مراجع تقلیدی که در زمان مبارزات علیه حاکمیت پهلوی؛ دست بر عصا داشتند و یکی بر نعل میزدند و یکی بر میخ میکوبیدند؛ با پیروزی انقلاب اسلامی، دوران ثبات سیاسی را انتظار داشتند. در زمانهی استقرار جمهوری اسلامی اما چالشهای دیگری به دامان فقیهان افتاده بود. یکی از این موارد، مواجهه با ماجرای "انتخابات" بود.
برگزاری همه پرسی و انتخابات مکرر در جمهوری اسلامی، اعلام موضع مراجع تقلید را میطلبید. از این بزرگواران انتظار میرفت تا نسخهای در اختیار مقلدین قرار دهند و راهکار سیاسی مشخصی را پیش روی آنها بنهند. برخی مقلدین انتظار داشتند تا در این امور نیز به حکم مرجع دینی خود قدم بردارند. نسل اول از مراجع پس از انقلاب اما در مواجهه با این چالش، رویکرد یکسانی نداشتند. برخی از ورود به ماجرای انتخابات سر باز زدند و برخی توصیههای مکرر بر حضور مردم در این صحنهی سیاسی کردند.
در روزهای 9 و 10 فروردین ماه 1358 که همه پرسی جمهوری اسلامی برگزار شد، اغلب مراجع و علما نیز در آن شرکت کردند. حتی آیت الله سید ابوالقاسم خویی اعلامیهای صادر کرد و با حمایت از جمهوری اسلامی، از مردم خواست تا در همه پرسی شرکت کنند.[1] آیت الله شریعتمداری هم در این رفراندوم شرکت کرده بود. مرحوم شریعتمداری اما به نحوهی برگزاری این همه پرسی اعتراض داشت. وی معتقد بود که به جای "آری" یا "نه"، میباید امکان انتخاب مردم بین گزینههای متعدد وجود داشته باشد. وی محدود کردن مردم به انتخاب این دو گزینه را روا نمیدانست و پیشنهاد داده بود که رأی دهندگان این امکان را داشته باشند که گزینهی دلخواه خود را بر روی برگه بنویسند. آیت الله خمینی اما گفته بود که "جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش". با این وجود اما مرحوم شریعتمداری نیز در همه پرسی جمهوری اسلامی شرکت کرد.
اگر چه غالب مراجع تقلید در این نخستین معرکهی سیاسیِ جمهوری اسلامی شرکت کردند، اما معدودی هم بودند که به پای صندوق آراء نیامدند. آیت الله سید احمد خوانساری از مراجعی بود که روی خوشی به انتخابات نشان نداد. وی در زمان مبارزه با حاکمیت پهلوی نیز، چندان حمایتی از مبارزین و انقلابیون نکرده بود. مرحوم علامه طباطبایی نیز در هیچ انتخاباتی شرکت نکرد. گویی منش و ذائقهی دینیِ وی با سیاست چندان قرابتی نداشت. مصطفی ملکیان در این خصوص گفته است که سلیقه و سنخِ دینداران متفاوت است. برخی درون گرا هستند و سبک دینی که درونشان را تقویت کند میپسندد و برخی برون گرایند و فعالیتهای دینی جمعی را دنبال میکنند. وی سپس در تمایزی که میان سبک دینی امام خمینی و علامه طباطبایی مینهد اینگونه عنوان میکند که : "فکر میکنید اگر امام ده جلسه درس تشکیل میداد، میتوانست علامه طباطبایی را انقلابی کند تا بریزد، بگیرد، ببندد، انقلابی کند و رژیمی را عوض کند؟ این کار شدنی نبود. امام توان و سنخ روانی خاصی داشت و علامه، سنخ روانی دیگری داشت."[2]
در این میان، آیت الله سید محمد روحانی نیز از شرکت در انتخابات خودداری میکرد. ایشان پیش از انقلاب نیز موافقتی با حرکتهای انقلابی و سیاسی امام خمینی نداشت. آیت الله سید رضا صدر نیز از روحانیون مطرحی بود که با صندوقهای رأی جمهوری اسلامی قهر کرده بود.
با این وجود اما غالب مراجع عظام در همه پرسی جمهوری اسلامی و قانون اساسی شرکت کرده بودند. حضرات آیات گلپایگانی، مرعشی نجفی، سید حسن طباطبایی قمی، سید محمد شیرازی، سید عبدالله شیرازی، سید صادق روحانی و میرزا هاشم آملی از جمله افرادی بودند که در رفراندم جمهوری اسلامی شرکت کردند.
این اما تنها دورهای بود که حضرات مراجع، رأی خود را آشکار ساختند و رأی "آری" خود بر جمهوری اسلامی را برملا کردند. پس از این اما اگر توصیه و تأکیدی بر حضور در انتخابات بود، بدون ذکر نام نامزدی انتخابی بود. در دور اول انتخابات ریاست جمهوری، ابوالحسن بنی صدر به نزد امام خمینی رفت و پس از دیدار با ایشان اعلام کرد که نامزد انتخابات ریاست جمهوری خواهد شد. از بیت آیت الله خمینی اما هیچگاه توصیه و تأییدی بر انتخاب ایشان صورت نگرفته بود. در این دورهی نخست از انتخابات ریاست جمهوری، درخواستهای مکرری به بیت مراجع سرازیر میشد تا کاندید مشخصی را تأیید کنند. بیوت مراجع اما دست رد بر این خواسته میزدند. از بیت آیت الله شریعتمداری بیانیهای صادر شد که: مردم برای شرکت در انتخابات آزاد هستند و ایشان نظر خاصی ندارند.[3]
برخی ظن و گمانها در خصوص رأی آیت الله گلپایگانی و حمایت ایشان از نامزدی مشخص هم سبب شد تا بیت ایشان واکنش نشان دهد و ساحت مرجعیت را از این امر مبرّا کند. از دفتر آیت الله گلپایگانی پیام رسید که: "من نسبت به شخص خاصی اظهار نظر نکردهام". توصیهی آیت الله گلپایگانی این بود که: "به شخصی که شایسته و آگاه، مدیر و مدبّر و صد در صد مسلمان که خود را در برابر خدا و اولیای اسلام متعهد و مسئول بداند و از احکام الهی برداشت نادرست نداشته باشد رأی دهند...".[4]
در این دوره اگرچه روحانیونی چون آیت الله پسندیده (برادر امام خمینی)، آیت الله دستغیب (امام جمعه شیراز) و سید جلال الدین طاهری (امام جمعه اصفهان) از ابوالحسن بنی صدر حمایت کردند؛ اما مراجع عظام هیچگاه به معرفی کاندید مشخصی نپرداختند.
منش صحیح مراجع چنین بود و این امر سیاسی را به انتخاب مردمی وا نهاده بودند. آنها بر توصیههایی کلی در انتخاب فردی صالح تأکید داشتند. در زمانهای که زخم ابوالحسن بنی صدر بر پیکر جمهوری اسلامی هنوز التیام نیافته بود، امام خمینی ملاکهای انتخاب رئیس جمهوری را برای دور دوم اینگونه بر میشمرد: "الان ما مبتلا به مسائلی هستیم در این کشور. حفظ اسلام این است که ما یک رئیس جمهوری که لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد، متعهد باشد برای اسلام. بشناسید که این آدم متعهدی است که مبادا مبتلا بشویم به یک نفر نابابی که ما را بخواهد بکشد، ببرد به طرف امریکا..."[5]. آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی نیز حضور در انتخابات را شرعاً واجب دانسته بود تا نظام جمهوری اسلامی بار دیگر تقویت گردد[6]. آیت الله مرعشی نجفی نیز حضور در این انتخابات را واجب دانسته بود تا اتحاد و اتفاق مردم تثبیت گردد.[7]
مراجع نسل اول انقلاب در مواجهه با امر انتخابات کوشیدند تا ضرورت زمانه را یادآور شوند و مردم را بر حضور در این عرصه ترغیب کنند. اگر چه برخی از مراجع چون سید صادق روحانی و سید حسن طباطبایی قمی دیگر در انتخابات شرکت نمیکردند اما مراجعی چون آیت الله محمد علی اراکی به ضرورت حضور در انتخابات پای میفشردند. پس از ارتحال امام خمینی و در پنجمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به قابل پیش بینی بودن نتیجه انتخابات و احتمال کاهش مشارکت، آیت الله اراکی شرکت در انتخابات را از اهمّ فرائض و وظیفهی مسلّم شرعی اعلام کرده بود. آیت الله مرعشی نجفی نیز از مردم خواسته بود به جهانیان ثابت کنند راهی که رهبر فقید انقلاب ترسیم کردهاند، تحت هیچ شرایطی تغییر پذیر نیست.[8]
مرجعیت نسل اول انقلاب، چنین رویّهای پیشه کرده بود. برخی اساساً با انتخابات موافقتی نداشتند و ذائقهی فقهی دیگری را میپسندیدند. اما آنها که پای در عرصه نهادند نیز، نه به جانب فردی میل میکردند و نه از نامزدی مشخص سخن به میان میآوردند. مراجع عظام، این امر مردمی را کاملاً به مردم حواله داده بودند. آنها منش و روش صحیحهای را برگزیده بودند. منشی که میتواند تا همیشهی ایام مورد تأسی قرار گیرد.
این متن در مباحثات
[1] نقل از غروب خورشید فقاهت، شرح احوال آیت الله العظمی خویی
[2] در رهگذار باد و نگهبان لاله؛ مصطفی ملکیان، ج2، ص203
[3] روزنامه اطلاعات، 2/11/58
[4] نقل از: روایت انتخابات، بررسی 8 دوره انتخابات ریاست جمهوری؛ سید فرید حاج سید جوادی؛ ص52
[5] رک: صحیفه امام، ج15
[6] روایت انتخابات، همان، ص90
[7] همانجا
[8] روزنامه کیهان، 5/5/68
سلام،
در واقع همه شان می خواستند دولت در خدمت آنان باشد نه آنها در خدمت دولت یعنی همه شان ولایت فقیهی بودند!!