به بهانه ی کشف دستگاه شنود در دفتر علی مطهری

 


اخیراً علی مطهری اعلام کرده که در دفتر کارش، دستگاه شنود کشف کرده است. ماجرای شنود و استراق سمع، اما ماجرای تازه ای نیست. حتی گفته می شود که وحی خداوند بر پیامبر، به این علت بود که شیاطین، از استراق سمع ممنوع شوند. تاریخ حبیب السیر ماجرا را اینگونه توضیح می دهد: پیامبر (ص) فرمود که در زمان فترت وحی روزی به راهی می رفتم ناگاه از آسمان آوازی شنیدم و بالا نگریسته روح الامین را دیدم که در میان آسمان و زمین بر کرسی نشسته است. از این جهت خائف شده به خانه شتافتم و گفتم زَمّلونی زَمّلونی  پس مرا به چیزی بپوشاندند و همان زمان این آیه نازل گشت: "یا ایها المدّثر قم فانذر و ربّک فکبّر و ثیابک فطّهر  و الّرجز فاهجر"  بعد از آن وحی، شیاطین از استراق سمع ممنوع گشته و کاهنان از فن کهانت بی نصیب شده از سر آن دعوی گذشتند.(تاریخ حبیب السیر، ج1،ص308)

ماجرای استراق سمع اما محدود به آسمانیان نماند و در دستگاه سلاطین نیز وجود داشت. برخی از سلاطین بر این شنودها اعتماد می کرده اند. گفته می شود سلطان حسین میرزا  از کسانی بود که بر شنود دیگران اعتماد می کرد. در ماجرایی که از وی نقل شده، آمده است که: روزی سلطان حسین با امیر علیشیر در خلوتی نشسته بودند و از هر بابی حکایتی می گفتند. سلطان حسین گفت که مردم در غیبت من از عیب من چه می گویند؟ امیر علیشیر معروض داشت: بیگاهی در راهی می رفتم. از بالا خانه ای آوازی به گوش من رسید، استراق سمع کردم. کسی می گفت که همه اطوار و اوضاع و اخلاق سلطان حسین میرزا برگزیده و پسندیده و خوب و مرغوب و دلپذیر و بی نظیر است. اما در وی نشانه بی مروتی و بی حقیقتی مشاهده می شود که بعضی از خدمتگزاران قدیم الاخلاص و بندگان قدیم الاختصاص که سالهاست کمر اطاعت به میان بسته از نظر عنایت انداخته است. کسی از وی پرسید که آن کدام است؟ گفت امیر جهانگیر که من المهد الی العهد، نقد عمرِ عزیزِ خود، صرف خدمت کرده و حالا احوالی دارد که از آن بدتر نباشد. میرزا چون این را بشنید متغیر گشت و گفت: مخدوم شما نمی دانید که او چگونه کسی است اگر از من اندک ملایمتی دریابد سر تکبر به اوج ثربا می کشد و هر روز کسی را می کُشد، میر فرمود که : شما راست می فرمایید اما خَلق این را نمی دانند مناسب چنان می نماید که او را رعایت کنید و تربیت نمایید  میرزا فرمود: اختیار امر او را مفوض و موکول به رای عالی شما گردانیدیم. میر به خانه آمد و کسی را پیش امیر جهانگیر فرستاد که واقعه را به تمام مشروحا به او رساند. چون امیر جهانگیر به آن ولایت رسید، طایفه ای از اوباش و لوانید و اجامره که ایشان را چغول نیز می گویند پیش وی جمع شده آغاز فتنه گری نمودند و او را بد آموزی کرده تا دست به اموال مردمان دراز کرده و زنان و فرزندان مسلمان را پرده ی ناموس بدرید...(بدایع الوقایع، ج1، ص418) سلطان حسین بر اساس استراق سمعِ  یکی از وزرای خود، چنین خطای عظیمی می کند و مُلک خود را چنین به خطر می اندازد.

اما برخی از پادشاهان هم اخبار استراق سمع را مقبول نمی دانسته اند. اعتماد السلطنه در مکتوبات خود آورده است که اگر بر شنود دیگران اعتماد کنیم باید روزی هزاران نفر را سر ببُریم. او گفته بود که: "در صورتی که آقا محمد صادق سنتورچی، نویسنده ی اخبار مخفی باشد و آبروی ملت ایران در دست او باشد، دیگر از باشی غلام بچه چه توقع؟ خداوند وجود شاه (ناصرالدین) را حفظ کند که اعتنا به این حرفها ندارد، و الاّ روزی باید صد هزار نفر را سر بِبُرد."(خاطرات اعتماد السلطنه، ص38) برخی از شیادان هم از طریق استراق سمع، کوشیده اند تا کرامات دینی برای خود منظور دارند. در کتاب جامع التواریخ از فردی به نام ابوعبدالله نام برده می شود که استراق سمع می نموده و به احوال دیگران پی می برده و بر سبیل کرامت با ایشان می گفته است. (جامع التواریخ، اسماعیلیان و فاطمیان ص 16)

شیوه های استراق سمع نیز متفاوت بوده است. گفته شده است که محمود ایاز، مجلسِ عیشی می گسترده و به استراق سمع می پرداخته است. در مجالس نشاط و شراب سلاطین، غالب شاعران مطربان مسخرگان حاضر می آمدند و ساقیان که در پادشاهی محمود ایاز رئیس آنان بود، باده گساری را به نوبت شراب می دادند،  و با استراق سمع برای مخدومانِ خود، جاسوسی و خبر چینی می کردند. (تاریخ اجتماعی ایران، ج6 ، ص422) در برخی دوره ها نیز استراق سمع، شکل قانونی یافته است. محمد علی میرزا در ایام ولیعهدی خود در تبریز اداره راپورتچی و خفیه نویسی تشکیل داد و سالی مبلغی مخارج آن اداره می کرده است... مردم با دوست و آشنای خود نمی توانسته اند صحبت از وضع رفتار و ظلم او و کسانش نمایند و حتی کسی نزد عیال و اولاد خود هم جرئت مذاکره اعمال ولیعهد را نداشته است. (تاریخ اجتماعی ایران، ج4،ص706)

در زمانه ی مشروطیت نیز گویا استراق سمع و خفیه نویسی مرسوم بوده است. سید محمد طباطبایی یکی از علمداران مشروطیت از دروغپردازی خفیه نویسان شکایت کرده بود. او ظاهراً وجود خفیه نویسان را مقبول می دانست اما دروغپردازی ایشان را امری ناروا به حساب می آورد. سید محمد طباطبایی خطاب به جمعیت خفیه نویسان گفته بود "مردیکه اگر می نویسی درست بنویس، صدق و راست راپورت بده، آنچه من می گویم بنویس نه این که هر چه دلت می خواهد بنویسی؛ این مساله راپورت نویسی تازگی ندارد سابق هم بوده ولی نه به این شکل . این قرار را سلاطین و وزرای عادل گذاشته اند  که در هر شهری یک یا دو نفر خفیه نویس باشد تا از وضع مردم با اطلاع باشند.. به وسیله خفیه نویس به شاه برسانند که در فلان مملکت چه خبر است ظالم کی و مظلوم کدام است حالا کارها به عکس شده است صد هزار دروغ و راست از خودشان جعل می کنند و اسمش را راپورت می گزارند". (تاریخ اجتماعی ایران، ج4، ص705)


این مطلب در آینده آنلاین

نظرات 1 + ارسال نظر
سلمان فارسی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:23 ب.ظ http://salmanpress.ir

با سلام
وبلاگ شما در قسمت آزاداندیشی پایگاه سلمان فارسی ثبت شد.
از این پس به روز رسانی وبلاگ شما در این قسمت اطلاع رسانی می شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد