ازدواج، ماجرایی اخلاقی یا غیر اخلاقی؟(بررسی دیدگاههای ملکیان، آرش نراقی، جوادی آملی)


 

ازدواج ماجرایی است که از بدو پیدایش بشر، وجود داشته است. شکلها و راه و رسوم آن در طول تاریخ تحولاتی یافته اما اصل این ماجرا مورد خدشه قرار نگرفته است. در دوران معاصر هم مباحثی در خصوص این مقوله‌ی فربه بشری در گرفته و به سرزمین ما نیز رسوخ یافته است.

دیدگاه مصطفی ملکیان

چندی پیش مصطفی ملکیان با طرح ایده‌ای در باب ازدواج، این عمل را غیر اخلاقی دانسته بود. او با برشمردن ادلّه‌ی خود بر این باور بود که ازدواج یک نهاد غیر اخلاقی است و آنان که پروای مسائل اخلاقی دارند نباید به این مقوله وارد شوند. ادله‌ی ملکیان اختصاراً چنین بود. 1- ازدواج قوامش به احساسات و عواطف و هیجانات است و احساسات و عواطف و هیجانات، غیر اختیاری ترین بخش وجود ماست. آن وقت در نهاد ازدواج می خواهیم غیر اختیاری ترین بخش وجود ما زیر مهمیز قانون و تبصره و ماده در بیاید و این خیلی بی معناست و نتایج اخلاقی منفی خواهد داشت.

 2- در ازدواج چون فرض بر این است که اخلاقاً با عشق باید ازدواج صورت بگیرد و عشق امری ذو طرفین است بنابراین اگر ویژگی ای در من عوض شود یا ویژگی ای در معشوق من عوض شود یا در هر دوی مان عوض شود، بی شک عشق شدت و ضعف پیدا می‌کند. قوام عشق به طرفین است. جایی که شدت پیدا می کند مشکلی پیدا نمی‌شود، اما جایی که ضعف پیدا می‌کند، باعث می‌شود که شما در ازدواج اگر به وفاداری که وظیفه اخلاقی‌تان هست عمل کنید، باید با این شخص زندگی تان را ادامه دهید اما این با "صرافت طبع" ناسازگاری دارد که ان هم وظیفه ی اخلاقی ماست. چرا باید اصلاً نهادی درست کنیم که میان دو تا وظیفه‌ی اخلاقی ما تعارض ایجاد کند؟

3- شما به همان دلیلی که عاشق این فرد شده اید ممکن است در آینده عاشق فرد دیگری هم بشوید و ممکن است آن عشق شدت بگیرد بر این عشق. بعد با چه استدلالی می‌شود حق شما را از زندگی با آن فرد گرفت؟ چرا باید کاری کنیم که تعهد نسبت به همسر سابق با عشق نسبت به فرد دیگری تعارض پیدا کند؟ اصلاً نهادی درست نکنیم که این مشکل را ایجاد کند.

 4-سلامت روان آدم که تأمینش وظیفه‌ی اخلاقی آدمی است نیازمند حریم خصوصی است و ازدواج حریم خصوصی را از شما می‌گیرد. یعنی شما برای سلامت روانی‌تان نیاز دارید که حریم خصوصی برای خودتان داشته باشید. حریم خصوصی این است که من یک آناتی یک لحظاتی باید آنچنان که می خواهم در تنهایی به سر ببرم و این وانهادگی و تنهایی در زندگی زناشویی همیشه سلب می شود.

5- شما و طرف مقابلتان فقط در عاشقی و معشوقی مشترکید اما در بقیه ی ویژگی ها اختلاف دارید. حال اگر این اختلاف در مقام عمل جلوه کرد چه باید کرد؟ فرض کنید که شما سینما را دوست دارید و از تئاتر نفرت دارید و همسرتان تئاتر را دوست دارد و از سینما نفرت دارد و شما می‌خواهید با هم بیرون بروید، اینجا کار آسان است و اگر بخواهید خیلی عاقل باشید و بخواهید اخلاقی عمل کنید می گویید تو برو تئاتر خودت را و من می روم سینمای خودم را. تا اینجا مشکلی نیست اما اگر در یک مساله‌ای بود که نشود گفت من می‌روم راه خودم را و تو برو راه خودت را چه؟ مثلا م‌ خواهیم خانه بخریم. من می‌خواهم خانه‌ای را بخرم که در محله‌ای باشد که هوای سالمی دارد ولی پرستیژ اجتماعی ندارد ولی همسرم می‌خواهد در محله‌ای خانه داشته باشد که پرستیژ اجتماعی دارد ولی هوای بسیار آلوده‌ای دارد. ایا اینجا می‌شود گفت که تو خانه ی خودت را بخر و من خانه‌ی خودم را می خرم؟ مشکل دقیقاً این است که اگر بخواهم حق همسرم را حفظ کنم باید حق خودم را ضایع کنم و اگر بخواهم حق خودم را حفظ کنم باید حق همسرم را ضایع کنم. ممکن است که ما در اینگونه موارد نزاع را فیصله دهیم اما آهسته آهسته شما به لحاظ روانی به این نتیجه می‌رسید که من عشق این فرد را به هزینه‌ی بالایی دارم می‌خرم. هزینه‌اش این است که من از خواسته‌های خودم صرف نظر کنم[1].

ملکیان بر این نکته تاکید دارد که یک زندگی وفادارانه می‌باید دارای کیفیت مطلوب باشد و نه کمیت مضاعف. اگر کیفیت زندگی کاهش یابد، ارزش زندگی کردن ندارد[2].ملکیان با تبین این ادلّه، ورود به عرضه ازدواج را عملی ناروا و غیر اخلاقی دانسته بود.

دیدگاه آرش نراقی

 آرش نراقی نیز به ماجرای ازدواج از منظری متفاوت می‌نگرد و آنرا قابل توصیه به دیگران نمی‌داند. وی بر این باور است که: در تفکر سنتی «تجرّد» مرحله‌ای موقت و انتقالی در زندگی فرد است. فرد مجرّد دیر یا زود باید ازدواج کند تا «سروسامان» بیابد. یعنی انگار تجرّد نوعی بی سروسامانی است. و اگر دوران تجرّد به درازا بکشد، یک گمان بد به فرد مجرّد می‌رود. انگار که زندگی طبیعی و اخلاقی جز با گذر از مرحله انتقالی تجرّد دست نمی‌دهد. در بهترین حالت، باید به حال فرد مجرَد دل سوزاند.
نراقی با ترسیم این دیدگاه سنتی بر این باور است که: از ویژگیهای دوران مدرن این است که رفته رفته فرهنگ عمومی تجرّد را نه به مثابه مرحله‌ای موقت یا غیرطبیعی یا غیر اخلاقی یا ترحم انگیز، بلکه به مثابه نوعی سبک زندگی به رسمیت می‌شناسد. سبک زندگی آدمها به تناسب سرشت شان فرق می‌کند. بعضی آدمها در کنار همسر و فرزند شکفته می‌شوند،‌ بعضی آدمها در خلوت دل خواسته خود آرامش و قرار می‌یابند[3].

 بر اساس این دو دیدگاه، به مقوله‌ی ازدواج در قالبی غیر اخلاقی نگریسته شده است و آنرا عملی کاملاً شخصی و فردی می‌داند.

دیدگاه آیت الله جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی اما با تغییر نگاه نسبت به مقوله ازدواج، ایرادهای این نوع دیدگاههای پیش گفته را در نشناختن هدف از ازدواج می‌داند. ایشان عنوان می‌کند که مبادا خیال کنید نکاح برای آن است که شما لذت ببرید. خیر، ازدواج همانند غذا خوردن است. برخی خیال ‌می‌کنند که غذا خوردن برای لذت بردن است، اما حقیقت آن است که غذا خوردن برای زنده ماندن است. ازدواج نیز برای آن است که بشر محفوظ بماند. در غذا خوردن هم لذتی حاصل می‌شود، اما آن لذت هدف نیست. کسانی که غذا خوردن را هدف می‌دانند، پرخوری می‌کنند، در حالی که غذا خوردن به هدف زنده ماندن است، اما برخی به علت عدم آگاهی از هدف غذا خوردن، زنده بودن خودشان را نیز به مخاطره می‌اندازند. آن کسی که نمی‌فهمد بشر چرا باید غذا بخورد، پر خوری می‌کند. آن که نمی‌فهمد بشر چرا محتاج نکاح است دنبال هرزگی می‌رود. در قرآن آمده است که شما مواظب غذایتان باشید، مواظب اندام تناسلی تان باشید. مبادا خیال کنید این نکاح برای آن است که شما لذت ببرید. این نکاح برای آن است که نسل بشر محفوظ بماند. در جریان نکاح هم همینطور است، برای این که نکاح اساس خانواده‌ها را حفظ بکند و فرزند صالح تربیت بشود، بنا نهاده شده است. به نظر می‌رسد که در دیگاه ملکیان، محوریت در بحث ازدواج، بر اساس لذت است و عدم کامیابی در این لذت، سبب ساز آن شده است که حکم به پرهیز از ازدواج داده شود[4].

آیت الله جوادی آملی همچنین میان، "ازدواج" و "نکاح" نیز تمایزی قائل می‌شوند. آیه‌ای در قرآن وجود دارد که به ازدواج اشاره می‌کند. "فاطر السَمواتِ وَ الارضَ جَعل لَکُم مِن اَنفُسکم اَزواجاً وَ مِن الانعامِ اَزواجاً...".(شوری/11) خداوند در قرآن کریم آنجایی که بشر عادی را ذکر می‌کند نعمت را دو قسم می‌کند. بخشی از نعمتها را به انسان اختصاص می‌دهد. و بخش دیگر را برای دام‌ها و حیوانات. مثلاً می‌فرماید وقتی که می‌خواهید میوه بخورید یک مقداری را خودتان بخورید و مقداری را نیز به حیوانات بدهید. اما خداوند هر وقت بخواهد سخن از علم و علوم عقلی بکند می‌فرماید سخنان علما و فرشتگان این است. بیان نورانی ای از امام سجاد (ع) نقل شده است که می‌فرماید در فضل علم همین بس که خداوند او را با فرشتگان ذکر می‌کند. بنابراین وقتی سخن از علم است انسان همتراز با فرشتگان است اما آنجایی که سخن از اقتصاد و خوردن است انسان همتراز حیوانات قرار می‌گیرد. ما یک ازدواجی داریم و یک نکاح و این که خداوند در این آیه ازدواج انسان را در کنار انعام قرار داده است نیز به همین مطلب اشاره دارد. چرا که ازدواج که اجتماع نر و ماده است در همه حیوانات وجود دارد و هر کس به دنبال این اجتماع می‌رود، کار او و ازدواج او حیوانی است و طبیعی است محصول این ازدواج فرزند صالحی نباشد. این در حالی است که رسول (ص) می‌فرماید من نکاح آوردم. چیزی که انسان اگر آن را انجام دهد نصف دینش کامل می‌شود نکاح است نه ازدواج. پس این نکاح با آن ازدواج بسیار متفاوت است و بنابراین اگر کسی در نکاح با شنیدن نامحرم طمع کرده است، در قلب او مرض است[5]. ملکیان در سومین دلیل خود گفته بود که ممکن است در طول زندگی عشق به فرد دیگری رخ دهد. این در حالی است که آیت الله جوادی آملی با تمایز میان ازدواج و نکاح این مسأله را تبیین می‌کند. ایشان نکاح را عملی برتر می‌داند و توصیه دین را هم معطوف به نکاح قلمداد میکند. در نکاح شائبه‌ی عشق به دیگری رخ نمی‌دهد، چرا که هدف از آن تمتعات و کامیابیهای دنیوی نیست.

آیت الله جوادی آملی سپس به اخلاقی بودن ماجرای ازدواج حکم می‌کند و آنرا کانون اصلی مودت و رحمت قلمداد می‌کند. ایشان در باب مساله‌ی مهریه که آنرا عملی غیر اخلاقی می‌دانند عنوان می‌کند که مهریه نماد یک قضیه اخلاقی است: مهریه تصدیق کننده نکاح و نشان "صداقت" و "وفاداری" است. از این رو آنرا "صداق" گویند. واژه "نحله" در آیه شریفه "و آتو النساء صَدقاتهن نِحله" نیز به معنای عطیه رایگان است و تعبیر از مهریه و نحله نیز از آن روست که مهریه عطیه‌ای الهی است که خداوند سبحان بر مردان واجب کرده است تا رایگان به زنان هدیه کنند. تعبیر لطیف "صداق" و "نحله" نشان ادب و حیا در کلام الهی و نیز تکریم و تجلیل زنان و ناموس آنان است تا کسی نپندارد امر مقدس نکاح نوعی خرید و فروش است و زن، خود را در ازای مهریه در اختیار شوهر می‌گذارد. در باب نکاح، زن چیزی را به شوهرش تملک نمی‌کند تا مهریه عوض آن باشد، بلکه مهریه عطیه‌ای الهی است که به حکم خدا شوهر باید به زن بپردازد و رایگان است نه در مقابل چیزی. در تعابیر آیت الله، خانواده کانون مقدس و هسته اصلی جامعه است که تنها با دو رکن اصلی آن مودت و رحمت (وَ جَعَلَ بَینَکُم مَودهً وَ رَحمَه) قوام می‌یابد نه با عناوین دیگر. و این اوج یک ماجرای اخلاقی است.  

 



[3] نقل از صفحه شخصی فیسبوک آراش نراقی

[5] http://sahebkhabar.ir/news/5256455/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-

%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AA%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%AD-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AD-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد