محمد حسنین هیکل روزنامه نگار و متفکر مصری در 92 سالگی چشم از جهان فروبست. وی اگر چه به تحولات مصر توجه داشت، اما وقایع ایران را نیز از نظر دور نداشته بود.
دیدار با آیت الله کاشانی
هیکل در هنگامهی ملی شدن صنعت نفت، دیدارهایی را با آیت الله کاشانی داشت. اولین ملاقات وی با آیت الله را دکتر فاطمی ترتیب داده بود. این روزنامه نگار مصری، نخستین دیدارش با مرحوم کاشانی را اینگونه به تصویر می کشد: "مقابل منزل آیت الله از تاکسی پیاده شدم. در آنجا سه نفر منتظر بودند تا مرا به داخل منزل آیت الله راهنمایی کنند. صدها جفت کفش از همه جور در قسمت بیرونی منزل آیت الله دیده میشد و از وجود این همه کفش، میزان جمعیت در داخل اتاقها معلوم بود. وقتی داخل اتاق شدیم، پیرمردی ریش سفید که عمامهی سیاه به سر داشت و در صدر مجلس نشسته بود نظر تازه وارد را به خود جلب میکرد. این پیر فرتوت که چهره جذابش بیش از هفتاد سال نشان میداد همان آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی بود. در همان لحظه ورود به اتاق فشار دستی را بر کتف خود احساس کردم که مرا به نشستن دعوت میکرد، بعد از اینکه دم در اتاق نشسته بودم سعی کردم تا آهسته آهسته روی زانو به آیت الله نزدیک شوم. سپس متوجه شدم که طبق رسومات میبایستی همین طور به آیت الله نزدیک شد. نفسهای مؤمن و پر حرارتی فضای اتاق را گرم میکرد و هر ده دقیقه یک بار سینی چایی اتاق را دور میزد"[1].
وی سپس به آیت الله نزدیک می شود و مرحوم کاشانی با او سخن میگوید. "بارقه های هوش و ذکاوت در چشمان آیت الله میدرخشید و در حالی که تبسم رقیق و آرامی بر لبهای او نقش بسته بود نگاه راسخ و نافذی به من کرد و بدینگونه سخن را به زبان عربی ولی با لهجه فارسی آغاز نمود: مرا معذور بدار که این جور با شما صحبت میکنم. من به زبان عربی تسلط کامل دارم ولی هنگام صحبت میترسم فهم آن برای شما مشکل باشد".[2] آیت الله کاشانی از وی میپرسد در این مدت که در ایران هستی چه دیدی؟ هیکل پاسخ میدهد: "حقیقتاً چیزی ندیدیم و از آن موقعی که داخل ایران شدهام، هر چه صبح شنیدم بر عکس آن را بعد از ظهر به من میگویند و هر چیزی را که شخص با قسم و آیه به من میگوید دیگری آن را با سوگندهای پی در پی تکذیب میکند و من نمیدانم وقتی که به مصر بازگردم اگر از من سئوال کنند که در ایران چه خبر بود، در جواب آنها چه بگویم؟[3]" آیت الله کاشانی می خندد و پساخ می دهد که: میخواهی حقیقت را در یک جمله بگویم؟ ما میخواهیم سگهای انگلیسی کشور ما را و همهی کشورهای اسلامی را ترک کنند[4].
حسنین هیکل، شرح دیدارش با آیت الله کاشانی را مکتوب و آنرا در روزنامه اخبار الیوم مصر منتشر میکند. اما برخی از عبارات این نوشتار سبب رنجش آیت الله کاشانی میشود. آیت الله، هیکل را فرا میخواند " آیت الله یک نسخه از روزنامه اخبار الیوم را زیر تشکچهی خود بیرون آورد به سطر اول آن اشاره کرد و گفت: تو میگویی که من حاکم بر موقعیت تهران هستم! آیا نفوذ من از تهران تجاوز نمیکند؟ چرا کلمه ی "ایران" را به جای "تهران" استعمال نکردی؟ با لبخند گفتم من قصدم از تهران به عنوان پایتخت همهی ایران است و این به عقیده من درست است. آیت الله اندکی تأمل کرد و گفت اینجا مطلب دیگری هم هست، بعد صفحه دوم اخبار الیوم را باز کرد و گفت: اینجا نوشتهای که کلمات از دهان من سست و جویده ادا میشود. من حرفش را بریدم و گفتم: من اینجور ننوشتم و روزنامه را از دست آیت الله گرفتم و سطرهای آنرا زیر نظر داشتم تا به مطالبی که آیت الله را برانگیخته بود رسیدم. به آیت الله گفتم که من نوشتهام کلمات به آهستگی از دهان آیت الله بیرون میآمد و مقصود من این بود که اعتماد به نفس و درایت و امید را در سخنان شما ترسیم کنم. آیت الله با تبسم شیرین خود دستش را دراز نمود به علامت مهربانی بر شانهی من گذاشت و گفت پس در ترجمه آن اشتباه شده".[5]
تشیع ایرانی
حسنین هیکل مکتب تشیع را دارای مؤلفههایی میدانست که سبب شده ایرانیان به آن اقبال کنند. وی با تأکید بر عنصر "تقیه" در شیعه میگفت: در مکتب تشیع هرگاه جان افراد تهدید میشود، میتوانند از نظر شرعی عقیده شان را پنهان دارند. خواه ناخواه شیعه در میان آنهایی که به دلایلی از اقتدار متمرکز سنی رنجیده بودند، مثل طبقات محروم و بدون امتیاز اقلیتها و کسانی مثل ایرانیها، موافقانی پیدا نمود. ایرانیها به هنگامی که فاتحان عرب بر آنها تاختند اسلام را قبول کردند، اما یک احساس هویت ملی را حفظ نمودند. وی میگوید ایرانیان ممکن است که به مقامات بلندی در دولتها دست مییافتند اما نمیتوانستند حکومت کنند و از این احساس رنج میبردند. از اینجاست که آیت الله خمینی در زمانهی انقلاب اشاره کرد که ایرانیان در حال حاضر به مرحلهای از بلوغ و استقلال رسیدهاند که باید این دکترین "تقیه" را دیگر ضروری نشمارند، زیرا در گذشته از آن سوء استفاده بسیار کردهاند.[6]
این روزنامه نگار مصری، عنصر عزاداری در میان شیعیان را نیز اینگونه تحلیل میکند. "باید اعتراف کرد که درباره تشیع ایران مسأله غم انگیز خاصی وجود دارد. شدت اندوه عزاداری ای که در محرم به یاد بود شهادت حسین(ع) به چشم میخورد، چیزی است که هیچ بینندهای نمیتواند آنرا فراموش کند عمامههای سیاه روحانیون و چادرهای سیاه زنان ایرانی این صحنه غم و اندوه را تأکید میکند"[7]. ایران با میراث ادبی و هنری خود که رقبای اندکی در جهان دارد، یکی از بزرگترین و پایدارترین تمدنها را در جهان عرضه داشته است، اما این عنصر غم و ناامیدی آنرا تحت الشعاع قرار میدهد. همین احساس اندوه و تراژدی که هم در مذهب و هم در تاریخ ایران نفوذ کرده است، یک چنین ترکیب انفجار آمیزی را ببار آورده است.[8] وی اما معتقد بود که امام خمینی از این سنت عزاداری بهترین بهره را در ایام انقلاب برد و توانست رژیم پهلوی را با همین عزاداریها از پای در آورد.[9]
هیکل، تفاوت اساسی میان شیعه و سنی را در نظام مالیاتی آنها میدانست. به تعبیر او: در کشورهای سنی، دولت پیشکشیهای مذهبی را دریافت میکند و به روحانیون و علما حقوق میدهد. اما مجتهدان شیعه و دیگر مقامات آن از محل درآمدها و عواید جمع شده خود که صرف مصرف مساجد و دیگر امور دینی میشود، به طور مستقیم حقوق دریافت مینمایند. هنگامی که در دهه 1920 رضا شاه کوشش کرد تا قدرت روحانیون را از دست آنها بگیرد، امیدوار بود که بتواند ایران را به خط سیستم سنی بکشاند و بدان وسیله روحانیون را مجبور به کارهای دولتی نماید. اما با چنان مقاومت شدیدی نه تنها از سوی مقامات شیعه، بلکه از سوی حامیان آنان مواجه گردید، که ناچار شد به حمایت مالی از آنها ادامه دهد و دست از منظور خود بکشد. حسنین هیکل معتقد بود که: یک شهروند ایرانی ممکن است مالیات گیرنده را فریب دهد، اما آیت اللهِ خود را هرگز فریب نخواهد داد.[10]
این روزنامه نگار مصری در پاریس به دیدار حامیان انقلاب ایران نیز رفته بود. در آنجا از زبان رجوی شنیده بود که "در زمان بحران نفت در 1951 مصدق یک بار به این مسأله اشاره کرد که ایران میتواند یک اقتصاد بدون نفت داشته باشد، به همان ترتیب من میگویم که ما میتوانیم یک انقلاب اسلامی بدون ملا داشته باشیم."[11] حجه الاسلام حمید روحانی بر این سخن ایراد گرفته بود و تز اسلام منهای روحانیت را در این نقل قول حسنین هیکل مورد انتقاد قرار داده بود. هیکل اما پس از انقلاب نیز به ایران آمد. وی ادعا کرده بود که در دفتر هاشمی رفسنجانی پرونده مربوط به فعالیت "حافظ" جاسوس ساواک در سفارت امریکا به وی نشان داده شده است. همچنین در دفتر مهدی بازرگان شرح حادثه خودداری فرح از بازجویی به هنگام ورود به آپارتمان شاه را خوانده است. هاشمی رفسنجانی، مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی ادعاهای هیکل را تکذیب کردند. حسنین هیکل به قاهره بازگشت. بازگشتی که شاید نمیدانست در مورد ایران چه باید بگوید: "من نمیدانم وقتی که به مصر بازگردم اگر از من سئوال کنند که در ایران چه خبر بود، در جواب آنها چه بگویم".
این متن در مباحثات