میانه ی تفکر غربی و تذکر شرقی (به بهانه کسالت احوال داریوش شایگان)

Image result for ‫داریوش شایگان‬‎

نیک بختی زندگی اش بسیار است. خود معترف است که: راضی ام از آنچه نصیبم شده، چون اگر قرار بود برخورداریهای این جهانی را به عدالت تقسیم می کردند، نصیب من بسی کمتر از این بود که الان به من رسیده است.

داریوش شایگان در  بهمن ماه 1314 در تهران زاده شده است. پدرش از تجار بوده و مادرش از اهالی گرجستان. تمکن مالی پدر به همراه فرهنگ دوستیِ وی، سبب شد تا فرزندش از همان ابتدا از شرایط تحصیل ویژه ای بهره مند گردد. شایگان در تهران به مدرسه کاتولیک "سن لویی" رفت. دروس آنجا به زبان فرانسه تدریس می شد. همین کافی بود تا وی بر این زبان تسلط یابد. نثر فرانسوی وی امروز به گونه ای است که در کتابهای درسی فرانسه چاپ می شود. شایگان در ایران نماند و به فرنگ رفت. اگر چه زرق و برق آنجا را مشاهده کرد، اما هیچگاه شیفته ی دست و پا بسته ی آن نشد. به عرفان شرقی دل بست. خوش اقبالی زندگانی، با همت مستدام او عجین شده بود. وقتی که می خواست رساله ی دکترایش را در خصوص آئین هندو و عرفان اسلامی در دانشگاه پاریس دفاع کند، انقلاب مه 1968 در گرفته بود. ماموران انتظامی اجازه ورود او را به دانشگاه نمی دهند. شایگان اما می گوید که تازه از ایران آمده ام و تنها چند نسخه از تحقیقاتم را به دانشگاه آورده ام. مامور مربوطه می گوید: "زود برو تحویل بده و فوری جیم شو... چند روز بعد خبر عجیبی در سراسر سوربن پیچیده بود می گفتند چه نشسته اید که معجزه ای رخ داده است، یک رساله دکترا از مشرق زمین به طور غیر عادی از آسمان بر این معبد ممنوعه نازل شده است. خلق الله متعجب از اینکه چگونه چنین اتفاقی در چنین شرایطی به وقوع پیوسته است".(آئین هندو و عرفان اسلامی، پیشگفتار)

شایگان در مواجهه با غرب، ویژگیهای اندیشه ای این تمدن را می ستاید. حکومت قانون، اصل مسئولیت مدنی، اصل آزادی و حقوق فردی همگی اموری نیک است. اما در پسِ همه ی این دستاوردها، نهیلیسم نهفته است. به باور او، علم شهودی و حضوری که در مشرق زمین مورد توجه بوده، در تفکر غربی مورد نفی قرار می گیرد. صفات ربانی انسان کنار زده می شود و انسان از یک موجود ملکوتی به عوامل نفسانی و غریزی تقلیل می یابد. از همین روست که وی تحذیر می دهد که ما شیفته ی نظام های سیاسی و حقوقی غرب شده ایم، اما نظام معرفتی که در پسِ آن نهفته است را نمی شناسیم. مدرنیته ما را دچار اسکیزوفرنی کرده است.

در مقابل اما در جهان شرق، "تذکر" قوت غالب است.شایگان وقتی که در محفل علامه طباطبایی نشسته بود، این گوهر را به غایت دنبال می کرد. تجربه ی شگفت او با علامه زمانی رخ داده بود که در خانه ای در شمیران، شایگان سئوالی در خصوص عالم برزخ می پرسد "ناگهان استاد که معمولا بسیار فکور و خاموش بود از هم شکفت از جا کنده شد و مرا نیز با خود برد. دقیقا به خاطر ندارم چه می گفت اما آن فوران حال های دمادم را که در من می دمید به یاد دارم. احساس کردم که عروج می کنم گویی از زبان هستی بالا می رفتم... علامه نه تنها سئوالم را پاسخ گفته بود بلکه نفس تجربه را در من دمیده بود".

به باور شایگان، تقابل میان "تفکر" و "تذکر" سبب شده است تا تمدنهای آسیای در برزخی گرفتار آیند. دوره ای که آن را "دوره فترت" می نامد. "ما کودکان دوره فترتیم، در فاصله ی بین احتضار خدایان و مرگ قریب الوقوعشان جای گرفته ایم، نه ایمان مولوی را داریم و نه تجربه هولناک کافکا را؛  نه دنیای رنگین رضا عباسی را می شناسیم، نه روح جنون زده وان گوگ را؛ نه خلوت با خود را داریم و نه تنهای تنهاییم... بی هویتی اینک هویت ماست"(آسیا در برابر غرب، ص90)

شایگان به راه رهایی از این فترت نیز می اندیشد. به باور او، باید به روش تحلیلی و انتقادی در باب تمدن و تفکر آسیایی به تأمل پرداخت. از نظر وی غربی ها، تذکر را از دست داده اند و به تفکر انتقادی و تحلیلی پرداخته اند. ما نیز که به آموزش غربی روی آورده ایم باید از شیوه تفکر انتقادی پرده برداری کنیم. در ثانی از آنجا که تمدنهای آسیایی دیر یا زود به سرنوشت تمدن غربی دچار خواهند شد، باید بحث از تقدیر تاریخی تفکر غربی را جدی بگیریم، ثالثاً با تذکر، احیای "خاطره ی قومی" خویش را که بقایایی از آن هنوز هم به نحوی در ذهنمان شناورند از نو باز شناسیم.

شایگان به تلفیق تفکر و تذکر می اندیشد. شاید همان راهی که علامه طباطبایی به او آموخت. راهی که "هم سئوال را پاسخ می گوید و هم نفس تجربه را در وی می دمد".

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد