در تهران به دنیا آمد. سال 1345 . به دانشگاه تهران رفت و رشتهی داروسازی خواند. دکترای این رشته را اخذ کرد. وی اما دغدغههای فلسفی داشت. نخستین پرسش فلسفی، در هنگامهی کودکی در اندیشهاش جوشید. پرسش از "وجود" ذهنش را به خود مشغول داشته بود. ربط و نسبت وجود با آدمیان، دغدغهی ذهنی کودکیاش بود. این پرسش هرگز از کانون توجه فلسفی او دور نشد. این اشتیاق او را به جهان فلسفه و الهیات و عرفان کشاند. دکترای فلسفه را در دانشگاه سانتا باربارای آمریکا اخذ کرد.
نراقی به دوران کودکیِ خود دلبسته است. وی امنیت کودکی را بر آزادی دوران بزرگسالی ترجیح میدهد. بارها در تجربیات دوران بزرگسالی خود هم به یاد ایام کودکی میافتد و حسرت آن دوران را بر دل مینهد. آنگونه که خود میگوید، روحیات خجولی دارد. "مسئولیت پذیری" و "قول دادن" بر او صعب است. میکوشد تا حتیالمقدور زیر بار مسئولیتی قرار نگیرد و یا لااقل مسئولیت کم دامنهتری را بپذیرد. او به یاد میآورد تصویری را که فردی ماهی قرمز و دلربایی را خریده بود و با خود کلنجار میرفت که مسئولیت نگهداری از این ماهی بسیار است؛ لاجرم دل از ماهی بر میگیرد و آن را به فروشنده باز پس میدهد تا مبادا مسئولیت نگهداری، خدشهای بر روح او وارد کند. نراقی نیز خود را با چنین روحیاتی میشناسد.
آرش نراقی زمانی که پس از یک سال، روزگفتارهایی را با دیگران در میان مینهاد و از احوالات خود با مخاطبانش سخن میگفت، در هنگامهی رانندگی در خلوت تنهایی، وسعت آسمانِ بدونِ خورشید، او را به وجد میآورد و روحش را جلا میدهد. زمانی که به موزه هنرهای فیلادلفیا میرود، تماشای تابلویی احساس لطیف او را بر میانگیزد. وقتی که دوستی، سهتاری به او هدیت میدهد تا زخمههایی بر آن بنوازد، سُرور باطنی خود را مشاهده میکند. نراقی در خلال همین رویدادهاست که جرقههای عرفانی را جستجو میکند. او اگر چه از سنت عرفانیِ مولوی بسیار سخن میگوید، اما در جهان راز زدایی شده، به دنبال رائحههایی میگردد که دور از دسترس انسان نباشد. رائحههایی که بتواند در تجربیات روزمرهی زندگی نیز جلوه نماید و جان آدمی را جلا دهد. نراقی حتی بر عارفانِ سنتی خرده میگیرد که چرا حُرمت اخلاق را نمینهند و از قاطبه مردم فاصله میگیرند و کمتر سخنی با عموم میگویند؟
نراقی یکی از عوامل زدوده شدن جرقههای عرفانی در جهان جدید را میل بشر به "سرعت" میداند. از همین روست که سکون و آرامش را آرزو میبَرَد. برای رسیدن به همین سکون است که در اتاقِ محلِ کار خود در دانشگاه، عودی آتش میزند و فضایی آرامش بخش را برای دانشجویان فراهم میآورد تا از فضای سرعت و استرس زای بیرونی بکاهد و در محیطی آرام به گفتگو بپردازد.
تنها همنشین نراقی در خانه، گیاهی است که دوستانش به او هدیه دادهاند. زمانی که او در مییابد گلدان آن گیاه، کوچک است و نیاز به تعویض وجود دارد، قدری زمختی و ناملاطفت در جابجایی به کار میبرد و گیاه را جابجا میکند. نراقی پس از چند روز به نظرش میرسد که گویی آن گیاه، به حالت قهر میرود و به سمت خشکی و زوال میل میکند. نراقی این نکته را در مییابد و با گیاهِ خود شروع به سخن گفتن میکند. گیاه را نوازش میکند و علّت این جابجایی را با گیاه خود در میان مینهد. این ملاطفت نراقی سبب میشود که گیاهِ پژمرده روز به روز از آن خشکی سابق عبور کند و دوباره جوانه زنَد و برگ و بار دوبارهای بگیرد.
نگاه لطیف نراقی به هستی اما بدینجا خاتمه نمییابد. او منظومهای فکری را دنبال میکند که هم سهم دل را مینهد و هم عقلانیت را ارج مینهد. جهد علمیاش پر توفیق باد.
عالی بود، من همیشه از سبک صحبت کردن و حرفهاش توی بی بی سی لذت می بردم ولی روحیاتی که توصیف کردید نشان از علت این سبک دلنشین دارد
ممنونم سرکار خانم محبی. بله گیرایی سخن، نشان از روحیات لطیفشان دارد. :) سپاس
سلام آقای طباطبایی. خیلی خوب بود. به خصوص از این عقیده که امنیت کودکی را به آزادی بزرگسالی ترجیح میدهد خیلی خوشم اومد. و به نظرم خیلی درسته.
ای کاش بیشتر درمورد افکار ایشون بنویسید یا اگه منبعی میشناسین لطفا معرفی کنین. از ایشون کتابی چاپ شده؟
سلام علیکم. ممنونم از لطفتون. چندین کتاب از ایشان منتشر شده است. آینه ی جان، مدارا و مدنیت، اخلاق حقوق بشر و ... معمولا مقالات ایشان در سایت اختصاصیشان هم خواندنی است. با سپاس
آرش نراقی آدم مهمی هست اما به نظرم منظومه فکریش خیلی مناسب نیست و نقدهای جدی بهش وارده.
فکر نمیکردم شما اینطوری درباره اش بنویسید!
بله بدون ایراد نیست آراء ایشان . اما مجاهدتشان در راه معرفی اسلامی رحمانی و همخوانی میان آموزه های دینی و دستاوردهای بشر امروزین البته جهد مبارکی است و گره گشایی های بسیاری نیز در این طریق انجام داده اند. سپاس
ممنون از وبلاگ فوق العادتون ...
سلام بسیار متشکرم از شما.
)
از مطالب شما استفاده کردم. (با یا بدون ذکر منبع
به وبلاگ شما لینک دارم تا مرتب به دیدارتان بیایم.
سلام، خیلی ممنون، ایشان ایران تشریف نمیارند؟ میدونم که در همایش های ایران گاهی به صورت مجازی سخنرانی میکنند، اما حضوری منظورمه، گویا از وقتی رفتند دیگه نیامدند