1-ساعت ده صبح 13 آبان ماه 1358. درب سفارت آمریکا شکسته میشود. بر دیوارهای سفارت بالا میروند تا خانهی اَمنِ آمریکا به تسخیر در آید. انقلاب که به پیروزی رسید طبیعی بود که در و دیوارِ شهر، رنگ انقلابی به خود بگیرد. از سبک لباس پوشیدن، تا لحن سخن گفتنِ مردم تحوّل یافته بود. سه روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که گروهی مسلح به سفارت آمریکا حمله بردند. ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا، از دولت موقت کمک خواست و آن غائله خاتمه یافت. جوّ انقلابی اما آمریکا را نمادی از ظلم در حقِ خود میدید. میشد به راحتی حدس زد که این فضای انقلابی به زودی قلم بطلان بر سفارتی خواهد زد که آن را نمونهای از بیعدالتی لقب میدهد. دیدار برژینسکی با مسئولان دولتی ایران کافی بود تا در نظر انقلابیون عدالت فرو ریزد و لازم آید که خود عَلَم مخالفت را برافرازند. سفارت آمریکا به تسخیر دانشجویان پیرو خط امام در آمد. این عمل اگر چه مخالفانی چون مهدی بازرگان و آیت الله مهدوی کنی داشت، اما مقبول عام افتاده بود. فضای انقلابی، اینگونه میطلبید و مُهر تایید بر این رفتارها مینهاد.
2-دیوید راس فیلسوف انگلیسی قرن بیستم، آموزهای دارد تحت عنوان "اخلاق در نظر اول". بر اساس این ایده، انسانها در وادی اخلاق واجد چندین وظیفه اخلاقیِ عمده هستند از قبیل "وفاداری"، "سپاسگزاری"، "آسیب نرساندن به دیگران"، "بهبود خود" و... این وظایف همیشه در کنار هم واقع نمیشوند. ممکن است تحقق یکی، برابر با نادیده انگاشتن دیگری باشد. به عنوان نمونه، تصور کنید که شما از چندین روز پیش قول دادهاید که امشب به مهمانی بروید. مهمانیای که چندین نفر برای دیدن شما میآیند. همان روزی که قرار است شما به مهمانی بروید، مادر شما بر اثر سانحه تصادف، در بیمارستان بستری میشود، در عین حال برادرِ شما به سفر رفته و در شهر نیست که به نزد مادرتان برود. حال شما چه میکنید؟ اگر به سوی مادر بشتابید، مجبورید میهمانی را رها کنید و خلاف وعده کنید. اگر به مهمانی بروید ناگزیر مادر تنها میماند. به تعبیر دیوید راس، در اینجا شما باید "وظیفهی در نظر اول" مناسبی را انتخاب کنید.[1] در ماجرای 13 آبان ماه 58، از سویی مردمی حضور داشتند که معتقدند از جانب دولت آمریکا مورد تحقیر قرار گرفتهاند. از سوی دیگر، قواعد و قوانین بین المللی را میباید پاس بدارند. اخلاق در نظر اول مردم در آن زمانه، بر این بود که عدالت ورزی در تسخیر سفارت تحقق مییابد. گویی روحیه انقلابی و نارواییهای دولتهای خارجی، چنین میطلبید.
3- سیاست علم تغییر و تحوّلهاست. نمیتوان در وادی سیاست قدم نهاد و همیشهی ایام بر یک مرام و مسلک پای فشرد. اگر در زمانهای دست دوستی بر کشوری میدهی، روز دیگر میباید پشت پا بر خواستههای او بنهی و دل به جانب دیگری سپاری. اگر مردمان در زمانهای حکم میکنند که میتوان به سفارتِ امن کشوری هم حمله کرد، علمِ سیاست بر آنها تعلیم میدهد که در زمانهای دیگر نیز میتوان با همان کشور بر سر یک میز مذاکره نشست. جامعهای که در زمانی مرام انقلابی پیشه میکند، میتواند در هنگامهای دگر، منشِ انقلابیِ خود را در مشی دیپلماتیک و مدارای با دیگر کشورها بیابد. اخلاق و روحیاتِ مردمان، به غایت در اینگونه امور دخالت میکند. اخلاق و روحیاتِ جامعه، نه تنها در منش سیاسیِ سیاستورزان که حتی در مرام دینیِ فقیهان نیز اثر بسیار میگذارد. در نظر آورید زمانی را که اینگونه حکم میشد:" تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم که آیا مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس، مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟"[2] اینگونه ادعاها اگر در زمانهای مقبول جامعه بود و خریدارانی داشت، اما امروزه جز نابخردی به همراه نمیآورد. فقیهان و سیاستمداران نیز به این امر واقفند و ذائقهی جامعه را در نظر میآورند.
4-محمد جواد ظریف در خاطرات خود، عنوان کرده است که در اوایل پیروزیِ انقلاب، ما تجربه چندانی نداشتیم و بعضاً به اشتباهاتی دچار شدیم. "در آن زمان (در سازمان ملل) اصرار داشتیم که حتی اگر کسی یک کلمه نیز راجع به جمهوری اسلامی ایران صحبت کند، ما پاسخ آن را بدهیم... این مقررات در واقع روش کار است، اما این کار به عقلانیت نیز نیاز دارد. در آن مقطع ما به دلیل کم تجربگی، قسمت عقلش را لحاظ نمیکردیم. در سازمان ملل بر اساس آیین کار، قاعدهای به نام حق جواب وجود دارد، یعنی اگر کسی راجع به کشور شما صحبت کند، میتوانید در ده دقیقه جواب او را بدهید. طرفِ مقابل نیز ده دقیقه فرصت دارد که به شما پاسخ دهد. ... تا آن زمان کسی در جمهوری اسلامی این قوانین را نمیشناخت. اگر کارمندانِ قبلی نیز از این قاعده استفاده نمیکردند، فکر میکردیم که نسبت به جمهوری اسلامی عِرقی ندارند. درست است که تا حدودی اینچنین بود، اما کمی نیز به سابقه و تجربه نیاز داشت...کار بنده، آقای سیروس ناصری و آقای سعید امامی این شده بود که در جلسه به دقت گوش میکردیم و مطلب مینوشتیم تا من پاسخ دهم. آن قدر در حق جواب در جلسه صحبت کرده بودیم که وقتی میخواستیم حرف جدیدی بزنیم باید کلی شور و مشورت میکردیم. نتیجه اینکه هر روز به جای چند دقیقه سخنرانی غربیها درباره ایران در لا به لای چندین مطلب دیگر، نیم ساعت در کمیته راجع به ایران صحبت میشد. ما به دست خودمان بحث کمیته را به سمت ایران سوق میدادیم. در حالی که به اشتباه فکر میکردیم این کار برای دفاع از جمهوری اسلامی لازم است. این از تجربیاتی به شمار میرود که ما به قیمت زیادی یاد گرفتیم. اما دوستان جدید نمیخواهند باور کنند که اگر روشمان را عوض کردیم از سر بیاعتقادی و بیغیرتی نبود، بلکه به خاطر تجربه کسب شده بود که الان دوباره آن کارها را تکرار نکنند".[3]
5- شامگاه 12 دی ماه 1394، پس از اقدام نابخردانهی حکومت عربستان در اعدام شیخ باقر النمر، سفارت این کشور در تهران و مشهد مورد حمله قرار گرفت. اگر اقدام دانشجویان در آبان ماه 58 مورد تمجید بسیارِ جامعه و سیاستمدارانِ داخلی قرار گرفت، دی ماه 94 اما حمله کنندگان "عدهای خود سر" لقب گرفتند. بانگ تأییدی در این رفتار از جانب سیاستمداران و جامعهی ایران برنخاست. اخلاقِ مردمان تغییر کرده بود. "وظایف در نظر اول"، مصداقهای دیگری یافته بود. مرام سیاستورزی تحول یافته و مدارای دیپلماتیک را طلب میکرد؛ و " این از تجربیاتی به شمار میرود که ما به قیمت زیادی یاد گرفتیم".
این متن در 13 آبان 96 در روزنامه شرق منتشر شد.
باسلام
ضمن تشکرازوبلاگ خوبتون،شمارابه وبلاگ کسب درآمدازاینترنت بدون صرف هزینه،حتی یک ریال،دعوت مینماییم.(حداقل ماهیانه پنج میلیون تومان)
http://bitcoinmapp.mihanblog.com