آیت الله خویی از جمله اثرگذارترین مراجع نیمه دوم قرن بیستم محسوب میشود. برخی وقایع زندگی ایشان همچنان مورد بحث است. ماجرای نیمه تمام ماندن تفسیر قرآن ایشان یکی از پرسشهایی است که میباید به آن پرداخت. مرحوم خویی که در نجف شروع به تفسیر قرآن کرده بود، به یکباره این تفسیر را رها میکند. ایشان حتی در وصف علامه طباطبایی که اقدام به تفسیر قرآن کرده بود میگوید که علامه تَضحیه کرده است. یعنی خودش را قربانی کرده و از شخصیت اجتماعی ساقط شده است.(مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 227) به چه علت است که مرحوم خویی تفسیر قرآن را ادامه نمیدهد؟
از دیگر پرسشها در خصوص مرحوم خویی، نیمه تمام گذاردن سیر و سلوک عرفانی است. گفته میشود که ایشان در مرحلهای از زندگی خود به وادی عرفان و سلوک وارد میشود و به کشفهایی نیز نائل میگردد؛ اما این رویّه را ادامه نداده و فقه و اصول را ترجیح میدهد.
در این خصوص برخی روایتها وجود دارد. گفته میشود که آیت الله بهجت واسطه شده و دیداری میان مرحوم علی قاضی و آیت الله خویی برقرار میشود. فرزند مرحوم بهجت در این خصوص گفته است که: "آقای قاضی و آقای خویی در حرم حضرت اباالفضل (ع) همدیگر را میبینند. آقای خویی میگوید "وقتی بگذارید که من خدمت شما بیایم". آقای قاضی میگوید همین الان. یک ساعت و خُردهای در صحن با هم حرف میزنند و آقای قاضی ایشان را قانع میکنند و آقای خویی مجذوب ایشان میشوند و همان جا دستور میگیرند که باید فلان جور لباسی را تهیه کند، فلان طور غسل کند و در مکانی که در معرض نباشد، برود و دو رکعت نماز بخواند و فلان ذکر را بگوید. آقای خویی همه این مقدمات را فراهم میکند و جا هم مشخص بوده که ایوان امیر المؤمنین (ع) است و ساعت خلوت هم دو بعداز ظهر. ایشان مدتی آنجا میرود و با تمام آداب و مقدماتی که آقای قاضی گفته بود، نماز میخواند اما هر کاری که میکند ذکر یادش نمیآید. میفهمد که اسباب عدم توفیق در درون ایشان هست. اما بار دوم امداد حاصل میشود. آقای خویی گفته بود "من خیلی مایلم در عوالم سلوک سیر کنم، اما چه کنم در دریای فقه غرق هستم و نمیتوانم بیایم، جمع بین این دو هم ممکن نیست." آقای قاضی گفته بود میدانستم که موفق نمیشود ولی اگر توفیق پیدا میکرد از همه جلوتر میرفت".(مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، گفتگو با علی بهجت)
این روایتی است که فرزند آیت الله بهجت ارائه داده است.
آیت الله شبیری زنجانی اما میگوید که مرحوم خویی به اذن پدرش، این مرحله را ادامه نداده است. "زمانی که مرحوم آقای خویی با آقای قاضی ارتباط داشته و مشغول سلوک بوده و به دستور کارهایی انجام میداده، از آقای خویی نقل شده است که من آن وقت تسبیح موجودات را حس کردم، حتی گربهای از یک طرف دیوار به آن طرف دیوار پرید، پرش گربه هم تسبیح میکرد. پرش که خودش یک چیز است، خود آن پرش هم تسبیح میکرد." آیت الله شبیری در ادامه میگوید که سید علی خلخالی واسطه شد که آیت الله خویی این مسیر را ادامه ندهد. "سید علی خلخالی میگفت که من آقای خویی را از این مسیر برگرداندم. گفت چون دیدم برای فقاهت خیلی مستعد است، به پدرش نامه نوشتم و گفتم شما به گونهای که نداند از جایی تحریک شده است، ادامه این جور کارها را تحریم کنید. میگفت که پدرش هم نامه نوشت: غیر از فقه و اصول وارد شدن در اشتغالهای دیگر را بر شما حرام میکنم. ایشان هم شبهه شرعی کرد و دیگر سلوک را تعقیب نکرد". (جرعهای از دریا، ج اول، ص616)
آیت الله خویی به هر علتی که بود، سیر و سلوک را در نیمه رها کرد و به یکی از پر نفوذترین مراجع شیعه تبدیل شد. هفدهم مرداد ماه سالروز درگذشت ایشان است.
با سلام،
همان که ایشان تفسیر را ول کردند، کار خوبی کردند، قرآن همین است که هست و هیچ نیازی به تفسیر ندارد. هر که می خواهد بپسندد و هر که می خواهد نپسندد/
جناب خلیل که می گویی قرآن تفسیر لازم ندارد، کاش می شد حضوری یا آنلاین چند تا سوال ساده قرآنی ازت بپرسم تا معلوم بشه قرآن نیاز به تفسیر داره یا نه.
آدم باورش نمیشه که حتی بعضی ابتدائیات را هم منکر می شوند