سهمِ شیخِ طوسی در حوزه نجف؛ بنیانگذاری یا بالندگی؟

 

سال 448 هجری قمری بود که شیخ ابوجعفر طوسی به نجف اشرف وارد شد و حوزه ای پویا در جوار حرم امیر المومنین (ع) شکل گرفت. برخی بر این باورند که شیخ طوسی در شهری قدم گزارده است که سابقاً، دارای حوزه ای مستقل بوده و حضورِ شیخ، تنها به باروریِ بیشترِ این حوزه انجامیده است. مخالفان اما بر این باورند که در نجف اشرف، نه حوزه ای بوده و نه عالِمی یافت می شده است؛ شیخ طوسی فتح بابی کرده و حوزه ای بنا نهاده و به باروری آن همت گمارده است. 

موافقین این نظریه - که پیش از شیخ طوسی حوزه ی نجف وجود داشته است- بر ادله ای استناد می کنند و مخالفان هم انتقاداتی بر آن وارد آورده اند.

دلیل اول موافقین این است که: در بسیاری از تواریخ وارد شده که برخی از خاندانهای بزرگ شیعی همانند "آل شهریار" و "آل طحال" و ... در قرن چهارم و ربع اول قرن پنجم در این شهر می زیسته اند و کتب فقهی نگاشته اند. این دو خاندان از بزرگان فقهی در قرون چهارم و پنجم در نجف بوده اند. ابی طالب احمد بن شهریار از سرآمدان آل شهریار در نجف می زیسته است. حضور این خاندان نشان می دهد که در نجف، حوزه ای وجود داشته  که به تربیت طلاّب، همت می گمارده است. (1)

 مخالفان اما بر این دلیل، مناقشه کرده اند که: می پذیریم "آل شهریار" و "آل طحال" از سرآمدان خاندانهای شیعی بوده و پیش از شیخ در نجف ساکن بوده اند؛ اما تاریخ بر ما معلوم می کند که بزرگانِ این قوم، پس از هجرتِ شیخ طوسی، به درجه فقاهت رسیده اند و بر شهرتِ خانوادگی این خاندان افزوده اند. ابی طالب احمد بن شهریار از سرآمدان خاندان آل شهریار بوده و در اوایل قرن پنجم هجری و پس از ورورد شیخ طوسی، در نجف می زیسته است(2) همچنین حسین بن احمد بن محمد از بزرگان خاندان آل طحال بوده و در زمانه شیخ طوسی می زیسته است(3) و نه ما قبل آن. این دو خاندانِ بزرگ هم، شهرتِ علمیشان را بعد از ورود شیخ طوسی به نجف کسب کرده اند.

دلیل دوم موافقان این است که: "ابن حجاج"  که شاعری شهیر بوده و در سال 391 درگذشته است، در قصیده ای که خطاب به بارگاه امام علی (ع) سروده، آورده است که:

یا صاحب القُبّه البَیضاء علی النجف     مَن زَار قَبرُک و استَشفی لَدیک شَفی

و قُل سَلام مِن الله السلام علی           اَهل السّلام و اَهل العلمِ و الشّرف(4)

در این شعر مشخص است که شاعر پس از خطاب بر گنبد و بارگاه امیر المومنین(ع)، بر اهلِ علم و دانشی که در نجف می زیسته اند نیز درود می فرستد و آنها را نیز در حساب می آورد. و این دلیلی بر وجود فقیهان و عالمانی فرهیخته در این شهر است.

مخالفان، بر این دلیل هم پاسخی آورده اند و آنرا قانع کننده نمی دانند؛ چرا که خطاب شاعر در بیت دوم هم، بر بارگاه امیر مومنان(ع) است و صفت اهلُ العلمِ و الشّرف بر شخص امیر المومنین(ع) است و گرداندن آن به سمت عالمانِ ساکن در نجف، امری بعید در این شعر به نظر می رسد.(5) در این شعر، هیچگونه دلیلی بر حضور عالمان و فقیهانی در نجف، وجود ندارد.

 دلیل سوم موافقان، چنین است که: در کتاب "فرحه الغری" آمده است که عضدالدوله دیلمی وقتی که در سال 371 قمری، برای زیارت بارگاه امام اول شیعیان به نجف وارد شد، به ساکنین این دیار بذل و بخششی کرد. او به هر نفر نزدیک به بیست و یک درهم داد و به نزدیکان به جوار امیر المومنین(ع) پانصد هزار درهم داد و به فقرا و فقها هم سه هزار درهم عطا کرد.(6) موافقان بر این باورند که این دلیل، خود بیانگر آن است که فقیهان در نجف بوده اند و عضد الدوله بر مکانت علمی آنها واقف بوده و چنین عطایی بر آنها کرده است.

دلیل سوم هم اما قانع کننده نیامده است. مخالفان گفته اند که این دلیل اگر چه در نوع خود جالبِ توجه است، اما دارای ایرادی هم می باشد. چرا که این دلیل، خود می تواند بیانگر عدم وجود فقیهانِ برجسته و مبرّزانِ فرهیخته در این شهر باشد. آنگونه که گفته شده است، عضد الدوله دیلمی فردی علم دوست بود و بر فقرا و علما بذل و بخششهای وافری می کرده است. کتابهای تاریخی از بخششهای او بسیار یاد کرده اند. چگونه است او که فردی علم دوست و دانش دوست بود بر چنین فقیهانی به میزانی کمتر از ساکنان در جوارِ حرم عطا می کند؟ انتظار از وی چنین است که اگر بر غیرِ عالمان، اینگونه عطا می کند، چون فردی عالم را می یابد، بر او بیش از اینها ثروت عطا کند و مال فراوانی را در اختیار آنها قرار دهد. این خود دلیلی است که می تواند بیانگر آن باشد که در نجف، عالمی که شهرتِ علمی داشته باشد و یا مکتب درسی را دایر کرده باشد وجود نداشته است.(7)

چهارمین دلیل موافقان اما اینگونه است که:  برخی از علما اجازاتِ اجتهادِ خود را منتسب می کنند به فقهایی که از نجف بر آنها نصوصی را نگاشته اند. به عنوان نمونه، در برخی روایات آمده است که "...محمد بن بابویه قمی(شیخ صدوق) شنید از محمد بن علی بن الفضل الکوفی در سال 354 ق  درمحل شهادت امیر المومنین علی (ع)...".(8) اینکه فردی در محل شهادت امیر المومنین، روایتی را نقل کرده است، دلیل بر حضور فقها پیش از شیخ طوسی در نجف می باشد.  همچنین روایت شده از حسین بن احمد بن مغیره که در کتاب "عمل السلطان" روایتی از ابوعبدالله بن خمری کوفی نقل می کند که او شیخی درستکار در محلِ شهادت امیر المومنین (ع) در قرن چهارم هجری بوده است(9) اینکه استناد روایات به افرادی در محل شهادت امیر المومنین (ع)است، دلیلی بر حضور فقها در این شهر می باشد.

مخالفان بر دلیل چهارم هم ایراد وارد کرده اند که : این دلیل را نمی توان حجتی دانست که بر اساس آن حوزه ای دینی در شهر نجف ایجاد شده باشد. اِذن روایت و نقل حدیث می تواند در هر جایی صورت پذیرد و نیازمند به حوزه ای مستقل نمی باشد. اینکه در شهر نجف، کسی روایتی را نقل کرده است ، دلیل بر وجود حوزه ای مستقل در این شهر نیست. در ثانی در این اجازات، از عبارتِ "مشهد امیر المومنین(ع)" استفاده شده است که می تواند اشاره به کوفه باشد و نه شهر نجف. با این قرینه که در کوفه، محفل علمی و حوزه فقهی پر رونقی هم موجود بوده است.

ادله ی چهارگانه اگر چه دارای ایراداتی است و نمی توان آنرا به عنوان دلیلی قطعی و برهانی یقینی در اثبات وجود فقهایِ شیعی در نجف دانست، اما نمی توان از چند نکته غافل ماند.

اول اینکه مشیِ مسلمانان بر آن بوده که هر کجا مسجدی و یا مرقدی از بزرگان خویش می یافته اند بر گردش جمع می شده اند و محافل تفسیری، علمی و فقهی به پا می کرده اند. اولین مرکز علمی در اسلام، همان مساجد بوده اند و آنجا همیشه پایگاهی برای اهلِ علم و حدیث و تفسیر و قرآن و فقه بوده است.(10) کوچکترین مسجدی در دیار دور افتاده ای هم کافی بود تا بتوان، محافلِ علمی را در آن یافت؛ چه رسد به مرقد امام اول شیعیان.

دوم اینکه گفته شده است که محمد بن زید علوی طاقها و محوطه هایی را در نجف و در اطراف حرم امام(ع) بنا کرده بود که به مانند غرفه هایی برای طلاب علوم دینی می نمود و اینها پیش از حضور شیخ در نجف رخ داده است.(11) و این خود دلیلی بر وجود محافلِ علمی و طلبه های دینی در نجف می باشد.

نکته ی سوم اینکه حتی اگر پیش از ورود شیخ به نجف، فقهایی در این شهر حضور داشته اند، چندان از منزلتِ علمی بالایی بهره نبرده اند و از فحولِ فقهی بغداد فاصله ی زیادی داشته اند. این نکته را وقتی در می یابیم که جانشین بلافصلِ شیخ طوسی، فرزندِ جوان او می شود. شیخ ابوعلی طوسی- فرزند شیخ طوسی- در دوران طفولیت و یا اوائل دوران جوانی بود که شیخ طوسی هجرت کرد و به نجف قدم گزارد. اگر نجف دارای بلوغ علمی و مجتهدان فقهی بود، نمی بایست جوانی چون ابوعلی بر کرسی جانشینی شیخ تکیه می زد؛ بلکه دیگرانی که عُمر و علمِ بیشتری داشته اند باید که چنین رسالتی را می پذیرفتند. (12)

نکته ی چهارمی که به نظر می رسد اینکه شیخ طوسی در عزیمت به نجف، نه قصد تاسیس حوزه ای داشته و نه امتداد حوزه بغداد را در سر می پرورانده است. بغداد در آن زمان از حوزه ای پویا بهره می برد. اگر شیخ طوسی قصد تشکیل حوزه ای داشت و یا امتداد حوزه ی بغداد را انتظار می برد، نمی بایست که بر ریگزارهای نجف قدم می گذارد. کوفه در چند کیلومتری نجف، از قابلیت حوزوی بیشتری بهره مند بود. بسیاری از شاگردان ائمه(ع) در این شهر حضور داشته اند، امام جعفر صادق(ع) مدتی در این شهر زیسته و پیروان حضرت در این شهر گرد آمده بودند. محافل دینی و مباحث علمی با حضور اصحاب حضرت، در این شهر رواج داشته است.(13)  به نظر می رسد که شیخ طوسی از سیاستهای ظالمانه ی سلاجقه و نزاعهای ایمان سوزِ درگرفته در بغداد، به تنگ آمده و به قصد خروج از ذیل حاکمیتِ ظلم، و با دلی شکسته، به بارگاه امیر مومنان(ع) پناه برده است.

شیخ طوسی در شهری قدم گذاشت که دارای محافل دینی و علمی بود. اما از پویایی و انسجام، کاملاً به دور بود و کمتر محفل منسجمی در این شهر وجود داشته است. عظمتِ شخصیتِ شیخ طوسی و علقه های علمیِ وی سبب شد که در نجف، بر گرد ایشان حلقه های درسی شکل بگیرد و شیخ را به تشکیل حوزه ای واحد ترغیب کند. حوزه ای که با حضورِ شیخ طوسی تاسیس شد، فراز و فرود بسیاری را از سر گذراند، و به حوزه ی بالنده ی فقه شیعه بدل شد.

 

                                                                                            

پی نوشتها

  1. الحوزه العلمیه فی النجف، ص 62.

  2. ماضی النجف و حاضرها، ج2 ص 399

  3. همان، ص423.

  4. الکنی و الالقاب، ج1، ص 248.

  5. الحوزه العلمیه فی النجف الاشرف،  ص 28.

  6. فرحه الغری، صص 132-133.

  7. حوزه العلمیه فی النجف الاشرف، ص 65.

  8. موسوعه العتبات المقدسه،ج7، ص12.

  9. همان، ص13.

10-تاریخ النجف حتی نهایه العصر العباسی، ص 292.

11-  حدیث الجامعه النجفیه، ص10

12-به نقل از : المعالم الجدیده، ص 65.

13-  تاریخ الکوفه ، ص 425.

 

این متن در مباحثات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد