مُحَرَّم؛ ماه مِهرورزی شیعیان

masih

دوستی دارم سنی مذهب. به غایت مهرورز و دوست داشتنی. چنان بر اسلوب اخلاقی مشی روزگار می کند که گویی دست خدای از آستین آسمان به در آمده و در کالبد وی نمایان شده است. با وی مجادله ای در باب مذهب ندارم. نه چندان تقلّا در دفاع از عقیده اش  می کند و نه چنان بر منش دیگران خرده ای روا می دارد. محرّم که می شود اما او بیمی بر دل می‌نهد. به طعنه یا طنزی تلخ می‌گوید، شیعیان اگر مرا در ایام محرم ببینند و به مذهبم پی ببرند، دُرُشتی می‌کنند و نامهربانانه با من مواجه می شوند. در مجالس عزای محرم هم کمتر شرکت می کند. می کوشد تا از چشمان دوستان شیعه مذهبش در این ایام مخفی بماند. حتی در این ایام، مرا که دوستی دیرین با او دارم را چندان دیداری نمی‌کند. هر چند که او ماجرای مخفی شدنش را در هنگامه ی  محرم به طنز بازگو می کند اما و هزار اما که لفافه ای از حقیقت بر گرد این طنز تلخ تنیده است.

مکرر در مکرر دیده و یا شنیده ام که مجلس عزای حسینی بدل به تسویه حسابها با افرادی می شود که آنها را میراث‌بر آل ابوسفیان و آل زیاد می دانیم. بر غیر همکیشان خود بر می آشوبیم که چرا چون ما طریقت حقه بر نمی گزینند و مُهر بطلان بر سایر ادیان نمی نهند. آن کس که ظاهری متفاوت برگزیده است را به چوب عناد می رانند و در عزای حسینی راه نمی دهند. به هنگامه ی عزا رگ غیرت درشت داشته و دامنه لعن و نفرین ها را گسترده و گسترده تر می کنند.

این نه آن رسم مبارکی است که حسین (ع) بر ما به ودیعت نهاد. محرم، ماه مهرورزی شیعیان است. اشک ریزی نهایتِ رقّتِ قلب را ایجاد می کند. قلبی که به حُرمت حسینی لطیف شد، نه تن به نزاعِ بی سامان می دهد و نه آشوب بی محابا را می طلبد. ماجرای راهپیمایی عظیم اربعین، نمودی از این قلب رقیق شده‌ی شیعیان است. در فلسفه اخلاق از سه سنخ اخلاق سخن به میان می‌آید. یکی اخلاق فایده گراست و دیگری اخلاق وظیفه گرا و در آخر هم اخلاق فضیلت گرا. در اخلاق فضیلت گراست که آدمی فراتر از فایده ها و وظایف اخلاقی عمل می کند و به فضیلت اخلاقی نائل می آید. در راهپیمایی اربعین هم، نهایت اخلاق مداری رخ نموده است. وقتی که انسانی انواع تدابیر را به کار می بندد تا خستگی از تن همنوع خود به در کند، نهایت اخلاق مداری رخ داده است. وقتی که میزبانی، بر زائرانِ مسافر، چنان اعتماد می کند که خانه خود را بی هیچ چشم داشتی در اختیار آنها قرار می دهد، اوج اخلاق گرایی را به نمایش می گذارد. هنگامی که بانویی سالخورده، کوچکترین خدمتی که از او می آید را از دیگران دریغ نمی کند و خود را سایه بان زائری معلول قرار می دهد، او اخلاق را نیز شرمنده خود کرده است. می توان و می باید این نحوه از اخلاق مداری را برجسته کرد و آن را تعمیم داد و در دیگر ایام نیز آن را به کار بست و بدان توصیه های مشفقانه کرد.

حُرمت نهادن بر دیگر مذاهب و ادیان؛ اگر در دیگر ایام سال تحقق نمی یابد و کمتر مورد عنایت قرار می گیرد، اما راهپیمایی اربعین، تجلی گاه این مفهوم است.  به موارد عدیده ای که غیر شیعیان بر حرم حسینی وارد شده اند و قدر دیده اند بنگرید. "موکب المسیحین فی الحرم الحسینی" از دسته های عزاداری در حرم ابا عبدالله بود. تابلوی " انا ایزدی و روحی فداک یا حسین" دیگر از موارد حضور غیر شیعیان بود. برخی علمای اهل سنت نیز در قالب دسته های عزاداری به حرم وارد می شوند و مورد عنایت زائران قرار میگیرند. این نحوه از رفتار مداراگونه و احترام بر کیش دیگران، اگر در سایر ایام سال نیز مورد توجه قرار گیرد، شریعت مهر انگیز اسلامی را تحقق می بخشد.

خشونت پرهیزی و مدارا گرایی از آموزه هایی است که بشر معاصر بدان تأکید فراوان دارد. خشونت پرهیزی بر آمده از این عقیده است که برای رسیدن به نتیجه، استفاده از خشونت ضرورتی ندارد. همان عملی که شیعیان در اربعین به رخ کشیدند. در اوج نزاعها و خشونت طلبیهای داعش و در نهایتِ تهدیدهای نابخردانه، شیعیان با راهپیمایی سکوتِ اربعین، مشی خشونت پرهیزی را ترویج کردند؛ بدون اینکه خونی بریزد و سنگی بر بنای ناراست خشونت طلبی بیفزایند. آنان مدارا می کنند و لب فرو می بندند و با سکوتِ عظیم خود، منش دینی و اخلاقی خود را به انجام می رسانند. این رویّه اگر امتداد یابد و مدارا طلبی مورد تأکید همیشگی قرار گیرد، گره های ناگشوده بسیاری را خواهد گشود و  دلهای بسیاری را خواهد ربود.

محرم ماه مهر ورزی شیعیان است. آنچه که دیگران به صرف تئوری پردازی آن اهتمام می ورزند، شیعیان در هنگامه ی عزای محرم به رخ می کشند. نباید این ماه مهر ورزی را به نابخردیهای غضب آلود و ترویج نامهربانیهای کین آلود، آمیخته کرد. می توان به مِهر محرم افتخار و اقتداری برای شیعیان آفرید. اقتداری که با کلید حِلم و مدار به دست می آید.

تیغ حلم از تیغ آهن تیز تر/ بل ز صد لشکر ظفر انگیز تر

محرم امسال اما دوست سنی مذهبم را به عزای حسینی خواهم آورد. اخلاق مداری او را با آب لطفی از مِهر حسینی خواهم آمیخت. و می‌دانم که حرارت محرم در قلب او نیز اثر خواهد گذارد. انَّ لِقَتلِ الحُسین حَرارهٌ فی قُلوبِ المُومنینَ لا تَبرُدُ اَبَدا.

 

                                                                                                                       

عاشورای حسینی و روشنفکران ایرانی

                                                                                        

کم نبودند منتقدینی که نه ماجرای کربلا را دارای وثاقت می‌دانستند، نه عزاداری بر سالار شهیدان را بر می‌تافتند و نه اعتقادات مردمی را حُرمت می‌نهادند. میرزا فتحعلی آخوند زاده و آقاخان کرمانی از جمله افرادی بودند که تیغ طعن خود را بر ماجرای عاشورا حوالت می‌دادند. آقاخان کرمانی بر مراسم عزاداری شیعیان می‌تاخت و آن را موجب برانداختن آئین کامرانی و شادی از میان ملت می‌دانست. آخوند زاده نیز چنین به اعتراض بر می‌خاست که: "چه لزومی دارد آدمی به خاطر نقل حادثه‌ای که چندین قرن از آن می‌گذرد، اوقات خود را دائما تلخ کند و به دلیل عمل بی‌خاصیت، از کسب و کار باز بماند. این عزاداریها نه برای ما فایده دارد و نه برای امام حسین".[1]

احمد کسروی از دیگر منتقدان بود. وی ماجرای عاشورا را برساخته‌ی شیعیان می‌دانست و خِرَد را قربانی این ماجرا بر می‌شمرد: "داستانی که هزار و سیصد سال پیش رخ داده به آن پرداختن و به گریه و سوگواری برخاستن از خرد روی گردانیدن و آن را لگد مال ساختن است. اینکه پنداشته‌اند که خدا از این گریه و زاری خشنود گردد و پاداشها دهد، نادانی دیگری از آنان می‌باشد. خدا از کاری خشنود گردد که بخردانه باشد".[2] اعتراضها بر ماجرای عاشورا و عزاداری بر امام سوم شیعیان، بر این موارد محدود نبود. از سوی دیگر اما اندیشمندانی برخاستند و بر معقولیتِ ماجرای عاشورا مجاهدت ورزیدند.

مهدی بازرگان؛ خصائصِ نیکِ عاشورا

Image result for ‫مهدی بازرگان‬‎

مهدی بازرگان در سال 1323 مقاله‌ای در نشریه ایمان منتشر کرد. وی در پاسخ به برخی از انتقادات بر عاشورا و عزاداریها عنوان کرد اشک‌ریزی فقط بر خصائص نیک و پسندیده‌ای است که همه‌ی آدمیان بر آن مُهر صحّه می‌نهند: "مگر اساس روضه خوانیهای ما غیر از برجسته سازی بسیاری از صفات حمیده است؟ به فرض که بر قضایای کربلا شاخ و برگ‌های زیادی بسته باشند یا اصلاً چنین واقعه‌ای در عالم رخ نداده یک تراژدی بیش نباشد، بالأخره چیست؟ تجسم یک مشت احساسات و فضائل است که به نظر هموطنان ما پسندیده می‌آید. سر تا سر تظاهرات حقانیت، شجاعت، شهامت عزت نفس و بردباری است. اطاعت و یاوری را که در عالی‌ترین درجه امکان جمع شده است را نمایش می‌دهد. اصحابی را وصف می‌کند که نمونه انضباط بوده، اخلاص را به جانبازی رسانده و با وجود یقین کامل به کشته شدن و ناکامی دنیا، دست از پیشوای خود برنداشته و در میدان شهادت بر همه سبقت می‌جستند. خاندانی را نشان می‌دهد که از خود مؤسس سلسله بوده، ملّت عرب را از حال بردگی و درندگی به فرمانروایی دنیا سوق داده‌اند و حالا به عوض چشیدن میوه ریاست و بهره برداری فتوحات، دست از عقیده مطلق خود برنداشته با تمام عفت و بزرگی که برای ایشان فرض می‌شود خود را تسلیم زنجیر اسارت می‌نمایند و در نهایت سختی دست از شکیبایی و عزّت بر نمی‌دارند".

بازرگان ویژگیهای پسندیده خاندان اهل بیت(ع) را بر می‌شمرد و بر این باور بود که اگر اشکی ریخته می‌شود و اگر محفل عزایی به پا می‌گردد، در مدح و ستایش این صفات نیکوست و این عمل به غایت پسندیده و خرد نواز است. به باور بازرگان: "به فرض که چنین اشخاصی با چنین کیفیات، سابقه تاریخی نداشته باشند آیا نظایر چنین احساساتی هم در دین وجود نداشته است؟ به فرض محبت رفتگان، آن هم رفتگان به قول شما مجعول و بیگانه ناروا باشد و سرگذشت آنها آمیخته با هزاران پیرایه، آیا عشق به کمال و شنیدن کمالات قابل ملامت است؟ چه ضرر دارد سالی چند روز در برنامه  اشتغالات فکری انسان مختصر انصراف حاصل شده از تعاقب مطامع مادی به سوی مدارج خالص‌تری موقتاً انحراف نماید. قدم در عالمی غیر از علم خودپرستی و محیطی بالاتر از خواب و خوراک گذارد. اگر اهل شهامت است نمونه‌هایی بالاتر از خود ببیند".

مرحوم بازرگان بعدها در سال 1372 نیز در خصوص ماجرای عاشورا سخنرانی کرد. او در آن محفل نیز بر این مهم تأکید ورزید که نفس عزاداری بر امام حسین(ع) پسندیده است و نه شوق بهشتی در میان است و نه پروای از عذاب دوزخی. به باور او، صِرف عزاداری بر حسین بن علی(ع) به معنای حُرمت نهادن بر اوصاف پسندیده است.[3]

علی شریعتی و عاشورایی انقلابی

Image result for ‫علی شریعتی‬‎


علی شریعتی دیگر اندیشمندی بود که واقعه عاشورا را صبغه‌ای عقلانی بخشید. وی با انتقاد از رویکرد مخرّبانه‌ی منتقدان، عنوان می‌کرد که: "برخی درباره آثار شهادت حسین (ع) تردید کرده‌اند و آن را قیامی خوانده‌اند که شکست خورده است، شگفتا کدام جهاد و کدام جنگ پیروز بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ این همه گسترده و عمیق و بارور باشد. آری اینجا حسین پیروز است زیرا با خونش خباثت و رذالت و حکومت بنی امیه را نشان داده است و از آن مشروعیت زدایی کرده است".[4]

در تفسیری که شریعتی ارائه می‌داد، حسین(ع) نمی‌توانست حکومت را سرنگون کند اما با شهادت خود، می‌توانست آن را رسوا سازد. تعبیر او از شهادت اینچنین بود که: "شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه آگاهی و همه منطق و شعور و بیداری و بینایی خویش، خود آنرا انتخاب می‌کند".[5] شریعتی با التفات بر زمانه‌ای که در آن می‌زیست، کوشیده بود تا روح انقلابی گری را از رفتار امام حسین (ع) استنباط کند و آنرا برجسته سازد. زمانه‌ی شریعتی هنگامه‌ای بود که می‌باید اعتراض علیه حاکمیت بر می‌خاست. وی بر این مهم واقف بود و امام حسین(ع) را الگویی برای این اعتراض معرفی می‌کرد. این جمله‌ی معروف شریعتی بود که: "فتوای حسین این است آری! در نتوانستن نیز بایستن هست. برای او زندگی عقیده و جهاد است بنابراین اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده مسئول است و نه فقط انسان توانا؛ و از حسین زنده تر کیست؟"[6]

شریعتی بر این رویکرد که در پس اشک ریزی بر حسین (ع) هدف و رسالت او مورد بی مهری و کم عنایتی قرار گیرد خرده می‌گرفت. وی اعتراض می‌کرد که: "دعوت به شهادت را، این انتظار یاری از او، این پیام حسین را که شیعه می‌خواهد و در هر عصری و هر نسلی شیعه می‌طلبد ما خاموش کردیم. به این عنوان که به مردم گفتیم که حسین اشک می‌خواهد، ضجّه می‌خواهد و اگر هیچ پیام دیگری ندهد مرده است و عزادار می‌خواهد... آری اینچنین به ما گفته‌اند و می‌گویند". شریعتی می‌کوشید تا حرکت و پویایی را از نهضت عاشورا استنباط کند. او در پس هر قطره اشکی، جنبشی را می‌دید که می‌تواند حاکمیتی را به لرزه اندازد و حق را غالب کند.

مطهری و خرافه زدایی از عاشورا

Image result for ‫مرتضی مطهری‬‎

مرتضی مطهری هم عَلَم عقلانیت در ماجرای عاشورا برافراشت. وی نیز عزاداری بر امام حسین(ع) را به قصد التیام دردهای شخصی، مورد طعن قرار داد و هدفی فراتر را جستجو می‌کرد. وی این رویکرد که عزاداری بر امام حسین(ع) برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا(س) باشد را بر نمی‌تابید و عنوان می‌کرد که: " در این صورت خیال می‌کنیم حسین بن علی (ع) در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا –العیاذ بالله- حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم... برای او گریه کنند تا تسلی خاطر پیدا کند".[7] وی عنوان می‌کرد که ابتدا می‌باید قهرمان بودن امام حسین(ع) بر ما مشخص شود و بعد در رثای این قهرمان بگرییم. "در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتویی از روح قهرمان در روح شما پیدا بشود و شما هم تا اندازه‌ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید. شما هم عدالت خواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید".[8]

مطهری اما علاوه بر برکشیدن عزاداریها از نگاهی "تسلی بخش" به رویکردی "قهرمان پرور"، بر خرافه‌هایی که دامان واقعه عاشورا را گرفته است نیز انتقاد می‌کرد. وی بر این باور بود که واقعه کربلا در اثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است. تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جای آن زبونی و ضعف و جهالت و نادانی آمده است.[9] از نظر مطهری، در ماجرای عاشورا هم تحریف لفظی رخ داده است و هم تحریف معنوی. "تحریفهای لفظی از قبیل داستان لیلی و علی اکبر، داستان عروسی قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابالفضل(ع) در کودکی برای امام حسین(ع)، آمدن زینب در حین احتضار بر بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین کربلا، عدد مقتولین، روز عاشورا 72 ساعت بود، امام حسین با زیّ شاهان از مکه خارج شد و ...".[10]

به باور مطهری، تحریف معنوی هم در واقعه عاشورا رخ داد. به تعبیر او: "دو تحریف معنوی بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضت حسینی ایجاد شد: 1- یکی از تحریفاتی که در هدف قیام صورت گرفته و برگرفته از معتقدات مسیحیت است که حسین بن علی(ع) قیام کرد که کشته بشود برای این که کفاره گناهان امت باشد، کشته شد برای اینکه گناهان ما آمرزیده بشود، حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ می‌گوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین(ع) کشته شد برای این که گناهان ما بخشیده شود و نمی‌دانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفته‌ایم. ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت، یکی همین است. 2- تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داده این بود که گفتند می‌دانید چرا امام حسین(ع) رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده. معلوم است، اگر یک چیزی دستور خصوصی باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمی‌کند. یعنی قابل پیروی نیست. اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین کن؛ می‌گوید حسین از یک دستور خصوصی پیروی کرد و به او مربوط نیست. به دستورات اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصی مخصوص خودش بود."[11] این در حالی است که امام حسین(ع) یک مکتب عملی برای کسانی که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد. این کلام امام (ع) است که فریاد می‌زند: و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید.

مطهری جهد بلیغ کرد تا زوائد را بزداید و واقعه‌ای را پیش چشم قرار دهد که با عقلانیت بیشتری همخوانی داشته باشد.

عبدالکریم سروش؛ غلبه‌ی رحمت بر غضب در ماجرای عاشورا

Image result for ‫عبدالکریم سروش‬‎

در سالهای پس از انقلاب اسلامی، عبدالکریم سروش رسالت عقلانیت دینی را بر عهده داشت. وی بر این باور است که در زمانه‌ی انقلاب، رویکردهایی نسبت به واقعه‌ی کربلا بیان شده است که همگی خصلت انقلابی گری را ترویج می‌کنند. وی بر علی شریعتی نقد می‌کند و می‌گوید: هیچ سند معتبری وجود ندارد که ثابت کند هدف امام حسین(ع) قیام و انقلاب بوده است. به باور سروش، تفاسیری از حرکت امام حسین(ع) که ایشان را داعیه دار انقلاب معرفی می‌کند، متعلق به زمانه‌ای است که اینگونه تفاسیر را می‌پسندیده و خوش می‌داشته‌اند. سروش اما بر این نکته تأکید می‌کند که: "واقعه‌ی عاشورا نباید به ما نفرت افکنی یاد بدهد. این را باید از ذهن و ضمیر خود پاک کنیم. واقعه‌ی عاشورا دستاویزی شده برای همه کسانی که عقیده غیر شیعی داشتند، شیعیان برای علل وقوع واقعه، تاریخ را عقب عقب رفتند و به ابوسفیان و ابوبکر رسیدند و آنها را عامل شهادت امام حسین(ع) دانستند. این تحلیل ناصوابی از تاریخ است. اینکه غیر خودت همه را مغضوب خداوند بدانی اشتباه است. این دینداری عوضی است".

سروش بر این باور است که می‌باید از برداشتهایی که یک دیندار مصلحت اندیش، از واقعه کربلا دارد و تمامی وقایع را در قالب اسطوره‌هایی دست نایافتنی می‌بیند گذر کنیم و به دینداری معرفت‌اندیش و در نهایت تجربت‌اندیش نائل آییم.

سروش تأکید می‌کند که: از عاشورا نباید درس انتقام، نفرت، خود را فرقه‌ی برگزیده دانستن بگیریم.[12] سروش با همین رویکرد است که مواجهه‌ی مولانا جلال الدین با واقعه‌ی عاشورا را بر می‌گزید و آنرا به عنوان الگویی معرفی می‌کرد. مولوی بر واقعه‌ی عاشورا چنین نظر می‌کرد که افرادی عاشق از زندانِ تن رهایی جستند و به معشوق خود نائل آمدند.

جان سلطانی ز زندانی بجست/ جامه چه درانیم و چون خاییم دست؟

چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند/ وقت شادی شد چو بشکستند بند

سوی شادروان دولت تاختند/ کنده و زنجیر را انداختند

به تعبیر سروش، مولانا انسان عاشقی بود و عشق را نه تنها دانسته بود بلکه چشیده بود. لذا وقتی که به حادثه‌ی کربلا هم نگاه می‌کند، یک حادثه‌ی عاشقانه‌ی زیبای دلربای ایثارگرانه‌ای را می‌بیند که مست آن می‌شود.[13]

مصطفی ملکیان، امام حسین(ع) یک قدیس اخلاقی

Image result for ‫مصطفی ملکیان‬‎

مصطفی ملکیان دیگر اندیشمندی است که سنگی دیگر بر بنای عقلانیت واقعه‌ی عاشورا نهاده است. وی بر این باور است که امروزه ما از واقعه‌ی عاشورا درسی نمی‌آموزیم بلکه هر کدام صرفاً می‌کوشیم تفسیری از این واقعه را به دست دهیم. وی برای درس آموزی از این واقعه، امام حسین(ع) را به عنوان یک قهرمان اخلاقی معرفی می‌کند و وی را قابل تبعیت می‌داند. ملکیان بر این باور است که به لحاظ اخلاقی حسین بن علی (ع) را می‌توانیم کسی بدانیم که قدیس و قهرمان است. مراد ملیکان از قدیس به معنایی است که فیلسوفان اخلاقی به کار می‌برند. به لحاط اخلاقی وقتی فردی قدیس به شمار می‌آید که محبت نتواند مانع راه دشوار وی شود. و وقتی قهرمان شمرده می‌شود که مخالفت نتواند مانع راه وی گردد. ملکیان پس از این تعریف عمومی، سه معنایی که در علم اخلاق از قدیس و قهرمان وجود دارد را رائه می‌کند. به گفته‌ی او، قدیس در معنای اولی کسی است که علائق و محبت‌هایی که مانع انجام وظیفه‌ی عموم مردم می‌شود، مانع از انجام وظیفه‌ی او نشود و به رغم تمام مشکلات انجام وظیفه کند. به عنوان مثال دختر جوانی که ایام جوانی را با صرف نظر از ازدواج، صرف مراقبت از پدرش می‌کند، قدیس محسوب می‌شود.

معنای دوم قدیس و قهرمان این است که نه تنها بخاطر محبت از وظیفه‌ی اخلاقی خود نمی‌گذرد، بلکه اندک اندک شعله محبت‌ها را در خود خاموش می‌کند و مانع تداوم فعایت آن حس درونی می‌شود. ملکیان مثالی را در این خصوص طرح می‌کند. فرض کنید شما با دوست خود در حال قدم زدن با فقیری بر خورد می‌کنید. شما به راحتی بدون اینکه ترس یا خوفی در درونتان وجود داشته باشد به او 1000 تومان می‌دهید ولی دوست شما با هزاران جد و جهد موفق می‌شود که بر نفس خود غلبه کند و به فقیر پولی بدهد. حال کار فرد اول که بدون هیچ دغدغه‌ای پولی به سائل می‌دهد ارزشمندتر است یا کسی که به رغم مبارزه‌ی بسیار با نفسش موفق می‌شود بر آن غلبه کند و به گدا پولی بدهد؟ در این وادی علمای اخلاق اختلاف نظر دارند.

ملیکان سپس به معنای سوم از قهرمان و قدیس اخلاقی اشاره می‌کند. در معنای سوم قدیس اخلاقی کسی است که افزون و اضافه بر وظیفه اخلاقی‌اش عمل می‌کند و محبت‌ها نمی‌تواند او را به جایی برساند که فقط به وظیفه‌اش عمل کند. به عنوان مثال اگر در میدان جنگ گروهی می‌بیند که نارنجکی در حال انفجار است و همه در خطر هستند، به رغم خطری که نارنجک دارد خود را روی آن می‌اندازد تا سائرین از خطر مصون بمانند این فرد فوق وظیفه انجام داده است.[14]

به گفته‌ی ملکیان این معنای سوم عالی‌ترین مرتبه از مراحل اخلاقی است. علی رغم اینکه بسیاری از آنچه درباره واقعه کربلا نقل کرده‌اند رخ نداده است اما بر اساس همان مقدار هم که از درستی آن اطمینان داریم، می‌شود گفت که حسین بن‌علی (ع) هم قدیس و هم قهرمان اخلاقی به همین معناست. ملکیان با رویکردی اخلاقی به واقعه‌ی عاشورا، حرکت امام را می‌ستاید و وی را یک قدیس اخلاقی می‌داند که در زمانه‌ی حاضر نیز قابل تبعیت است. ملکیان بر این باور است افرادی که بخواهند به این مرحله دست یابند، نه با "عقلانیت" و کنکاشهای ریزبینانه، بلکه با "معنویت" می‌توانند به این مرحله نزدیک شوند.

واقعه‌ای به مهابت عاشورا چیزی نیست که بتوان به راحتی آنرا انکار کرد. منتقدان اگر چه طعنها بر آن زده‌اند، اما روشنگرانی نیز برآمدند و عقلانیت را بر این واقعه تزریق کردند و از زوائد نا مبارکی آنرا پیراسته‌اند. امروز هم می‌توان بر واقعه‌ی عاشورا اشک ریخت، می‌توان از تُربت حسینی مدد طلبید و می‌توان به ضریح مطهرش توسل جست. همه‌ی این امور را می‌توان عاقلانه و بخردانه به انجام رسانید؛ چرا که به تعبیر احمد کسروی: "خدا از کاری خشنود می‌گردد که بخردانه باشد".

 

این متن در شماره 118 نشریه "خیمه" منتشر شد.



[1] فریدون آدمیت، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ص191

[2] نقل از احمد کسروی؛ بهائیگری، شیعیگری، صوفیگری

[3] مهدی بازرگان، سخنرانی در محفل دعای کمیل، 10/4/1372

[4] علی شریعتی، حسین وارث آدم، مجموعه آثار، ج 19، ص136

[5] همانجا

[6] همان، صص166-167

[7] مرتضی مطهری، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص668

[8] همان، ص32

[9] همان، ص616

[10] همان، ص606

[11] همان، ص109

[12] عبدالکریم سروش، درسهایی از عاشورا برای زندگی امروز، سایت رسمی عبدالکریم سروش

[13] عبدالکریم سروش؛ قمار عاشقانه، حسین بن علی(ع) و جلال الدین رومی، ص139 به بعد

[14] مصطفی ملکیان، حسین بن علی(ع) قدیس و قهرمان اخلاقی؛ نقل از "عاشورا در گذار به عصر سکولار"، ص227 به بعد