محمد حسین فضل الله؛ "آنومالی" در پارادایم فکر شیعی

1- توماس کوهن فیلسوفِ برجسته معاصر بر این باور بود که هر یک از نظامهای علمی، مراحلی را از سر می‌گذرانند. مرحله نخست، زمانه‌ای است که مجموعه‌ای از مفاهیم و مفروضات در جامعه علمی مسلط است. وی نام این مجموعه مفاهیم غالب را "پارادایم" می‌نهد. پارادایم، مجموعه علومی است که در کنار هم می‌نشینند و با یکدیگر تلائم دارند و فهم رایج از واقعیت را تشکیل می‌دهند. کوهن معتقد است که پارادایم علمی تا مدتهای مدیدی تغییری نمی‌کند و دانشمندان، در چارچوب آن نظام فکری، مشغول به کارند. هر گونه پرسشی که از سوی جامعه علمی طرح ‌می‌شود، در پارادایم غالب، با پاسخهای از پیش تعیین شده و مشخص مواجهه می‌شود. هر پارادایم علمی، منتقدانی دارد که غالباً کنار زده و نادیده گرفته می‌شوند. منتقدان اما به مرور با انتقادات خود، پارادایم غالب را دچار بحران می‌کنند. آنها با درک فهمی دیگر- خلاف فهم رایج از نظام علمی- به انتقاد علیه پارادایمِ غالب می‌پردازند. منتقدان به مثابه میکروبهایی هستند که می‌توانند فراگیر شوند و جانِ یک پارادایم را به خطر اندازند. این زمانی است که از سوی عالمان مسلط در یک نظام علمی، پاسخهای درخوری به انتقادات منتقدان داده نمی‌شود. کوهن این سئوالات بیرونی و انتقادات بر پارادایم مسلط را "آنومالی" می‌نامد. آنومالی‌ها به مرور که فراگیر شوند و منتقدان به شکل معنا داری که افزایش یابند، نظامهای علمی با نوعی از بحران مواجه می‌شوند. در خلال دوران بحران، ایده‌های جدید مورد توجه قرار می‌گیرند. در این دوران بعضاً به ایده‌هایی توجه می‌شود که قبلاً نادیده انگاشته می‌شد. سرانجام پارادایم سابق از پای در می‌آید و پارادایم جدیدی شکل می‌گیرد. پارادایم جدید هم عالمان و پیروان خود را خواهد داشت. آنگاه است که نبرد میان پیروان ایده جدید و قدیم روی می‌دهد. کوهن از ماکس پلانک نقل می‌کرد که " حقیقت جدید علمی، با قانع شدن مخالفان و روشن کردن آنان غلبه نمی‌یابد، بلکه مخالفان سرانجام می‌میرند و نسل جدیدی می‌رسد که ایده‌های آنها را پرورش می‌دهند". به تعبیر او، انتقاد مخالفان تا زمانی که بتواند فراگیر شود و یک شاکله و نظام دیگری را سامان دهد، ممکن است که چندین نسل به درازا بینجامد. این اتفاق، "انقلاب علمی" یا "پارادایم شیفت" نام دارد. به زعم کوهن، هر نظام علمی می‌باید این مراحل را طی کند تا پویایی آن حفظ شود[1].  

2- سید محمد حسین فضل الله را می‌توان یک آنومالی در پارادایم غالب فکر شیعی دانست. او خود گفته بود که من اندیشه‌های بسیاری را مطرح کرده‌ام که ممکن است با نظر بسیاری از مردم و فقها موافق نباشد[2].  تأکید وی بر این بود که فهم غالب از فقه شیعه می‌تواند تغییر کند. به گفته‌ی وی با استناد به همین منابع فقهی می‌توان احکامی صادر کرد که بشر جدید را نیز دستگیری کند. فضل الله وقتی که فتوایی بحث برانگیز را صادر می‌کرد و چالشی بر می‌انگیخت، در پاسخ می‌گفت: آیا این گونه فتواها خارج از چارچوب فقه شیعی است؟ خیر! شاید اگر خودم می‌خواستم فتوا بدهم، این فتوا را نمی‌دادم اما برای این موقعیت و برای این فرد، این فتوا خارج از چارچوب فقه شیعه نیست"[3]. وی بر این باور بود که منظومه فکر دینی تحولاتی یافته است. لذا عالمان دینی نیز می‌باید همپای با آن تحوّل یابند و به فتواهایی نائل آیند که برای بشر جدید نیز گره‌گشایی کند. وی عنوان کرده بود که: "نگرانی ما این است که جنبش‌های اسلامی عظیمی در جامعه اسلامی بوجود بیاید اما اندیشمندان نتوانند همپای آنها حرکت کنند و نیازهای فکری و فقهی آنها را برآورده نمایند، زیرا برداشت ما این است که فقهای ما بیش از آنکه از توان خود برای فهم تازه‌های جهان استفاده کنند و ما فقیهی داشته باشیم که از راه توجه به مشکلات زمانه، نیازهای روز را تشخیص دهد، همچنان تلاش خود را در کتاب طهارت و صلاه به کار می‌بندد".[4] از همین روی بود که علامه فضل الله به احکامی حکم داده بود که پارادایم غالب فقه شیعی آنرا بر نمی‌تافت. وی در خصوص حقوق زنان به این رأی رسیده بود که زن بالغه و رشیده همانند مرد بالغ و رشید است و هر کدام از آن دو در مسائل مالی زندگی، شخصیت قانونی مستقلی دارند. وی همچنین اذعان کرده بود که "زن بالغه در مورد ازدواج خود از پدر و جد پدری و برادر خود مستقل است و مسأله مشورت گرفتن از پدر، جنبه استحبابی دارد و الزامی بر آن نیست"[5]. وی در خصوص استفاده از ابزارهای جدید در استنباط  احکام فقهی نیز بر این رأی انگشت تاکید می‌نهاد و بر این اساس فتوا می‌داد. وی فتوا داده بود که از ستاره‌شناسی در اثبات آغاز ماه رمضان و پایان آن استفاده شود. این در حالی بود که غالب مراجع دینی در جهان اسلام همچنان از شیوه‌های سنتی برای اثبات رؤیت هلال ماه استفاده می‌کنند.

فضل الله در مساله "آزادی" و استنباطها از آن نیز کوشید تا فهم رایج سنتی که مستنبط از متون دینی است را تغییر دهد. وی در این خصوص گفته بود: "شاید رأی غالب متفکران اسلامی  این باشد که آزادی گسترده‌ای که مطرح می‌شود، در دین اسلام مفهومی ندارد. زیرا اسلام فتنه‌گران را در امر دین محکوم کرده و آن را از عناوین شرعی قتال مسلمانان با کافران شمرده است... همچنین در میان واجبات شرعی اجتماعی، واجب امر به معروف و نهی از منکر را در برابر خود می‌بینیم که حتی آزادی انسان مسلمان را در انجام عمل منکر یا ترک معروف بر نمی‌تابد و اجازه نمی‌دهد... در کنار این حتی می‌بینیم که فقها بر حرمت کتب ضلال و پخش آن در بین مردم اجماع کرده‌اند زیرا این کار جامعه را در معرض فساد و گمراهی قرار می‌دهد..." فضل الله اما با استناد به آیات قرآن به استنباطی دیگر نائل می‌آید و عنوان می‌کند "نظر دیگری هم در مقابل این دید فقیهان وجود دارد.. آیه‌ای از قرآن چنین می‌گوید اَفَاَنتَ تُکرِهُ الناسَ حَتی یَکونوا مُؤمنین (پس آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که بگروند؟) ملاحظه می‌کنیم که قرآن در عین حال که به لحاظ علمی، قدرت پیامبر را بر واداشتن مردم به ایمان ناخواسته انکار می‌کند، چنین می‌فهماند که انسانها به سبب عناصر فکری و درونی‌ای که خداوند به آنان بخشیده است در انتخاب ایمان آزادند. پس هیچ کس حق ندارد در صورتی که انسانها ایمان را اختیار نکرده‌اند، آنان را به اختیارِ ایمان اجبار کند."[6] فضل الله شک کردن در امور دینی را حق هر مسلمان می‌دانست و می‌گفت که انسان حق دارد اگر به طور کامل قانع نشد، در اموری که نمی‌تواند به نتیجه مثبت برسد شک کند. اسلام هم شک را حالتی منفی و جُرمی نمی‌شمارد، زیرا شک حالتی انسانی است که از فقدان عناصر یقین‌آور نشأت می‌گیرد و چه بسا در مسیر حرکت فکری انسان به سمت ناشناخته‌ها، حالتی طبیعی باشد.[7] مرحوم فضل الله در باب مسأله ارتداد نیز بر این باور بود که حکم مرتد در اسلام، یک مسأله فکری به شمار نمی‌آید، بلکه حکمی است که شرایط واقعی و عینی جامعه اسلامی برای ایجاد توازن در درون خویش آن را می‌طلبد. مسأله مرتد از دید شرع، فتنه علنی و سرکشی آشکار است که گاه دیگران را نیز به طغیان و تمرّد بر نظم عمومی وا می‌دارد. آنچه از دید شرع محکوم است همین حالت است نه طرح اندیشه مخالف در باره موضوعات دینی.[8]

فضل الله بر اساس همین مبنای فکری بود که می‌گفت مسأله تکفیر در جهان اسلام بوجود آمده و این جریان نامبارک به برخی از مراکز شیعی نیز راه یافته است. وی بر این نکته تأکید می‌ورزید که وقتی دینداری با جهل مرکب عجین شود و با علم و دانایی با دیگران برخورد نشود، اندیشه‌های تکفیری نیز ایجاد می‌گردد.این در حالی است که خداوند متعال از مسلمانان می‌خواهد حتی با غیر مسلمانان نیز جدال به احسن داشته باشید. وی بنیان تکفیر را نیز فتواهایی می‌دانست که فارغ از دغدغه‌های جهان معاصر حکم می‌دهند و به ریختن خونهای بسیاری فرمان می‌رانند.[9]

محمد حسین فضل الله می‌کوشید تا با نگاهی امروزین بر فقه، نگاه فقیهان را به احکام دینی نیز تغییر دهد. وی احکامی صادر کرد و بر اندیشه‌هایی تأکید ورزید که پارادایم غالب فکر شیعی آنرا بر نمی‌تابید. و شاید از همین روی بود که مرجعیت وی فراگیر نشد و در حد یک مرجعیت محلی باقی ماند. زمانه‌ی اقبال عمومی بر اندیشه‌های مخالف، هنوز فرا نرسیده بود. وی در تیر ماه  1389 چشم از جهان فروبست. "... مخالفان سرانجام می‌میرند و نسل جدیدی می‌رسد که ایده‌های آنها را پرورش می‌دهند".


این متن در دین آنلاین

                                                                                                  

 

پاورقی



[1] ر.ک ساختار انقلابهای علمی، توماس کوهن، ترجمه سعید زیبا کلام، انتشارات سمت

[2] مجله الشراع، زمستان 1386، نقل از وبلاگ فرید مدرسی

[3] خبر آنلاین، به نقل از نشریه پنجره، مصاحبه با حسام الدین آشنا

[4] اسلام رو در رو با چالش های فکری، محمد حسین فضل الله، نقل از وب سایت  علامه فضل الله

[5]، نقل از وبلاگ فرید مدرسی در گفتگو با سایت العربیه نت، آذر 86

[6] قرائتی اسلامی از آزادی و دموکراسی، محمد حسین فضل الله، نقل از وب سایت علامه فضل الله

[7] همان

[8] همان

[9] پدیده تکفیر و خطر آن برای جامعه اسلامی، سید محمد حسین فضل الله، نقل از وبسایت علامه فضل الله

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد