بهمن ماه 1395 کتابی به بازار نشر عرضه شد که در صدد تحقیق در موضوع انقلاب اسلامی ایران بود. این کتاب از موضعی به بحث از انقلاب پرداخته بود که به نظر میرسد تا کنون کمتر به آن توجه داده شده است. کتاب "فقیهان و انقلاب ایران" که انتشارات کویر آن را منتشر کرد در پی آن بود تا مواضع برخی از مراجع عظام تقلید را در خصوص فعالیتهای سیاسیِ پیش از انقلاب مورد بررسی قرار دهد. این کتاب با استقبال مواجه شد و تا کنون به چاپ پنجم رسیده است. به بهانهی تجدید چاپ اخیر این کتاب گفتگویی با نویسنده آن سید هادی طباطبایی انجام دادهایم:
به عنوان نخستین پرسش بفرمایید که شما کتاب فقیهان و انقلاب ایران را به چه انگیزه و هدفی نوشتید؟
بگذارید از این سخن "رُوی مُتّحده" – استاد دانشگاه هاروارد- کمک بگیرم که میگوید: "تاریخِ ایران، تاریخِ علمای ایران است". او معتقد است که در غالب وقایع ایران، رد پای عالمان و فقیهان به چشم میخورد و لذا به هر واقعهی سیاسی و اجتماعی که در این سرزمین رجوع کنیم، نهایتاً پای روحانیت نیز به میدان کشیده میشود و باید از آنها سراغی بگیریم. حال واقعهای به مانند انقلاب ایران را در نظر بگیرید که حضور روحانیت در آن نقش پررنگی داشته است و چارهای جز پرداختن به آن نیست. اما همانطور که مطّلعید، کمتر بحث مستقلی در خصوص مواضع سیاسی مراجع عظام تقلید پیش از انقلاب شده است. برای بنده هم سئوال بود که چرا موضوعی به این مهمی و حساسی را تا به حال مورد بررسی مستقل قرار ندادهاند؟ البته جسته و گریخته مطالبی عنوان شده بود اما کمتر تحقیق منسجی وجود داشت. تصور اولیهام این بود که محققان، بیم آن داشتهاند که اگر به این موضوع وارد شوند، شاید نتوانند اثر خود را منتشر کنند. پیش از انتشار این کتاب، با برخی از محققان که مشورت میکردم، موضع اولیه شان این بود که این اثر اجازهی انتشار نمییابد. اما ایدهی همیشگیام این است که موضوعی که دغدغه و سئوال است را نمیتوان به این راحتی مسکوت گذاشت و به بهانهی عدم انتشار، از مواجهه با آن پا پس کشید. رسالت یک محقق و نویسنده این است که وظیفهی خود را به انجام برساند و خلق اثر کند. حال ادامهی کار دیگر به عهدهی او نیست. در ثانی اینکه در دوران کنونی کمتر اثری است که مورد تحقیق قرار گیرد و به دست خوانندگان نرسد. ارتباط میان نویسنده و خواننده بسیار سادهتر شده و به هیچ بهانهای نباید از میدان تحقیق پای پس کشید.
اما همین اثر شما پس از اینکه اجازه نشر گرفته است نیز در نمایشگاه کتاب امسال اجازه حضور نداشت.
بله همینطور است. البته قبول دارم که برخی کج سلیقگیها نیز وجود دارد. اما این امور نباید سدِّ راهِ تحقیق شود. یکی از محققین و دوستان ما نیز اخیراً کتاب مبسوطی را در خصوص یکی از مسائل فقهی نگاشته که اجازه انتشار پیدا نکرد. اما میدانم که این امر مانع از تحقیقات دوبارهی ایشان نمیشود و اینکه با وجود راههای ارتباطی گستردهای که این روزها وجود دارد، مخاطبان ایشان، این اثر را توانستهاند تهیه کنند.
ماجرای عدم حضور کتاب فقیهان و انقلاب ایران در نمایشگاه امسال برای بنده و ناشر هم بسیار مبهم و سئوال برانگیز بود. استناد بنده در این کتاب غالباً به آثاری بوده که در همین کشور منتشر شده است. البته از کتابهایی غیر از این آثار داخلی هم استفاده شده اما بعید میدانم به خاطر استفاده از آن کتابها حساسیت ایجاد شده باشد. مطالبی که بیان شده، متن تاریخ است و نمیتوان آن را با تفسیرها و مواضع سیاسی رد یا قبول کرد. البته به نظرم اگر در این خصوص مسئولین مربوطه اطلاع رسانی کنند و علت عدم حضور در نمایشگاه را برای نویسنده و ناشر مشخص کرده و عنوان کنند که بر چه قسمتی از کتاب، اشکال و ایراد دارند، تعامل بسیار بهتری میتوان در این میان برقرار کرد.
در خصوص کتاب توضیح بفرمایید. شما به یازده تن از فقها پرداختهاید. علت انتخاب این یازده فقیه چه بوده است؟
بله در این کتاب فقط توانستم به این یازده فقیه برجسته بپردازم. حضرات آقایان، حکیم، خویی، شریعتمداری، سید حسن قمی، گلپایگانی، مرعشی نجفی، سید محمد روحانی، میرزا هاشم آملی، میلانی، سید عبدالله شیرازی و سید احمد خوانساری بودند. البته مراجع دیگری هم در این میان بودهاند اما پرداختن به آنها نیاز به مجال فراخ دیگری دارد. در مقدمه کتاب نیز به این مسأله اشاره کردهام. البته این نکته را باید عرض کنم که در طول تحقیق، به بررسی مواضع برخی دیگر از مراجع علاوه بر این یازده بزرگوار نیز پرداخته بودم اما به دلیل اینکه مَشی آنها غالباً به نحو سکوت بود و کمتر موضع سیاسی گرفته بودند، رد پای اندکی از آنها در فعالیتهای سیاسی به چشم میخورد و مطالب بسیار کمی از حضور آنها یافتم. لذا از پرداختن به آنها در فصلی مستقل منصرف شدم.
آیا در انتخاب و گزینش این مراجع، هدفی داشتهاید؟ مثلاً مواضع این بزرگواران سبب شده تا به انتخاب آنها بپردازید؟ یا عامل دیگری دخیل بوده است؟
خیر هیچ عاملی جز اینکه این بزرگواران جزء مطرح ترین مراجع آن زمان بودهاند، دخیل نبوده. برههای که بنده برای تحقیق انتخاب کردهام، سالهای 1340 تا 1357 است. یعنی از زمان درگذشت آیت الله بروجردی، تا هنگام پیروزی انقلاب. در این مقطع، شاید مطرح ترین مراجعی که حضور داشته و مواضعی نسبت به انقلاب و فعالیتهای سیاسی داشتهاند را مورد بررسی قرار دادهام. البته در میان این حضرات، همگی نیز رویّهی یکسانی نداشتهاند. بعضی کم و بیش دخالتهایی میکردهاند و بیانیهها را امضاء میکردند، برخی از آنها تا سال 42 که شور و فعالیت زیادی در میان مردم درگرفته بود، همراهیهایی کردند اما پس از آن به لاک سکوت رفتند. برخی از این مراجع کاملاً به مخالفت با فعالیتهای انقلابی میپرداختند. بعضی دیگر هم البته تا هنگامهی پیروزی انقلاب، در صف مبارزه ایستادند. آنچه مسلّم است اینکه مواضع این بزرگواران یکسان نبوده و در این کتاب نیز از این اختلاف مواضع سخن گفته شده است.
این نکته را نیز عرض کنم چونکه دیدم برخی از منتقدان به آن اشاره کرده بودند که ترتیب فصل بندیهای کتاب بر چه اساسی بوده است؟ فصل بندیها فقط بر اساس سن و سال مراجع تنظیم شده است. به این معنا که آیت الله حکیم که بزرگترین مرجع از نظر سنی بودند را در فصل اول مطرح کردهایم و آیت الله روحانی که کوچکترین از نظر سنی بودند در فصل آخر به آن پرداخته شده است. مواضع سیاسی این بزرگواران و اینکه با انقلاب همدل بودهاند یا خیر، در تنظیم فصلهای کتاب مدخلیتی نداشته است.
به عنوان سئوالی که شاید ارتباط مستقیمی با کتاب شما نداشته باشد، به نظرتان پرداختن به موضوع روحانیت تا چه حد میتواند برای مخاطبان امروز جذابیت داشته باشد؟
اتفاقاً بر خلاف تصور اولیهای که برخی معتقدند موضوعات مرتبط با روحانیت دیگر مورد توجه نیست و مورد اقبال قرار نمیگیرد، بنده فکر میکنم موضوع روحانیت همیشه یکی از جذابترین و ضروری ترین مسائلی است که میتوان به آن پرداخت. شاید اقبال به همین کتاب و دیگر کتابها و یا فیلمهایی که در خصوص روحانیت نوشته و یا ساخته میشود را بتوان به عنوان نمونه بیان کرد. به نظر میرسد که از کوچکترین رفتارهای این صنف نیز میباید سراغ گرفت. تاریخ و فرهنگِ ما خواه ناخواه با روحانیت عجین بوده و نمیتوان نسبت به آن بی تفاوت بود. بله برخی خُردهها و انتقادات را میتوان و میباید به روحانیت وارد دانست اما به معنای این نیست که این قشر از جامعه را به فراموشی بسپاریم و سخنی از آن نگوییم و به تحقیق پیرامون آنها نپردازیم.
این گفتگو در خبرگزاری ایرنا پلاس منتشر شد.
با سلام،
من با شما موافقم که نمی توان نقش روحانیت را در تاریخ ایران نادیده گرفت که هیچ، بلکه روحانیت نهادی بوده که از زمان پیش از زرتشت تا زمان حاضر نقش فعالی در سرکوب اندیشه های انسان گرایانه داشته است. و روحانیت شیعه از زمان صفویان به این سو نقش مهم داشته است حتا درسرکوب اندیشه هایی که درحوزه شکل گرفته و مطرح شده است. البته کتابی هم آقای حائری - نوه ایت الله حائری - دارد بنام تشیع و مشروطیت که بسیار جالب است.