آیت الله شریعتمداری و سودای تحقق قانون

Image result for ‫آیت الله شریعتمداری‬‎

آیت الله شریعتمداری از جمله مراجعی بود که دغدغه­ ی حفظ قانون داشت. بر این باور بود که عمل به قانون می­تواند کشور را نجات دهد. هم شاهِ ایران را به این مهم توصیه می­کرد و هم فعالین انقلابی را به آن توجه می­داد. وی در مصاحبه ­ها و گفتارهای خود، بارها از این رویکردِ خود سخن به میان آورده بود. در مصاحبه ­ای که بهمن ماه 1356 با رادیو بی­ بی ­سی انجام داد نیز بر حفظ آرامش مردم و اجرای قانون اساسی تأکید کرده بود. وی تا آستانه­ ی انقلاب اسلامی بر همین رویکرد خود اصرار داشت و الزام به قانون را راه نجات کشور می­دانست. در اردیبهشت ماه 1357 وی در پاسخ به خبرنگار فرانسوی در مورد برقراری و تشکیل حکومت اسلامی گفته بود: "حکومت اسلامی مورد علاقه شدید و عمیق ماست، ولی شرایط و موقعیت فعلی این چنین آمادگی را ندارد و شاید رسیدن به آن در حال حاضر یک آرزوی دور باشد. ما قبل از هر چیز خواستار اجرای قانون اساسی هستیم".[1] ایده­ی شریعتمداری این بود که شاه بماند و به قانون اساسی ملتزم باشد تا امور کشور به سامان گردد.

شریعتمداری در جریان انتخاب ولیعهدی برای شاه نیز از آن جهت که خلاف قانون اساسی بود و رویّه ­ای مذموم را در قانون پایه گذاری می­کرد به مخالفت برخاسته بود. وی که به اجرای قانون اصرار داشت، پیامی به شاه فرستاده و اعتراض کرده بود که: "این که در حال اجراست هرج و مرج است، وظیفه قانونی شاه حفظ امنیت مردم است".[2] آیت الله شریعتمداری ایجاد محدودیت برای علما و مراجع را هم از آن رو که خلاف قانون تلقی می­شد بر نمی­ تابید.

بر اساس همین التزام به قانون، شریعتمداری بر این باور بود که انتخاباتی برگزار شود و متدینین نیز در آن نامزد شوند. بر اساس این ایده، زمانی که مجلس تشکیل شد و مذهبیها نیز صاحب کرسی نمایندگی شدند، آنگاه می­توان به اصلاحات مذهبی نیز اقدام ورزید. شاه را نیز با همین کرسیهای مجلس می­توان محدود کرد و از قدرتِ او کاست. گفته می­شود مرحوم شریعتمداری معتقد بوده که در دوران معاصر، روحانیون نباید حکومت کنند و حکومت باید به دست دیگران باشد و روحانیت نظارت کند.[3]

اینگونه مواضع شریعتمداری، برخی موافقان و مخالفانی به همراه داشت. از موافقین وی، طیف جبهه ملی و نهضت آزادی بودند. آنها نیز در مبارزات پیش از انقلاب، به مسأله­ ی حفظ قانون تأکید داشته و با رویکرد شریعتمداری همدلی داشتند. گفته می­شود که آقایان نهضت آزادی هر وقت به قم می­آمدند، ابتدا به دیدن مرحوم شریعتمداری می­رفتند و سپس با امام خمینی دیدار می­کرده ­اند.­

مواضع آیت الله شریعتمداری و التزام به قانون، فعالین انقلابی را چندان خوش نمی ­آمد. همین التفات ایشان بود که سبب می­شد برخی اعتراضها و مخالفتها نیز علیه آیت الله به وقوع پیوندد. بعد از مصاحبه­های شریعتمداری و تأکید ایشان بر حفظ قانون، مخالفین وی اینگونه اعلام موضع می­کردند که: صحبت­های آقای شریعتمداری مستدل بود، اما این مصاحبه به حرکت انقلابی و نهضت اسلامی ضربه می­زند به دلیل این که هدف انقلاب و هدف حرکت اسلامی این است که شاه برود، هدف امام این است که حکومت و رژیم تغییر پیدا کرده، حکومت اسلامی جایگزین رژیم شاهنشاهی بشود.[4] منتقدان این رویّه ­ی آیت الله شریعتمداری بر این باور بودند که اگر مردم به سخنان آیت الله خمینی عمل نمی­کردند و به خیابان نمی ­ریختند و جانشان را فدا نمی­کردند و به توصیه­ های مرحوم شریعتمداری اکتفا می­نمودند، نه تنها حاکمیت پهلوی سرنگون نمی­شد، بلکه روز به روز هم بر اقتدارش افزوده می­گشت.[5]

از همین روی بود که شریعتمداری با فعالیتهای انقلابی و براندازی حاکمیت موافقت چندانی نمی­کرد. وی به اعتراض علیه افرادی می­پرداخت که در صدد براندازی حاکمیت و برچیدن قانون اساسی بوده­اند. پرویز ثابتی نقل کرده است که در آستانه انقلاب، به نزد شریعتمداری رفتم و از رفتار انقلابیون گلایه کردم و گفتم این گونه رفتارهای تند، خلاف اصول اسلامی است. شریعتمداری پاسخ داد: از شتر پرسیدند چرا گردنت کج است، او جواب داد کجا در بدن من راست است؟

اینگونه اظهارات شریعتمداری مخالفتها علیه وی را افزون می­کرد. وی اما در پاسخ گفته بود که: "آقایان شما مرا بی دین ندانید، من به همه چیز معتقدم ولی دارم می­بینم که اینها شاه را بیرون می­کنند و نمی­توانند مملکت را اداره کنند، در نتیجه عقیده مردم نسبت به روحانیت تغییر می­کند و قهراً نسبت به دین هم سست می­شوند".[6]

                                                                                                      



[1] آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، صص865-876

[2] گفتاری از احمد علی مسعود انصاری، (پسر خاله فرح پهلوی)، سایت فارس نیوز

[3] نقل از خاطرات آیت الله گرامی، ص320

[4] خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ج2، ص179

[5] نقل از خاطرات آیت الله احمدی میانجی، ص277

[6] خاطرات آیت الله گرامی، ص315