارید. در ضمن در میان تمام مواردی که جناب زمانیان در باب حزن بیان داشته اند هیچ کدام را نیافتم که کمترین شباهتی با غمگینیهای معمولاً تصنعی شیعیان در مورد حسین داشته باشد.

اولاً به نظرم آن حزنی عمیقی که زمانیان از ان حرف می زند یا نتیجه شناخت عمیق است (که این شناخت در میان عزاداران حسینی دیده نمیشود) یا حزنی است که انسان بدان مبتلا میشود نه اینکه ادایش را درآورد (چیزی که در باب اکثر عزاداران حسینی صادق است)

ثانیاً عزاداریهای شیعیان اکثراً نه به سبب جان محزونشان بلکه به سبب جان آزمندشان است که میخواهند با "توسل" چند روزه به امام شهیدشان ره چند ساله پیمایند و بر خطاهای خود به دست خود خط بکشند و توبه نامه خود را به جای خدای خویش به دست خود امضا کنند. یا اینکه بابت آخرتشان خیال خودشان را راحت کنند و باز هم روز از نو روزی از نو!

. جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:30 ب.ظ

در ضمن به فرض که مراسم قمه زنی هیچ کشته نداده باشد -که بعید می دانم-اما من از شما به عنوان آدمی اهل فکر در عجبم که چگونه جراحات گهگاه عمیقی که این عمل بر کنندگانش وارد می کند و تاثیرات بسیار منفی ای که از لحاظ روانشناختی بر روان فرد وارد می کند و تاثیرات منفی ای که از لحاظ عادی کردن خشونت در جامعه از آن بر میخیزد را نادیده میگیرد و تازه این کار را معجزه هم می نامید!
به نظر شما دیدن این صحنه ها چه تاثیری بر روح و روان کودکان یا زنان دارد؟

http://vista.ir/article/359104/%D9%82%D9%85%D9%87-%D8%B2%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF

این منبع هم میگوید قمه زنی منجر به مرگ شده است
http://tnews.ir/news/F05019126893.html

درودی دوباره
1-در مورد خرافات، سخن بنده این است که همه ی ارکان دین را نمی توان عقلانی کرد. به هر میزان هم که در این وادی تلاش کنیم، باز هم سویه هایی یافت می شود که عقل گریزند و راهی بدان نداریم. اگر این قسمت عقل گریز را بخواهیم خرافات بدانیم، بله دین هم آمیخته به خرافات است. اما نظر بنده این است که این امور را نمی توان خرافه دانست. هر چیز را که عقل انسان بدان ره نمی یابد را نمی توان خرافه و امری ناروا دانست. بنده به هر میزان هم که دین را آمیخته با عقلانیت بدانم، باز هم توجیهی بر هفت دور گردش بر گرد خانه ی خدا نمی یابم. هر چقدر هم ملتزم به دبنداری عقلانی باشم، باز هم قربانی کردن را خرد پذیر نمی یابم.
2- منظومه فکری شیعه امری خارج از قرآن و نهج البلاغه نیست. اما تمام اندیشه شیعه هم این دو کتاب مقدس نیست. نهج البلاغه، تنها قسمتی از کلامم امیر المومنین است که جنبه ی بلاغی داشته . اما اندیشه و سخن امامان معصوم بر ما حجت است که در دیگر کتب نیز بیان شده است.
3- اینکه چرا امام رضا(ع) گفته اند که به زیارت بروید و خود چنین نکرده اند.. برادر عزیز آخه این چه ایرادی است.؟ در مفاتیح الجنان انواع عبادتها برای 24 ساعت آدمی بیان شده است اما مگر گویندگان این روایات می توانستند به همه آن عمل کنند. فرض بفرمایید که هر روز تعدا 20 پرواز از تهران به شیراز وجود دارد، آیا باید از همه این پروازها استفاده کرد و دایم در این مسیر حرکت کرد؟ این اعمال بیان شده است تا در هر موعدی که فرد بتواند و مجالی بیابد، به آن دستور دینی هم عمل کند. تمامی طول روز را که نمی توان نشست و فرامین مفاتیح الجنان را یکی یکی عملی کرد.
4- عبارات فراوانی را بیان کرده اید که بر اساس آن عدم ریشه ی فقهی ماجرای اشک ریزی را محکوم کنید. بله عباراتی که در مورد عدم گریه ی پیامبر و .. ذکر کردید در کتب حدیثی و روایی وجود دارد اما این تمام ماجرا نیست. بنا ندارم که وارد این نحوه مجادلات روایی و حدیثی بشوم اما فقط به عنوان یکی دو نمونه بیان می کنم که در کتاب صحیح مسلم ج2، ص63 و سنن نسائی ج3، ص76 که از کتب اهل سنت هم هستند و منتقد زیارت رفتن می باشند روایت شده که پیامبر به زیارت شهدای احد می رفته اند. در احیاء العلوم غزالی هم شما بدان نیز استناد کرده اید و سخن غزالی را در این موارد پیراستن دین از خرافات احتمالا می پذیرید از پیامبر نقل شده است که هر کس برای خدا مرا (پیامبر ص) در مدینه زیرات کند، روز قیامت شفیع و گواه او خواهم بود.(احیائ العلوم، ج4، ص491).. از این گونه روایات بسیار است که سخن از زیارت پیامبر نیز می دهد اما همانگونه که عرض کنم ، بنده به دنبال یافتن این گونه سر نخها در رفتار دیگران پیش از امام حسین نیستم. ماجرای امام حسین تفاوت می کند انگونه که مشیت خدا بوده و امامان نیز بر آن صحه گذارده اند. شما استدلال کرده اید که اگر پیامبر شان بالاتری نسبت به امام حسین دارند چرا باید بر ایشان سوگواری نکرد و بر امام حسین اشک ریخت؟ فرض بفرمایید شیعیان وقتی که نام امام زمان را می برند، بر میخیزند و سلام می دهند، آیا این خرده بر ایشان رواست که چرا وقتی نام پیامبر را می برید، قیام نمی کنید؟ یا چرا وقتی نام امیر المومنین را می برید صلوات نمی فرستید؟ تمامی این گونه رفتارهای شیعیان مستند به روایات صحیحه است و ملاک این امور با عقل و تدبیر بشر چندان سازگار نیست. اراده ی خداوند این بوده که ماجرای امام حسین برجسته شود و تا کنون هرچقدر هم کوشیده اند تا این ماجرا را از چشم بیندازند، هر روز بر شور آن افزوده شده است. این اراده خداوند است. و با عقل بنده چندان قابلیت ریشه یابی ندارد. شیخ طوسی که از ایشان نیز نام بردید معروف است این روایت ایشان که از قول امام رضا نقل کرده اند که بر هر امامی بر گردن شیعیان عهد وپیمانی است که یکی از آنها زیارت قبر این امامان است.(تهذیب الاحکام، ج6، ص78) کتاب کاملی در این زمینه نوشته شده است به نام "کامل الزیارات" که انواع احادیثی که در تایید زیارت وجود دارد را در آن می توانید بیابید.
5- این سخن که عزاداریهای شیعیان اکثرا نه به سبب جان محزونشان بلکه به سبب جان آزمندشان است و سخنانی از این قبیل خب چندان روا نیست و بیشتر به مواجهه های شخصی بر می گردد. بنده چون افرادی را دیده ام و خلوص نیت آنها را ستوده ام چنین برداشتی ناصوابی هم در مورد آنان نمی کنم.
6- در مرد قمه زنی هم لیک دومی که فرستاده اید را هر چه کردم باز نشده است تا کنون. اگر سرچی که کرده اید را بفرمایید با چه واژه هایی بوده ممنونم میشوم . در ثانی شما در مورد سنت کردن پسران چه می گویید؟ آیا تصاویر آن پخش شود موجب نمی شود که تاثیرات منفی بر روح و روان دیگران بگذارد؟ اگر با این ملاک بخواهیم پیش برویم فکر می کنم بسیاری از اعمال عبادی می تواند مورد انکار قرار گیرد.
7- ممنونم که قابل دانستید و وقت گذاشتید...

شرف الدین جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:21 ب.ظ http://aldin2.blogfa.com

منم با این حرفهایی که مثلا "پول تو جیب این عربها میریزند" خیلی مشکل دارم. منتها منم تو پست اخیر وبلاگ از یک منظر دیگه مراسم اربعین رو نقد کردم

. شنبه 29 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:07 ق.ظ

درودی دگر بار بر شما دوست گرانمایه

1- به دیده من مسیر بحث عوض شده است، سخن من هم این نیست که هر چه در دین از خرد می گریزد نادرست است -گرچه دلیلی هم بر درست بودنش در دست نیست- بلکه سخن من این بود که این کارناوالهای عظیم که راه افتاده مبتنی بر خرافه گرایی است چرا که در یک نگاه دقیقتر حتی با دین محمد هم نسبتی ندارند چه رسد با عقل. بنابراین توجیهات شما در این زمینه همان اندازه خردپذیر هستند که توجیهات بت پرستان در توجیه باورها و مناسک بت ستایانه! وانگهی برهان شما نه تنها مناسک اسلامی را توجیه می کند بلکه هر گونه مناسکی را توجیه می کند. و در واقع چاقویی است که دسته خودش را می برد. اما اگرچه طواف کعبه یا یا نماد قرار دادن شمایل هر بتی برای ارتباط با نیروی موثر در عالم خردگریز باشد اما قربانی کردن حیوانات آن هم در شمار هزاران تا میلیون طی قرنها کاری است خردستیز و حتا غیر اخلاقی. از این گذشته در معقول دانستن مناسکی که طی قرنها مایه مرگ هزاران نفر انسان شده است باید تردید ورزید.


2- آری! اما همه آن احادیث باید به محک قران و نهج البلاغه زده شوند. و سلسله راویان و رجال و وثاقت یا ضعف انها سنجیده شود، تا شاید اثبات شود ان سخنان ، روایتهای صحیح امامان هستند، به یاد داشته باشیم که تنها در اصول کافی کلینی به اقرار خود علامه مجلسی 16 هزار حدیث ضعیف وجود دارد ، وقتی در همین یک کتاب اساسی شیعه این همه جعل و دس وجود دارد تکلیف مابقی روشن است. حداقلش این است باید در استعمال بسیاری از احادیث محتاط بود اما دریغ که ... .


3-دوست عزیر در همین مفاتیح الجنان صدها بلکه هزارها گفته مخالف با قران و سنت پیامبر وجود دارد، با این حال فرق است با اعمال توصیه شده در مفاتیح الجنان و عملی که از نظر عبادی برابر با هفتاد حج است. می دانیم یکبار حج در طول عمر به شرط استطاعت واجب است. منطقاً انجام عملی که برابر با هفتاد حج است واجب تر است اما، امام علی بن رضا با آن که خود روای حدیث عنوان شده، و با آنکه میدانسته نباید چیزی را بگوید که خودش بدان عمل نمی کند یکبار هم پس از مرگ پدرش به زیارت وی- علی بن موسی الرضا- نرفته است. باید مایه تعجب باشد.



4-فرموده اید: " روایت شده که پیامبر به زیارت شهدای احد می رفته اند".
-درست، اما مساله با سر "نحوه" زیارت است، ایا پیامبر به همان نحوی به زیارت قبور می رفته است که شیعیان به زیارت حرم امامان یا امامزاده ها می روند. ایا نوحه خوانی و روضه خوانی می کرده، فرموده برای شهدای احد که طبیعتاً مقامشان بسیار بلندتر از امامزادگان ایران است زیارتنامه بنویسند، فرموده است بر قبور انها گنبدهای شاهانه بسازند و ... . این به یاران خود دستور دادند که بعد از خواندن زیارتنامه، دست بر سینه نهند خم شوند و عقب عقب از صحن انها دور شوند و سرشان را به نشانه تعظیم فرود آورند؟ یا دور مزار ایشان طواف کنند یا سعی کنند خود را بر مزار ایشان برسانند و بر خاک آن بیفتند و .... !

از قول غزالی فرموده اید:" هر کس برای خدا مرا (پیامبر ص) در مدینه زیرات کند، روز قیامت شفیع و گواه او خواهم بود.(احیائ العلوم، ج4، ص491)".
این حدیث عقلاً نمی تواند صحیح باشد چون زیارت ایشان و امامان در زنده بودن شان چنین ثوابی را حتا نصیب اصحاب صادقشان نیز نمی کرد، پس چگونه ممکن است بعد از مرگشان ماجرا دگر شود؟! ضمناً پیامبر به فاطمه دخترش گفته بود مبادا گمان کنی که خویشاوندی با من تو را از اتش دوزخ در امان میدارد. بنابراین طبق منطق قران عقاب هر فردی در گرو عمل اوست، نه شفاعت به گونه ای که شیعیان آن را فهم می کنند.


فرموده اید: ماجرای امام حسین تفاوت می کند انگونه که مشیت خدا بوده و امامان نیز بر آن صحه گذارده اند.
- شما برای اثبات موضعتان اول باید ثابت کنید که دین امام با ماموم فرق می کند! اما مگر امامان موظف نبوده اند به همان چیزی عمل کنند که پیامبر همه منجمله ایشان را دعوت کرده است. بنابراین شما چه دلیلی دارید که این گونه زیارات و توسلات و عزاداریها را خدا توسط پیامبرش صرفاً و بطور خاص برای امام حسین و اولاد امامزاده ی او تشریع کرده است؟


فرموده اید: فرض بفرمایید شیعیان وقتی که نام امام زمان را می برند، بر میخیزند و سلام می دهند، آیا این خرده بر ایشان رواست که چرا وقتی نام پیامبر را می برید، قیام نمی کنید؟
بچه که بودیم یادم می اید وقتی با معلمانمان به مراسمات مذهبی یا 22 بهمن و ... می رفتیم وقتی که اسم امام خمینی می آمد سه بار صلوات می فرستادند اما وقتی اسم پیامبر می آمد یک بار صلوات می فرستادند ایا این هم مبتنی بر روایات صحیحه بود؟ یا مرقد پیر جماران بی هیچ توجیه دینی خاصی از مرقد خود پیامبر گسترش بیشتری پیدا کرده است و ... من خوشتر می دارم که شما روایات صحیح در این باره را با سلسله روایان حدیث روایت کنید چون هر حدیثی را باید بررسی کرد نه به صرف استعمال توسط علمای آن را پذیرفت. به دیده من نه دلیلی برای صلوات فرستادن برای حضرت علی وجود دارد و نه دلیلی برای برخاستن با شنیدن سخن امام زمان و هیچ روایت صحیحی در این موارد وجود ندارد مگر شما خلافش را ثابت کنید. از این گذشته کتاب کامل الزیارات نیز کتابی است لبریز از دس و جعل و روایات ضعیف و ... بنده باز هم مایلم سلسله روایان حدیثی را که از (تهذیب الاحکام، ج6، ص78) آورده اید بیان کنید.
اینکه مشیت خدا این بوده که واقعه عاشورا برجسته شود را میتوان از منظری دیگری هم خواند، بنا بر منطقی دینی میتوان ماجرا را از این دید هم خواند که شیطان ماجرای حسین را مکانی یافته است که به وسیله دین، مردمان را از دین برگرداند، چون فریبی که به لباس دینی درمی آید زدودنش بسیار سخت تر است و ماندگاریش بسیار بیشتر. از کجا که شیطان طوق بندگی بر گردن مومنان شیعه نیداخته باشد و هر کجا که خاطر خواه است نکشاند. همان گونه که میلیاردها انسان را در دنیای امروز به دنبال بتها از انواع گوناگونش کشانده است؟! (توجه کنید که من میخواهم در اینجا با منطق یک باورمند به قران با شما محاجه کنم)


5-به نظر من خود بهتر میدانید و واقعیت را در مورد اکثریت شیعیان انکار نمی توان کرد، و استناد شما به اقلیتی که خلوص نیت دارند-که تشخیص ان نیز واقعاً مستلزم تجهیز نوعی نیت سنج است!- هم چندان ماجرا را تغییر نمی دهد.

6- سنت کردن پسران به هیچ رو قیاس پذیر با شکافتن فرق همان کودکان نیست، و به فرض اینکه تاثیری منفی داشته باشد چون محیط این کار بر حسب معمول همراه با هلهله و شادی است از تاثیر منفی آن کاسته میشود، اما دیدن تصویری که فردی با قمه پشت خود را از هم می درد یا مادری که بر فرق نوزادش کارد می کشد یا مرد جوانی که با شکافتن سر خود را به خون می آلاید نه تنها کاری چندش آور است بله بسیار هراس آورد هم هست، و قطعا تاثیر ناگواری بر ذهن کودکان می گذارد و پذیرش خشونت را در جامعه اسانتر می گرداند، سرچ کنید : قمه زنی با چهره شیعه در جهان چه خواهد کرد؟
شبتان خرم

سلام
1- راهکار شما در این وادی چیست؟ مواردی را که با عقل سازگار نیست را چه کنیم؟ مراسم حج ابراهیمی را چگونه خرد پذیر کنیم؟ به نظر شما انرا وانهیم ؟ هفت دور طواف کعبه را چگونه بر یک غیر دیندار توجیه کنیم تا دینمان خردپذیر باشد؟ من فکر میکنم ما دو نحوه ایمان در عرصه ی دین داریم. یکی ایمان پیشادینی است و دیگری ایمان پسا دینی. ایمان پیشادینی همان است که قرآن می گوید "هدی للمتقین" . یعنی پیش از خواندن قرآن باید نحوه ای از ایمان در فرد وجد داشته باشد، و سپس به واسطه قران هدایت مضاعف بیابد. یعنی کلام خداوند را باور داشته باشد و سپس بتواند به واسطه ی عمل به فرامین قرآن هدایت یابد. و ایمان پسا دینی همان است که پس از عمل به فرامین الهی تحقق می یابد. قرآن برای همه ی افراد هم هدایت نیست. خود قرآن می گوید که فقط متقیان را هدایت می کند و نه همه را. این تقوای پیشادینی اگر نباشد هدایتی هم حاصل نمی شود. یضل بهی کثیرا و یهدی به کثیرا که گفته اند از همین سیاق است . از قرآن بسیاری هم گمراه می شوند و آن افرادی اند که پیش از خواندن قرآن ، ایمان پیشادینی نداشته اند...
2-بسیاری از احادیث مستند نیست آری اما مجاهدت چندین قرنه فقهای شیعه را نادیده گرفتن است اگر روایات روضه خوانی و عزاداری را یکسره بر باد هوا بدانیم.. 14 قرن همه ی برجستگان علمی بر سبیل گمراهی بوده اند؟ بنده سخت می توانم این سخن را باور کنم. نمی توانم بپذیرم که مرحوم قاضی فرد گمراهی بوده یا علامه طباطبایی بر سبیل ضاله بوده. اگر که مومن آن باشد که اندر جزر و مد.کافر از ایمان وی حسرت برد، حقیقتا چنی بزرگانی آنگونه آرامشی داشته اند که کافران هم حسرت می خورده اند. این حضرات ملتزم به مراسم عزاداری اباعبدالله هم بوده اند..به تعبیری، بنده حاضرم با آنها در دوزخ باشم تا با یزید در بهشت...
3- مفاتیح را بار دگر ببینید، از اینگونه اعمال که چنین ثوابهای وصف ناپذیری دارد بسیار است و مختص به عملی که امام رضا فرموده اند نیست...
4-ماجرای زیارت امام حسین و ذکر ثوابهای آن برای زنده نگه داشتن این روز وضع شده است. اینکه می فرمایید باید در زمان امام حسین (ع) افرادی که ایشان را دیدار می کرده اند نیز به چنین ثوابی نائل می شده اند، وجهی ندارد.(به نظر بنده)
5- نیت سنج را بنده به کار نمی بر اما همیشه اولویت بر آن است که اعمال افراد را حمل بر صحت کنیم. نیت سنج اگر کسی به کار ببرد می تواند خلاف آن را اثبات کند.
6-اگر ملاک و معیار دین ، برخوردهای مردم باشد ، باید همه ی پیامبران دعوت خود را وا می نهادند. در قرآن اآمده است که یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون(یس30) هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه او را مسخره کردند. مسخرهه کردن ملاک نیست. همهی پیامبر (حتی یک استثنا هم ندارد) همه مورد تمسخر قرار گرفته بودند، آیا باید دعوت را وا می نهادند؟
بحث طولانی شد. فکر می کنم در این زمینه مباحث به تکافئو ادله رسیده است. هم سئوالها مشخص است و هم پاسخها...
باز هم سپاس از حسن توجهتان

خلیل دوشنبه 1 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:44 ب.ظ http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

" مان عملی که شیعیان در اربعین به رخ کشیدند. در اوج نزاعها و خشونت طلبیهای داعش و در نهایتِ تهدیدهای نابخردانه، شیعیان با راهپیمایی سکوتِ اربعین، مشی خشونت پرهیزی را ترویج دادند؛

این ها را به صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی هم بگویید که تا بحال هزاران نفر را اعدام کرده اند فقط به جرم عقیده!

. چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1393 ساعت 04:32 ب.ظ

درود بر شما دوست گرانمایه
1-راستش را بخواهید جوابی برای پرسش شما در باب ارائه راهکار ندارم، و همچنین این را هم نمیدانم اگر باورهای یک بت پرست را به همین سان به نقد می گرفتم و او نیز همین سوال را از من می پرسید، چه جوابی باید میدادم! به دیده من طواف به گرد کعبه همان اندازه نا-عقلانی است که زانو زدن در برابر یک بت. اما همانطور که پیشتر هم اشارت رفت در مراسم حج بحث تنها بر سر جنبه خردگریز این مناسک نیست بلکه بر سر جنبه غیر اخلاقی کشتن حیوانات هم هست. بنابراین میتوان پرسید که اگر ناعقلانی و نادرست است که ایمانی پیشادینی نسبت به عمل ناعقلانی و نادرست بندگی و خدمت (عبد بودن) یک بت داشته باشیم پس چرا نباید ایمان پیشادینی نسبت به طواف حج را در عین ناعقلانی بودن، درست بینگاریم؟ اما این که قران فقط متقین و یقین آوردگان به قران را هدایت می کند هدایت می کند مثل گفتن این است که گاتهای اوستا تنها ایمان آورندگان به پیام زرتشت را هدایت می کند. نتیجه منطقی این سخن این است که هر کس در هر مسیری که می پیماید بر حق است، اما دستکم به یک دلیل چنین وضعی را نمی توان پذیرفتنی دانست و آن هم اینکه همین پیام هدایت (قران) کسانی را که ایمان پیشادینی نسبت به این کتاب ندارند را غیر مستقیم و با لحن سرزنش آمیز و گاهی حتی رکیک مورد خطاب قرار میدهد و انها را بیم و انداز میدهد،و در سطح زندگی اجتماعی یا از بنیاد آنها را بدون حقوق فرض می کند یا حقوق شهروندی انها را به هر جهت از مسلمان مرد مومن فروتر قرار میدهد.


2- شما بیگمان با مفهومی با عنوان اجماع بر باطل آشنایید، پس عجیب است که صرف مجاهدت فقیهان و مجتهدان یک گروه خاص را دلیل بر حقانیت مسیر آنها فرض کنید، 20 قرن است که پاپها و اسقفهای مسیحی نیز در متون اولیه خود جهد و اجتهاد می کنند، آیا شما این کوششها را ... ؟ چرا دور برویم، مگر داشتن مفسر و مجتهد قران خاص شیعیان است؟ آیا اهل سنت مفسر و مجتهد و فقیه ندارند؟ کسانی هستند که کتابهای تفسیری نوشته اند اگر نه بزرگتر لااقل هم وزن تفسیر المیزان {کتاب تفسیر راستین قران را سرچ کنید} آیا شما صرف مجاهدت اینان را نیز دلیل بر حقانیتشان می گیرید و اگرنه چرا؟ در مورد مرحوم قاضی هم همین طور صدها تن از زبده ترین چهره های زهد و پارسایی که بسیار هم نام آور بوده اند از اهل سنت بوده اند بمثل غزالی پس از عزلت، خواجه عبدالله انصاری و مولوی! همه اینان نیز با عزاداریهای اینچنینی مخالف بوده اند. میدانید که ابن خلدون در مقدمه حتی استدلالهای بسیاری محکمی در رد مهدویت اقامه می کند، حال اگر اهل سنتی بگوید من بر طریق ابن خلدونم چون ان خلدون انسان بزرگی بوده است، انگاه هیبت این متفکر بزرگ مسلمان باید تن دوست شیعه اش را بلرزاند؟ از این گذشته این استدلالها واقعاً چه ربطی به یزیدصفتان داشتند؟! من نیز بحاضرم با دکارت و لایبنیتس و کانت و نیچهو برتراند راسل و ... در دوزخ محشور تا با بسیاری از ملاهای امروز ایران و جهان اسلام. اما این ترجیح واقعاً چه چیزی را توضیح میدهد؟!


3- اظهارات شما در این بند فقط یک پیشنهاد است و جواب عرایض بنده را نمی دهد، بنده نیز پیشنهاد می کنم که شما یک بار هم که شده دل به دریا بزنید و کتاب "تضاد مفاتیح الجنان و قران" اثر علامه ابوالفضل رضا برقعی قمی یا "سلسله نجات از شر غلات" اثر حیدر علی قلمداران را دانلود کنید و بخوانید تا متوجه شوید ماجرا به این سادگی که شما می پندارید نیست .... .

4- این بند هم تکرار مدعاهای پیشین است، و پرسش مرا جواب نمیدهد که اگر بر حسب قاعده، دین امام و ماموم یکی است و هر دو موظفند از یک کتاب و یک سنت که همان سنت پیامبر است تبعیت کنند، پس چرا شیعیان به خاطر شهادت حسین چیزی بر مذهب حسین افزوده اند که خود او نیز موظف به عمل کردن به چیزی شبیه آن نبوده است؟

5-آیا اگر من موظف باشم اعمال فردی ریاکاری را که به ریاکار بودنش علم ندارم حمل بر صحت کنم، این حسن نیت در ریاکاری آن فرد تغییری به وجود می آورد؟ بر حسب این استدلال نیاز به نیت سنج برای تشخیص خلوص نیت ان افرادی که شما مظهر خلوص می انگاریدشان هنوز منتفی نشده است.هر چند خلافش را نشان دهد!

باز هم سپاس از حسن توجهتان
6- هر چه گشتم نیافتم که کجا ملاک و معیار دین را برخوردهای مردم دانسته ام بر عکس من گفتم اگر فرضاً کسی قمه می زند کارش به این سبب غلط است که ملاک و معیار دین یعنی قران و سنت پیامبر را کنار افکنده است و البته این شما بودید که از چنین کاری دفاع می کردید.

من نیز شما را سپاس می گویم و فعلا سخنانم را به پایان می برم و فقط در صورت تمایل شما بحث را ادامه خواهم داد. پایا باشید.

. چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1393 ساعت 04:51 ب.ظ

http://s5.picofile.com/file/8148854342/heydarali_ghlamdaran_rahe_nejat_az_share_gholat.pdf.html

http://s5.picofile.com/file/8117192176/reza_borgee_khorafat_vofur.pdf.html

http://s5.picofile.com/file/8148349834/reza_borghee_ghomi_tazad_mafatihojenan_ghoran.pdf.html


رمز دانلود

agora

ممنونم از اینکه نظر به عنایت کردید و وقت گذاشتید. جهد علمیتان پر توفیق باد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد