شیخ مفید، بنیانگذار شریعتِ عقلانی

                     sheikh-mofid-portrait  

"امام غائب، از آن جهت تا کنون ظاهر نشده است که می داند اعتقاد بیشترین پیروان او مبتنی بر تقلید است و بر چنین مردمی نمی توان اعتماد کرد".[1] این سخنی است که ده قرن پیشتر، از زبان یکی از بزرگترین فقهای شیعه بیان شده است. محمد بن محمد بن نعمان، مشهور به شیخ مفید، این سخن را در یکی از آثار خود بر جای نهاد و عقلانیت را به جهان تشیع ارزانی داشت.

شیخ مفید را باید از بنیان گذارانِ عقلانیت در فقه شیعی دانست. در زمانه ای که فقه حدیثی جریان غالب جهان تشیع بود، وی عَلَم فقاهتِ شیعه را بر دوش گرفت و گوهر عظیم عقلانیت را بر آن افزود. گوهری که مورد تاکید معصومان(ع) بود و مغفول افتاده بود.  

شیخ مفید بر آن بود تا مخالفتی که بر عقلانیت شیعه رفته است را به نقد کشد. از این رو است که تعابیری در کلام وی دیده می شود که در جهان معاصر و در زمانه ی سیطره ی عقلانیت هم در بیان کمتر فقیهی جاری می شود. مفید(ره) در آثار خود بارها بر این مهم تاکید می ورزید که: "هر کس عاقل باشد، اخلاقاً موظف است که عقل خود را همچون وسیله ای برای اثبات وجود خدا به کار برد. اگر کسی بتواند عقل خود را در این خصوص به کار اندازد و چنین نکند، پیوسته در آتش مُخلّد خواهد بود. چنین کسی مومن واقعی نیست".[2] این سخن شاید در کمتر مکتب عقل گرای معاصر هم بیان شده باشد. ملاک ایمان ورزی در اندیشه ی شیخ مفید تا بدانجاست که غفلت از عقل گرایی را برابر با خلود در آتش دوزخ می داند.

وی همچنین برای گشودن راه استدلال و تعقل در تشیع، به انتقاد از حدیث گرایان پرداخت. شیخ صدوق(ره) که از اساتید مفید(ره) بود، از نحله ی فکری حدیث گرایان تبعیت می کرد. شاگرد اما اندیشه های استاد را برنتافت و بر آن طعن وارد کرد. شیخ صدوق بر این باور بود که حتی در مباحث اعتقادی هم نباید به سراغ استدلال و مباحث عقلانی رفت. وی بارها در آثار خود تاکید کرد که تنها باید از احادیث و روایات شریفه در بحث و مناظره مدد گرفت. [3] شیخ مفید اما این روّیه ی استاد خود را نپذیرفت و به مقابله با آن پرداخت. مفید تاکید می کرد که پذیرفتن حجیّت افراد و اینکه قائلِ سخن، فردی خوش نام است، به کار نمی آید، چرا که هر آنچه کورکورانه پذیرفته شود به آسانی از دست می رود.

شیخ مفید در نقد آراء اهل حدیث کتابی نوشت و اندیشه های آن جماعت را به نقد کشید. وی کتاب "تصحیح الاعتقاد" را در نقد استاد خود، شیخ صدوق نگاشت و بارها در آن بر استاد شورید که چرا طریقه ی اهل حدیث را پیشه ساخته و از فهم حقیقت وا مانده است؟ وی علت اصلی در افتادن صدوق(ره) بر راه ناصواب را گرایش فکری وی به نقل گرایی و تمسک جستن از اهل حدیث می دانست.

به عنوان نمونه از انتقادات شاگرد بر استاد، یکی در آیه ی مودّت بود. شیخ صدوق در بیان آیه ی قُل لا اَسئَلُکُم عَلیه اَجراً الاّ المَوّده فی القُربی (شوری23) بیان می کرد که: "اعتقاد ما در شان سادات علّویه آنست که ایشان از آل رسول الله اند و دوستی ایشان واجب است. به جهت آنکه مزد پیغمبری پیغمبر (ص) است".[4] شیخ مفید(ره) اما تفسیر این آیه از جانب  صدوق(ره) را بر نتافت و بیان کرد که: قول به اینکه خدای تعالی مزد پیامبری و نبوّت پیغمبر خود را مودّت و دوستی اهل بیت و خانواده آن حضرت قرار داده ناصحیح است؛ چرا که اگر کسی عملی را برای خدا کرده باشد نمی تواند که مزد خود را از مردم بخواهد؛ زیرا که واجب است عمل خالصاً برای خداوند متعال باشد و بس. آن اعمالی که برای خداوند بجا آورده می شود، مزد آن نیز بر خداوند است نه بر دیگران.[5]   

شیخ مفید با به کار گیری عقلانیت و  تقّدم آن، به مسئله ی علم غیب امام(ع) نیز نظر کرده بود. وی بر این باور بود که "به صورت مطلق گفتن که امامان(ع) از غیب آگاهند، خطایی آشکاراست.... این علم جز مخصوص خدای عزوجل نیست. همه امامیه با گفته ی من موافقند جز معدودی از ایشان که مفوضّه اند و غلات وابسته به ایشان".[6] شیخ مفید بر این اعتقاد بود که امام (ع) معمولاً از آینده و از ضمیر اشخاص خبر ندارد. وی ادعا می کرد که حتی ممکن است امام (ع) فریب ظواهر را بخورد. در مناظره ای از شیخ مفید پرسیده می شود که چرا حضرت امیر(ع) با آنکه می دانست به دست مردم کوفه در مسجد کشته خواهد شد به آن مسجد در آمد؟ و امام حسین(ع) با آنکه می دانست مردم کوفه او را تنها خواهند گذاشت دعوت آنان را پذیرفت و به آن جانب روانه شد؟ شیخ در جواب، منکر آن شد که امامان(ع) از تفاصیل هر حادثه که در آینده پیش خواهد آمد آگاهی داشته باشند. مفید(ره) بر این نکته تاکید کرده بود که ائمه معصومین(ع) حکم شرعی هر چه را که پیش بیاید می دانند و نه فراتر از آنرا.[7]

شیخ مفید همچنین کتاب "التذکره باصول الفقه" را نوشت و مباحث اصولی را برای نخستین بار در فقه شیعه طرح کرد. این کتاب، سنگ بنای اصول فقه شیعه را نیز پی ریزی کرد و علم اصول را بنا نهاد. شیخ مفید با این رویکرد  نسبت به دینداری بود که توانست استوانه های فقه شیعه را مستحکم کند و شریعت عقلانی را به ارمغان آورَد. شریعتی عقلانی که به تعبیر شیخ مفید، غفلت از آن سبب شده است تا ظهور امام غائب(عج) هم به تاخیر افتد.  

 

این مطلب در مباحثات


[1] الفصول المختاره، شیخ مفید، ص78

[2] الفصول المختاره، ص 79

[3] به نقل از تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید ص68

[4] به نقل از تصحیح الاعتقاد، ص140

[5] تصحیح الاعتقاد ص140

[6] اوائل المقالات، شیخ مفید ص38

[7] المسائل العکبریه، پرسش بیستم 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شرف الدین چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:31 ب.ظ http://aldin2.blogfa.com

سلام
عکس تزئینیه دیگه؟ و الا از زمان شیخ مفید که عکسی در دسترس نیست

سلام. بله انتساب این عکس به ایشون نمیتواند دقیق باشد.

مهدی نادری نژاد پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.mehre8000.blogfa.com

سلام علیکم

فردی که امام زمان(عج) «برادر» خطابش کردند
http://www.tabnak.ir/fa/news/361173

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد