روحانیت و درهای بسته­ ی دموکراسی

Image result for ‫رای دادن آیت الله خمینی‬‎


"نمی­آیم؛ چون رادیو و تلویزیون داری نمی­آیم... چون دخترهایت به مدرسه می­روند نمی­آیم."[1] یکی ازنزدیکانِ آیت­الله موسوی دهسرخی[2] از ایشان درخواست کرده بود تا قدم رنجه کرده و به منزل محقّرش قدم گذارد. آیت­الله اما نه به بهانه­ی کوچکیِ خانه، که بخاطر وجود رادیو و تلویزیون در آن خانه، دعوت را پس می­زند. مرحوم موسوی دهسرخی هر آنچه را که دستاورد امروز بشری می­دانست، بر نمی­تابید. دعوت دیگران را نمی­پذیرفت چرا که در خانه از ابزاری بهره می­برند که در متون دینی سخنی از آن نرفته است. گویی هر آنچه را که رد پایی از آن در متو ن دینی یافت نشود، حکم حرمت می­یابد.

وسواسهای موسوی دهسرخی اما امروزه کمتر جماعتی از روحانیت را خُرسند می­کند. کمتر فقیهی است که گوش به رادیو نسپارد. کمتر طایفه­ای از روحانیت است که به منزل دیگری نرود مبادا که تصویری از تلویزیون رؤیت شود. فقها و روحانیون نه تنها خود از این ابزارها به غایت در راه تبلیغ دین بهره می­برند، که خود بانی شبکه­های ماهوار­ه­ای می­شوند.  

دستاوردهای تمدنی اما منحصر به این ابزارهای جدید نیست. ابزارِ جدید، فرهنگ جدیدی به همراهِ خود می­آورد. آیا می­توان این ابزارها را برگرفت و بر فرهنگ آن به دیده­ی بی مهری نگریست؟ دموکراسی، مردم سالاری، انسان محوری، حقوق بشر از مواردی است که در پی این ابزارها سر برآورده­اند. روحانیتِ سنتی اما اگرچه امروزه این ابزارها را برگرفته­اند، اما به سختی دل به فرهنگِ آن می­سپارند.

در این نگرش، انسان می­باید به دین دل سپارد و از هرآنچه که بیرون از آن است دل بر کند و هر رطب و یابسی را از دین انتظار بَرَد. به این معنا که اگر در امر حکومت سخنی هست، در دین نیز اشاراتی بر آن یافت می­شود. اگر در آموزش و بهداشت و اقتصاد و صنعت سخنی گفته می­شود، لاجرم مبانی آن در متون دینی قابل استخراج است. مرحوم سید منیرالدین حسینی هاشمی[3] از داعیه داران چنین انگاره­ای بود و به آن اهتمام تام می­ورزید. وی گفته بود که صحبت از اینکه شرع مقدس در این گونه امور نظری ندارد و لذا این مسائل را می­باید به کارشناسان واگذارد، غیر از افتراء مبین به دین اسلام نیست.[4]

باری! برای رهایی از این "افتراء مبین" است که روحانیت سنتی، در آموزه­های حکومتی نیز، هیچ رغبتی بر آراء بشری ندارد. گاه حکم برده­داری را نیز از دل متون دینی استخراج می­کند و تا به جهانِ امروز تعمیم می­دهد. آیت الله مصباح یزدی چنین رویکردی را برگزیده است و در متون دینی، حکمی برای برده­داری را یافته است و آن را در جهان امروز هم توجیه و تبیین می­کند.[5] اینچنین دل بر نقلِ شریعت سپردن و از عقل امروزین بشر غافل ماندن، گاه چنین نتایجی را نیز در پی می­آورد.

بر اساس همین نگرش است که آیت الله صافی گلپایگانی، "دموکراسی" این دستاورد جدید بشری- را بر نمی­تابد و عنوان می­کند که این یافته­ی بشرِ امروز، هیچگونه اصالت اسلامی ندارد. ایشان برای تحکیم سخن خود اذعان می­دارند که هر آنچه که در خصوص بیعت و شورا و اموری از این دست گفته شده، همگی مماشات است و برای اسکات خصم عنوان شده است. وی صراحتاً عنوان می­کند که غیر از نظام امامت، نظام دیگری را برکشیدن و به رأی آن گردن نهادن باطل است.[6]

آیت الله جوادی آملی نیز بر دموکراسی مُهر بطلان می­نهد؛ چرا که نظامی که بر گرفته از رأی مردمی است، بر پایه شرک استوار است. دایره­ی حقوق تنها و تنها به دست خداوند است و چارچوبه­ی آن از ید بیضای خداوندی صادر می­­شود. به باور ایشان، هر آنکس که جز پروردگارِ عالمیان، بکوشد تا حقوقی را تنظیم کند، نظلامی را بنا نهد و تدبیری غیر الهی در امور حکومتی کند، لاجرم به دایره­ی شرک درغلتیده است.[7]

شیخ جعفر سبحانی نیز همین رویّه را بر می­گزیند. ایشان دست رد بر سینه فلسفه­های غربی می­­نهد و عنوان می­کند که فلسفه­های غرب بر اساس کسب قدرتِ مادی استوار است؛ در سیاست روابط بین المللی نیز اصل کشمکش و کوشش برای تحمیل سلطه و کسب قدرت، غالب است و لازمه­ی آن استثمار کشورهای عقب مانده است.[8] لذا چنین حکومتهایی در مقابل آنچه که آموزه­ی خداوندی است، عقیم است و پذیرفتن چنین سیاستی، نه رواست و نه شایسته­ی اعتنا.

باری! اینگونه مخالفتها با دموکراسی و سیاستِ امروزِ بشری، از لسان روحانیت بیان شده است. این اما تمامیِ گفتارِ روحانیت نیست. عالمانی نیز بوده­اند که اندیشه­های بشر را نیز در این خصوص دخالت داده­اند. آیت الله بیات زنجانی از جمله مراجعی است که تدبیرِ امورِ سیاسی را در حیطه­ی اختیارات انسانی قرار می­دهد. نه دموکراسی را رد می­کند و نه امور حکومتی را یکسره به آموزه­های ماورایی حوالت می­دهد. به باور ایشان، حتی وقتی که از حکومتِ دینی سخن گفته می­شود، به این معنا نیست که دین یک سیستم خاص حکومتی را از بالا نازل کرده و در اختیار بشر قرار داده است. محترم داشتنِ رأی مردمی در امر حکومتی، از اعتقادات آیت الله بیات زنجانی است.[9]

روشنفکرانی هم در این خصوص پای به میدان نهادند تا تذکارهای مکرر دهند. عنوان کنند که امر حکومت و برگرفتنِ دستاوردهای جدید بشری، دموکراسی، حقوق بشر، و دیگر اموری از این دست را نمی­باید یکسره بر دوش دین نهاد و رأی مردمی را در نظر نیاورد. علی عبدالرازق گفته بود که نظام سیاسی مشخصی در اسلام وجود ندارد؛ هر آنچه را که پیامبر(ص) انجام می­داده بر اساس شرایطِ محیطی و جنگیِ حاکم در آن زمان بوده است و نه بیشتر. آنچه را که پیامبر(ص) در آن هنگامه به انجام می­رسانده، نمی­تواند ملاک و الگوی سیاسی بشرِ امروز قلمداد شود.[10]

محمد عابدالجابری پای را از این هم فراتر نهاد و عنوان کرد که حتی اندیشه­ی جامعه مدنی و مردم سالاری را نخستین بار اسلام به بشریت معرفی کرده است. پیش از اسلام به هیچ وجه چنین جامعه‌ای سابقه نداشت. این جامعه به حقوق انسان احترام می‌گذارد. مردم حق رأی دارند و می‌توانند از حقوق خود نزد حاکمِ قضایی دفاع کنند و حمایت شوند.[11]

این روشنفکران نیز می­کوشند تا اندیشه­های امروزین را تلطیف کنند و آب لطفی بر آموزه­های دینی بیفشانند. شاید که قاطبه­ی روحانیت، رفته رفته بر این آموزه­ها دل دهند و درهای بسته­ی بیتِ شریفشان را بر روی این دستاوردهای بشری نیز بگشایند. درهایی که روزی بر تلویزیون و رادیو نیز بسته بود. روحانیت بر خانه­هایی وارد نمی­شد که این ابزارها در آن یافت می­شد. اما شاید روزی فرا رسد که درها گشوده شود و روحانیت به خانه­هایی قدم گزارَد که نه تنها رادیو و تلوزیون وجود دارد، که با مدنیت، دموکراسی و مردم سالاری نیز موافقت تام دارد. شاید آن روز چندان هم دور نباشد.

                                                                            

 این متن در روزنامه آسمان آبی منتشر شد.

   



[1] موسوی دهسرخی، کشکول، ص38

[2] سید محمود موسوی دهسرخی(1307-1389) از مجتهدان حدیث گرا و تجدد گریز شیعه بود.

[3] سید منیرالدین حسینی هاشمی(1324-1379) بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم بود.

[4] سید منیرالدین حسینی هاشمی، ولایت و مرجعیت، ج2، ص3

[5] آیت الله مصباح یزدی، روزنامه اطلاعات، 10/2/72

[6]آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی،نظام امامت و رهبری، ص28

[7] عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، صص116-117

[8] آیت الله جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص87

[9] آیت الله بیات زنجانی، حضور حاضر، ص64

[10] رک: علی عبدالرازق، اسلام و مبانی حکومت

[11] محمد رضا وصفی، نومعتزلیان، ص88

اولین و رشک برانگیزترین نماز جمعه تهران

Image result for ‫نماز جمعه طالقانی‬‎

بوده­ اند فقهایی که حکم به حُرمت نماز جمعه در زمانه­ ی غیبت داده­ اند. ملا احمد نراقی نقل کرده بود که فقهایی چون شیخ مفید و سید مرتضی علم الهدی و شیخ طوسی از قائلین به تحریم و عدم جواز نماز جمعه در زمانه­ی غیبت بودند.[1] حتی نقل شده است که مرحوم آیت الله بروجردی نیز نماز جمعه را غیر مشروع می­دانسته و می­گفته است که: "شیعه در اصل نماز جمعه و دأب نماز جمعه نداشت؛ و نماز جمعه از اینجا باب شد که در آغاز دوران صفویه که حکومت به دست شیعه افتاد، دیدند که جای نماز جمعه خالی است و آن عظمت و کبکبه و اجتماع عظیمی که در روزهای جمعه وجود داشت، از بین رفته است؛ پس احساس خلاء شد و از این رو به فکر افتادند که نماز جمعه را باب کنند".[2] این البته بیانات آقای بروجردی در ضمن بحث از نماز جمعه بود. ولی در مقام اظهار فتوی، بنا به مصالحی از تصریح به نامشروع بودن نماز جمعه در عصر غیبت خودداری کردند. ایشان نظر خود را اینگونه ابراز داشتند که: "اگر کسی نماز جمعه بخواند، بنابر احتیاط واجب، باید نماز ظهر روز جمعه را هم بخواند".[3]

اگر چه اینچنین آرائی در میان فقهای شیعه وجود داشت، اما رأی غالب فقیهان اینچنین نبود. مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار ادعا کرده بود که: "گمان نمی­کنم هیچ عاقلی با قطع نظر از اجتماع مورد ادعا درباره نماز جمعه در وجوب آن بطور عینی و در هر زمانی مانند تمام فرائض دیگر شک و تردید بکند".[4]

به نظر می­رسد که اغلب فقها نظر به نماز جمعه­ای داشتند که در زمانه­ی معصوم(ع) برپا گردد. حاکمیتی که نیابت از معصوم(ع) داشته باشد؛ البته می­تواند نماز جمعه را نیز بر پا کند. امام خمینی(ره) هم از جمله فقهایی بود که نماز جمعه را جایز می­شمرد و بدان امیدها داشت. ایشان در کتاب کشف الاسرار که در سنین جوانی به رشته تحریر در آوردند، اشاره کوتاهی به مسأله نماز جمعه می­کنند. در کتاب تحریر الوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تألیف شد اما به طور مشروح به این مسأله می­پردازند. امام در آبان ماه 1344 یک ماه پس از تبعید به نجف اشرف در مسجد شیخ انصاری در جمع علمای حوزه نجف می­گوید: "مسیحیون خیال نکنند که اسلام هم، مسجد هم، مثل کلیساست... مسجد مرکز سیاست اسلام بوده است. در... خطبه جمعه مطالب سیاسی است... مسائل مربوط به جنگها، مربوط به سیاست مُدن، اینها همه در مسجد درست می­شده است".[5]

باری امام خمینی به سیاسی بودنِ نماز جمعه اذعان می­داشته است. ایشان اما امامت جمعه را مربوط به امام معصوم می­دانسته است. "امامت جمعه از مناصب مربوط به ولی امر است و کسی بدون نصب نمی­تواند تصدی کند".[6] پیروزی انقلاب در سال 57 کافی بود تا این ایده­ی آیت الله خمینی جامه­ی عمل بپوشد. پیش از انقلاب هم اما نماز جمعه برقرار بود. در عهد قاجار هنگامی که فتحعلیشاه مسجد شاه را در تهران بنا کرد، تصمیم گرفت میر سید مهدی خاتون آبادی امام جماعت اصفهان را برای امام جمعه در مسجد شاه به تهران بیاورد. فرزندان خاتون آبادی، یکی پس از دیگری به امامت جمعه تهران رسیدند. در این میان حتی میرزا زین العابدین امام جمعه نیز قرار داشت که به عضویت لژ فراماسونری در آمده بود. آخرین نواده این خاندان سید حسن امامی بود که به فرمان محمد رضا پهلوی در سال 1324 به امامت جمعه تهران نائل آمد. وی فقیه و حقوقدان و قاضی بود. تحصیلات دینی خود را در نجف و تحصیلات دانشگاهی را در سوئیس گذرانده بود. وی مدتی نیز به ریاست مجلس شورای ملی رسیده بود.

پس از پیروزی انقلاب، بر سید حسن امامی انتقاد می­شد. تمامی ائمه­ی جمعه پیش از انقلاب مورد نقد قرار میگرفتند؛ چرا که: "نماز جمعه مظهر حاکمیت سیاسی اسلام و قدرت حکومت اسلامی است. اولاً امام جمعه باید منصوب حکومت مرکزی باشد، ثانیاً نام امام و رهبر حکومت اسلامی در خطبه نماز (که خطبه­ای سیاسی است) به تأیید و تعظیم ذکر شود. طبیعی است نماز که هویتش را چنین شرایطی تشکیل می­دهد چگونه می­تواند با حضور طاغوتها و مستکبرین و مترفین حاکم بر جامعه و با وجود امام جمعه­های منصوب ساواک (نمونه عاقبت به خیرش دکتر سید حسن امامی فارغ التحصیل سوئیس، دکترای حقوق، استاد حقوق مدنی دانشکده حقوق، ملبس به لباس غصبی روحانیت و امام جمعه تهران و کسی که در سفرها یاسین به گوش شاه می­خواند و بالاخره معروف به امام جمعه لندن) و در عین حال با غیبت حکومت علوی و امامت راستین الهی و عدم امکان اجتماع انبوه مسلمانان برگزار شود و شاه و دربار از این شرایط خاص نماز جمعه سوء استفاده نکنند و امام جمعه لندن نتراشند و در خطبه نماز سکه به نام اعلی هرزه قدر قدرت نزنند؟"[7]

باری سید حسن امامی و دیگر ائمه جمعه پیش از انقلاب مورد غضب بودند؛ چرا که به تعبیر مدافعان حکومت اسلامی، آن افراد در حاکمیتی ناصالح نماز را اقامه می­کردند. با پیروزی انقلاب اما نگاهها به نماز جمعه نیز تغییر کرد.[8] آیت الله صادقی تهرانی در مشهد و جمکران و دانشگاه صنعتی شریف تهران به اقامه نماز جمعه پرداخت. آیت الله سید احمد خوانساری هم در مسجد بازار تهران نماز جمعه را برپا می­کرد.

شش ماه پس از پیروزی انقلاب، آیت الله خمینی تصمیم می­گیرند که نماز جمعه به نحو رسمی برگزار شود.[9] سید محمود طالقانی، مناسب­ترین گزینه در این زمینه تشخیص داده می­شود. چهارشنبه، سوم مرداد ماه برابر با اول رمضان، سید احمد خمینی به آیت الله طالقانی تلفن زده و این امرِ امام را ابلاغ می­کند. مرحوم طالقانی ابتدا امتناع می­کند که: "من بیمارم، خسته­ام، پاهایم درد می­کند، دست کم فرصتی بدهید که برنامه ریزی کنیم. پسفردا که نمی­شود، به تدارکات نیاز دارد".[10] سید احمد اما کوتاه نمی­آید. دکتر احمد جلالی که از نزدیکان به آیت الله طالقانی بوده و برنامه­ی "با قرآن در صحنه" را به همراه آیت الله از تلوزیون اجرا می­کرده است، ایشان را اقناع می­کند. جلالی اقامه­ی نماز در دانشگاه تهران را پیشنهاد می­دهد. "بلافاصله گفتم دانشگاه تهران هم مرکزیت دارد، هم جای زیبایی است و هم با معناست. چون شما یکی از پیشتازان پیوند دانشگاه و مسجد بودید؛ مگر همیشه نمی­خواستید در صحن دانشگاه نماز اقامه شود؟"[11]

آیت الله طالقانی می­پذیرد. جلالی که معاونت برنامه­های صداو سیما را بر عهده داشته، با مسئولان تماس می­گیرد که فوراً اخبار را قطع و اعلام کنید که آیت الله طالقانی از سوی حضرت امام به امامت جمعه تهران منصوب شده­اند و اولین نماز جمعه پسفردا برگزار خواهد شد.


Image result for ‫نماز جمعه طالقانی‬‎

تلوزیون اما برنامه­های خبری را قطع نمی­کند و این خبر را مسکوت می­گذارد. جلالی ادعا کرده است که: آن شب در واحد خبر افرادی بودند که چندان از انتصاب آقای طالقانی به امامت جمعه خوششان نیامده بود. جلالی در خصوص برنامه­های خبری مسئولیت و اجازه دخالت نداشته است. وی به جام جم می­رود و می­خواهد که پس از خبر، فرصتی در اختیار او قرار داده شود تا در مورد نماز جمعه سخن بگوید. "فرصتی نبود که از یکی از بزرگان و فقهای قم بخواهیم بیایند و در این باره توضیح بدهند؛ به ناچار خودم جلوی دوربین رفتم و حکم حضرت امام در برگزاری نماز جمعه و انتصاب آیت الله طالقانی را به امامت جمعه اعلام کردم".[12]

فردای آن روز مرحوم طالقانی با سید احمد خمینی تماس گرفته و می­گوید: "آقا باید فتوا بدهند که نماز ظهر مردم ساقط است. نمی­توانم مسئولیت نماز مردم را به عهده بگیرم، باید مستند به فتوای ایشان عمل کنم".[13] کمی بعد حاج احمد آقا خبر می­دهد که امام فرمودند: سخن آقای طالقانی درست است و نظر مرا اعلام کنید. در این مدتِ کوتاه، برخی توصیه می­کنند که امام خمینی، خود نیز در این نماز شرکت کند تا مردم هم به شوق ایشان در نماز حضور بیابند. آیت الله خمینی اما می­گوید: حضور آقای طالقانی کافی است تا نماز بگیرد.

جمعه 5 مرداد ماه 1358، سوم رمضان المبارک، نخستین نماز جمعه رسمی به امامت آیت الله سید محمود طالقانی برپا می­شود. گرمای مرداد ماه و تشنگی رمضان و کوتاه مدتِ اطلاع رسانی سبب نشده بود تا مردم از حضور در این اجتماع سر باز زنند. از ساعت 8 صبح مردم وارد محوطه دانشگاه می­شدند. عدم امکانات کافی در اولین اجتماع نمایان بود. صدای بلندگوها به همه جا نمی­رسید. آب برای وضو کمتر یافت می­شد. بسیاری از مردم به تیمم اکتفا کردند.

آیت الله طالقانی ساعت 12 و 30 دقیقه ظهر وارد محوطه دانشگاه شده و به سمت جایگاه خطبه نماز جمعه می­رود. جمعیتی که از ساعات بامدادی در محوطه حضور داشته­اند با ورود آیت الله طالقانی تکبیر گویان از وی استقبال می­کنند. پیش از شروع خطبه­ها آیت الله طالقانی به جمعیت تأکید می­کند که چون خطبه­های سیاسی نماز جمعه جزو مراسم نماز است از دادن هرگونه شعار یا حتی تأیید خطبه خودداری کنند.

آیت الله در آن اولین نماز، از ضرورت نماز جمعه می­گوید و قدرت مسلمین را در اینگونه اجتماعها به تصویر می­کشد. در آن زمان، انتخابات مجلس خبرگان نزدیک بوده. آیت الله به این موضوع نیز اشارتی می­کنند و از همه­ی گروهها می­خواهند تا در این انتخابات شرکت کنند.

در زمانی که آیت الله طالقانی خطبه می­خوانده، عده­ای در خیابان آناتول فرانس(قدس) نماز جماعتی برپا کردند که با ممانعت نیروهای انتظامات، این نماز بر هم زده می­شود. روزنامه­ها، نماز این عده را توطئه­­ای نامیدند که در نطفه خفه شد. اما به نظر می­رسد که عدم اطلاع دقیق از شرایط نماز جمعه در این اولین اجتماع، سبب این واقعه شده بود. همین عدم اطلاع مردم از نماز جمعه بود که سبب می­شد روزنامه­ها و صدا و سیما به تشریح مکرر نماز جمعه و توضیحاتی در این خصوص بپردازند.

خطبه­ها در عین آرامش و نظم مردم به انجام می­رسد و نماز جمعه اقامه می­شود. گفته شده است که در این اجتماع، بیش از یک ملیون نفر شرکت کرده بودند. تصاویر این اجتماع از تلوزیون پخش می­شود. احمد آقا یک روز پس از این، گفته بود که: "آقا دیشب با دقت تمام خطبه­های نماز جمعه را تماشا کردند... بسیار خوشحال شدند و گفتند عجب نمازی شد!"[14] اجتماعی که در کمتر از دو روز اطلاع رسانی شده و با کمترین امکانات برگزار شد، به یکی از باشکوه­ترین نمازهای تاریخ تبدیل شده بود. روزنامه جمهوری اسلامی پس از این پیشنهاد داده بود که: "با توجه به اینکه دانشگاه بهترین محل تجمع نیروهای انقلابی است ولی چون وجود دیوارها و پله­ها و ساختمانهای متعدد، مشکلاتی در به هم پیوستگی صفوف ایجاد کرده بود، بهتر است از این پس مراسم نماز جمعه در خیابان مصدق(ولی­عصر) برگزار شود. زیرا بواسطه داشتن آب و درخت و سایه فراوان و وسعت زمین و مستقیم بودن خیابان، این محل مزیت­های ویژه­ای دارد".[15]

سالها پس از این، نماز جمعه اینک در مصلای تهران برگزار می­شود. محلی که هم آب برای وضو گرفتن دارد، هم سایه فراوان و هم وسعت زمین. آنچه که امروز اما کم دارد، آن اجتماع عظیم در اولین نماز جمعه است. نماز و اجتماعی پرشور که اگر شکل بگیرد، همگان می­توانند بر آن رشک برند که "عجب نمازی شد".

 

این متن در شماره چهارم نشریه "آنگاه" منتشر شد.

                                                                                                   



[1]احمد نراقی، مستند الشیعه، ج6، صص51-52؛ نقل از اکبر ثبوت، آخوند خراسانی و شاگردانش، صص504-505

[2] نقل از اکبر ثبوت، همانجا

[3] عبدالحسین حائری، حدیث عشق، صص612-613

[4] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج86، ص146

[5] صحیفه امام، ج2، ص31

[6] همان، ج9، ص4

[7] نماز جمعه مانور سیاسی اسلام، روزنامه کیهان، 6 مرداد 1358

[8] آیت الله طالقانی در سالهای 43 تا 46 که در زندان قصر بودند نیز نماز جمعه را در زندان برپا می­کردند.

[9] محمد مهدی جعفری ادعا کرده است که ابتدا آقای طالقانی پیشنهاد برگزاری نماز جمعه را با امام در میان گذاشته و امام نیز پذیرفته است.

[10]  گفت و شنود با دکتر احمد جلالی، روزنامه جوان، 4/5/95

[11] همانجا

[12] همانجا

[13] نقل از همانجا

[14] همانجا

[15] روزنامه جمهوری اسلامی، 6 مرداد 1358

از سیزده آبان 58 ؛ تا دوازده دی ماه 94 (تجربه­ ای که به قیمتی گران آموختیم)


Related image

1-ساعت ده صبح 13 آبان ماه 1358. درب سفارت آمریکا شکسته می­شود. بر دیوارهای سفارت بالا می­روند تا خانه­ی اَمنِ آمریکا به تسخیر در آید. انقلاب که به پیروزی رسید طبیعی بود که در و دیوارِ شهر، رنگ انقلابی به خود بگیرد. از سبک لباس پوشیدن، تا لحن سخن گفتنِ مردم تحوّل یافته بود. سه روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که گروهی مسلح به سفارت آمریکا حمله بردند. ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا، از دولت موقت کمک خواست و آن غائله خاتمه یافت. جوّ انقلابی اما آمریکا را نمادی از ظلم در حقِ خود می­دید. می­شد به راحتی حدس زد که این فضای انقلابی به زودی قلم بطلان بر سفارتی خواهد زد که آن را نمونه­ای از بی­عدالتی لقب می­دهد. دیدار برژینسکی با مسئولان دولتی ایران کافی بود تا در نظر انقلابیون عدالت فرو ریزد و لازم آید که خود عَلَم مخالفت را برافرازند. سفارت آمریکا به تسخیر دانشجویان پیرو خط امام در آمد. این عمل اگر چه مخالفانی چون مهدی بازرگان و آیت الله مهدوی کنی داشت، اما مقبول عام افتاده بود. فضای انقلابی، اینگونه می­طلبید و مُهر تایید بر این رفتارها می­نهاد.

2-دیوید راس فیلسوف انگلیسی قرن بیستم، آموزه­ای دارد تحت عنوان "اخلاق در نظر اول". بر اساس این ایده، انسانها در وادی اخلاق واجد چندین وظیفه اخلاقیِ عمده هستند از قبیل "وفاداری"، "سپاسگزاری"، "آسیب نرساندن به دیگران"، "بهبود خود" و... این وظایف همیشه در کنار هم واقع نمی­شوند. ممکن است تحقق یکی، برابر با نادیده انگاشتن دیگری باشد. به عنوان نمونه، تصور کنید که شما از چندین روز پیش قول داده­اید که امشب به مهمانی بروید. مهمانی­ای که چندین نفر برای دیدن شما می­آیند. همان روزی که قرار است شما به مهمانی بروید، مادر شما بر اثر سانحه تصادف، در بیمارستان بستری می­شود، در عین حال برادرِ شما به سفر رفته و در شهر نیست که به نزد مادرتان برود. حال شما چه می­کنید؟ اگر به سوی مادر بشتابید، مجبورید میهمانی را رها کنید و خلاف وعده کنید. اگر به مهمانی بروید ناگزیر مادر  تنها می­ماند. به تعبیر دیوید راس، در اینجا شما باید "وظیفه­ی در نظر اول" مناسبی را انتخاب کنید.[1] در ماجرای 13 آبان ماه 58، از سویی مردمی حضور داشتند که معتقدند از جانب دولت آمریکا مورد تحقیر قرار گرفته­اند. از سوی دیگر، قواعد و قوانین بین المللی را می­باید پاس بدارند. اخلاق در نظر اول مردم در آن زمانه، بر این بود که عدالت ورزی در تسخیر سفارت تحقق می­یابد. گویی روحیه انقلابی و نارواییهای دولتهای خارجی، چنین می­طلبید.

3- سیاست علم تغییر و تحوّلهاست. نمی­توان در وادی سیاست قدم نهاد و همیشه­ی ایام بر یک مرام و مسلک پای فشرد. اگر در زمانه­ای دست دوستی بر کشوری می­دهی، روز دیگر می­باید پشت پا بر خواسته­های او بنهی و دل به جانب دیگری سپاری. اگر مردمان در زمانه­ای حکم می­کنند که می­توان به سفارتِ امن کشوری هم حمله کرد، علمِ سیاست بر آنها تعلیم می­دهد که در زمانه­ای دیگر نیز می­توان با همان کشور بر سر یک میز مذاکره نشست. جامعه­ای که در زمانی مرام انقلابی پیشه می­کند، می­تواند در هنگامه­ای دگر، منشِ انقلابیِ خود را در مشی دیپلماتیک و مدارای با دیگر کشورها بیابد. اخلاق و روحیاتِ مردمان، به غایت در اینگونه امور دخالت می­کند. اخلاق و روحیاتِ جامعه، نه تنها در منش سیاسیِ سیاست­ورزان که حتی در مرام دینیِ فقیهان نیز اثر بسیار می­گذارد. در نظر آورید زمانی را که اینگونه حکم می­شد:" تو را به حقیقت اسلام قسم می­دهم که آیا مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس، مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی­کند؟"[2] اینگونه ادعاها اگر در زمانه­ای مقبول جامعه بود و خریدارانی داشت، اما امروزه جز نابخردی به همراه نمی­آورد. فقیهان و سیاستمداران نیز به این امر واقفند و ذائقه­ی جامعه را در نظر می­آورند.  

4-محمد جواد ظریف در خاطرات خود، عنوان کرده است که در اوایل پیروزیِ انقلاب، ما تجربه چندانی نداشتیم و بعضاً به اشتباهاتی دچار شدیم. "در آن زمان (در سازمان ملل) اصرار داشتیم که حتی اگر کسی یک کلمه نیز راجع به جمهوری اسلامی ایران صحبت کند، ما پاسخ آن را بدهیم... این مقررات در واقع روش کار است، اما این کار به عقلانیت نیز نیاز دارد. در آن مقطع ما به دلیل کم تجربگی، قسمت عقلش را لحاظ نمی­کردیم. در سازمان ملل بر اساس آیین کار، قاعده­ای به نام حق جواب وجود دارد، یعنی اگر کسی راجع به کشور شما صحبت کند، می­توانید در ده دقیقه جواب او را بدهید. طرفِ مقابل نیز ده دقیقه فرصت دارد که به شما پاسخ دهد. ... تا آن زمان کسی در جمهوری اسلامی این قوانین را نمی­شناخت. اگر کارمندانِ قبلی نیز از این قاعده استفاده نمی­کردند، فکر می­کردیم که نسبت به جمهوری اسلامی عِرقی ندارند. درست است که تا حدودی اینچنین بود، اما کمی نیز به سابقه و تجربه نیاز داشت...کار بنده، آقای سیروس ناصری و آقای سعید امامی این شده بود که در جلسه به دقت گوش می­کردیم و مطلب می­نوشتیم تا من پاسخ دهم. آن قدر در حق جواب در جلسه صحبت کرده بودیم که وقتی می­خواستیم حرف جدیدی بزنیم باید کلی شور و مشورت می­کردیم. نتیجه اینکه هر روز به جای چند دقیقه سخنرانی غربی­ها درباره ایران در لا به لای چندین مطلب دیگر، نیم ساعت در کمیته راجع به ایران صحبت می­شد. ما به دست خودمان بحث کمیته را به سمت ایران سوق می­دادیم. در حالی که به اشتباه فکر می­کردیم این کار برای دفاع از جمهوری اسلامی لازم است. این از تجربیاتی به شمار می­رود که ما به قیمت زیادی یاد گرفتیم. اما دوستان جدید نمی­خواهند باور کنند که اگر روشمان را عوض کردیم از سر بی­اعتقادی و بی­غیرتی نبود، بلکه به خاطر تجربه کسب شده بود که الان دوباره آن کارها را تکرار نکنند".[3]

5- شامگاه 12 دی ماه 1394، پس از اقدام نابخردانه­ی حکومت عربستان در اعدام شیخ باقر النمر، سفارت این کشور در تهران و مشهد مورد حمله قرار گرفت. اگر اقدام دانشجویان در آبان ماه 58 مورد تمجید بسیارِ جامعه و سیاست­مدارانِ داخلی قرار گرفت، دی ماه 94 اما حمله کنندگان "عده­ای خود سر" لقب گرفتند. بانگ تأییدی در این رفتار از جانب سیاستمداران و جامعه­ی ایران برنخاست. اخلاقِ مردمان تغییر کرده بود. "وظایف در نظر اول"، مصداقهای دیگری یافته بود. مرام سیاست­ورزی تحول یافته و مدارای دیپلماتیک را طلب می­کرد؛ و " این از تجربیاتی به شمار می­رود که ما به قیمت زیادی یاد گرفتیم".

                                                                                                   

این متن در 13 آبان 96 در روزنامه شرق منتشر شد.



[1] این ایده را از دکتر سروش دباغ وام گرفته­ام. رک: حجاب در ترازوی اخلاق، سروش دباغ

[2] ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول، ص322

[3] آقای سفیر؛ گفت و گو با محمد جواد ظریف، محمد مهدی راجی، صص40-39

مادِح خورشید (تأملی در مَرام مداحی)

Image result for ‫مداحی‬‎

ملا احمد نراقی هم زبان به گلایه گشوده بود. وی برخی واعظان و منبریان و مداحان را نقد می­کرد که چرا به قصد اشک ریزی، هر سخنی را بر زبان می­آورید و هر قصه­ای را می­پرورید. وی اینگونه عنوان می­کرد که: "گروهی دیگر از واعظان، خود را مشغول قصه خوانی و نقالی ساخته و گزافه­ها و طاماتی چند پرداخته و در کلمات خود سجع و قافیه به هم انداخته، سعی در یادگیری قصه­های غریبه و احادیث عجیبه می­نمایند، و همیشه طالب آن­اند که مستمعان صداها به گریه بلند کنند و صیحه کشند و در سر و صورت خود بزنند و از شنیدن کلمات آنان حرکات شوقیه نمایند. و از انواع این امور لذت می­برند. و بسا باشد که احادیث کاذب جعل کنند و قصه­های دروغ بر هم بافند برای به رقّت آوردنِ عوام و ایجاد شوق در ایشان و شکی نیست که امثال این اشخاص شیاطینی به صورت آدمیانند و خود گمراه و مردمان را نیز گمراه می­کنند. و شایسته مقام وعظ و ارشاد فقط کسی است که قصد او جز هدایت مردم نباشد و کمترین چشمداشتی به خلق نداشته باشد".[1]

باری! این دغدغه­های نراقی تا هنوز هم ادامه دارد. مداحان مورد طعنند که چرا بر احساسات متدینان تمرکز کرده­اند و قصه­های ناروا بر می­سازند. علی شریعتی حتی مداحی و تشریفاتِ سوگواری را وسیله­ای می­دانست که مردم از شناخت حقیقت و تفکر در هدفهای اصلی مکتب تشیع و انقلاب کربلا غافل بمانند.[2] وی چنان از اینگونه مراسم گلایه داشت که آنرا ابداع عمر بن سعد و یزید معرفی می­کرد.[3] جلال آل احمد نیز در نقد اینگونه مراسم، کتاب "عزاداریهای نامشروع" را ترجمه کرد.[4] در آن کتاب برخی آداب و مناسک محرّم "فجیع­ترین خیانت" لقب داده شده بود.

انتقادها بر مداحان بسیار است. اما و هزار اما که مداحان مورد اقبال عمومند. به هر نقد و طرد و انکاری نمی­توان آنها را از میدان به در کرد. نه هنگامی که ملا احمد نراقی برخی از مداحان را سبب ساز گمراهی می­داند اقبال به این جماعت کاسته می­شود و نه وقتی که علی شریعتی آن را ابداع عمر بن سعد می­خواند از ارج و قرب آنها می­کاهد. به نظر می­رسد که مواجهه سلبی با این گونه امور، نه رواست و نه در خور اعتنا.

می توان به پیرایش امر مداحی اندیشید. می­توان انگاره­هایی را در نظر آورد که بر اساس آن، مدح مداحان سبب ساز رغبت دینی گردد و دلها را گرم کند و ایمان دینی را بیفزاید. مداحی اما به چه کار دینداران می­آید؟ بر چه مؤلفه­هایی می­توان انگشت نهاد و از مداحان رزق ایمانی و دینی طلبید؟

در این خصوص ابتدا می­باید اصناف دین ورزی را در نظر آورد. بر اساس یک تقسیم بندی، دینداران به سه قسم دیندار مصلحت­اندیش عامیانه؛ دیندار معرفت­اندیش عاقلانه؛ دیندار تجربت­اندیش عارفانه تقسیم می­شوند.[5]

دیندارن مصلحت اندیش، به قصد انجام ثواب و پروای از انجام گناه، به اعمال دینی اقدام می­کنند. هر چه بیشتر بر تار و پود مباحث فقهی اهتمام ورزند، دینداری متعالی­تری را نصیب برده­اند. در این نحوه از دینداری، قرآن خواندن و نماز گزاردن و به حج رفتن، جز به کسب ثواب به انجام نمی­رسد. این سبک از دینداری البته نه مذموم است و نه مورد انکار. بسیار پسندیده است و خوشا افرادی که در چنین مرامی گام نهاده­اند و کسب رضای خداوندی را طلب می­کنند. این سبک از دینداری اما رویّه­ی تمام دینداران نیست. برخی از متدینان، مرامی خردورزانه در دین را پیشه ساخته­اند. آنها را دیندار معرفت اندیش می­نامند. آنان نگاه نقادانه به دین داشتن و سهم خرد را نهادن را نیز عملی دینی می­دانند و بر این مرام پای می­فشرند. چنین دینداری، بر گزاره­های دینی جزم اندیشی ندارد و دست از پرسشگری باز نمی­دارد. آموزه­های دینی در نظر چنین افرادی، می­باید با تار و پور عقلانیت مزیّن شوند.


Image result for ‫مداحی‬‎

اما سَبک دیگری از دینداری نیز وجود دارد که آنرا دینداری تجربت اندیشانه می­نامند. در این رویّه، معنویت را به چنگ آوردن و آرامشِ روحی و باطنی طلبیدن از مهمترین اهداف دینداران است. آنانکه مرام عرفانی پیشه ساخته­اند و دم به دم بر آنها رزق معنوی می­بارد، در این سلک از دینداری جای گرفته­اند.

باری مرامهای دینداری متفاوت است. هر کدام از این اصناف دینداری اما می­توانند از مدح مداحان رزقی را برگیرند. دیندارانی که بر مرام دینداری مصلحت­اندیش سلوک می­کنند و چنین طریقتی را پیشه ساخته­اند، به کسب ثواب در محفل عزاداری حاضر می­شوند. همین که اشکی بریزند و قدم در محفلی دینی بگذارند، رسالت و وظیفه خود را به نیکی به انجام رسانده­اند. در روایات است که "اجر و مزد هر قطره آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند".[6] و در روایتی دیگر است که "گریه کننده بر امام حسین(ع) در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود".[7] چنین روایاتی کافی است تا دینداران مصلحت اندیش، به قصد اجر اخروی در این محافل حاضر شوند و وظیفه­ی دینی خود را به انجام رسانند.

مداحان در مواجهه با این قشر می­باید رفتارهای شخصیِ خود را به زیور اخلاق بیارایند. دیندارانِ مصلحت اندیش، نگاه تام و تمامی بر افرادِ منبری و مداحان حسینی می­کنند. در این سبک دینداری اگر عیب و ایرادی از فردی روحانی سر زند، و یا فردی مداح، رذیلتی اخلاقی را به انجام رساند، گویی دین و ایمان دینداران را نیز به مخاطره انداخته است. دینداران مصلحت اندیش نه تنها دل از آن فردِ مداح بر می­کنند  که حتی اصل و اساسِ دین را نشانه می­روند. کم نبوده است نابخردیهایی که از جانب برخی متدینان به انجام رسیده و جماعتی را نسبت به دین دلسرد کرده است. کلیپی کوتاه، سخنی ناروا و عملی نابجا کافی است تا فردی از دین دل بر دارد و از آن رمیده شود. یکی از مهمترین آداب مداحی در این قبیل امور، آن است که مرام اخلاقی و دینی را پاس دارند و رغبت مخاطبان را روز به روز بیشتر کنند و از سیئات اخلاقی برحذر باشند. این کمترین انتظاری است که می­توان از مداحان داشت.

در دینداری معرفت اندیش اما سخن از این فراتر است و مداحان می­باید رسالتی دیگر را بر شانه­های خود احساس کنند. ذکر حقیقتِ وقایع، استناد به مدارک معتبر، و برگزیدن سخنانی معقول و سنجیده، از کمترین وظایفی است که یک مداح در این عرصه می­باید بدان عمل کند. دیندار معرفت اندیش، نگاه نقادانه­ای بر دین دارد و به سنجشِ عقل پای به میدان دینداری نهاده است. مداحان می­باید پاس این مقام را بنهند و از ظرایف عقلانی در این میدان بهره گیرند. شأن و هدف اصلی از وقایعی چون عاشورا را برکشیدن و در دام سخنان سخیف نیفتادن از رسالتهای مداحان در این عرصه است.

در نظر بگیرید دینداری را که مرام معرفت­اندیشانه پیشه ساخته و با تعابیری به غایت ناروا و خرد ستیز مواجه می­شود. چنین فردی چگونه می­تواند از مدح مداحان ارتزاق کند؟ شهید مرتضی مطهری وقتی که از تحریفات عاشورا سخن می­گفت، بر این بود تا سهم دینداران معرفت اندیش را بگذارد. آیت الله مکارم شیرازی در نقدی بر ادبیات ناروایی که بعضاً در خصوص ماجرای عاشورا به کار می­رود، برخی از این تعابیر را نقد کرده است. ایشان با نقد این عبارت که "یقین دارم که در دل آرزویی به جز دامادی اکبر نداری"؛ اینگونه تعابیر را فراموش ساختن هدف و رسالت حرکت حسینی دانسته است. در عبارتی دیگر که در خصوص امام زمان (عج) بیان شده، برخی مداحان اینگونه عنوان کرده­اند که "نمی­دانم آواره کدام بیابان هستی که من هم در آن آواره شوم؟" این در حالی است که در اعتقادات شیعه هیچگاه امام زمان (عج) را فردی آواره ترسیم نکرده­اند. از این غفلت می­باید بر حذر داشت.[8]

در این امور می­باید دل به متونِ اصیلِ دینی داد و از بیان خرافه پروری اِبا کرد. دینداری معرفت اندیش، جز به تأملاتی خردورزانه میسّر نمی­شود. مداحان نیز می­باید بر این امر التفات یابند و کلام خود را به انواع سوهانهای عقلانی جلا دهند و رغبت چنین مخاطبانی را افزون کنند.

اما در این خوان کَرَم، دینداران تجربت اندیش نیز می­توانند از مرام مداحان کام خود را شیرین کنند. اشک ریزی یکی از سنّتهای حسنه­ی عرفانی است. اشک سبب ساز عروج و تعالی است. در ادبیات عارفانه به کرّات از این مهم پرده برداشته شده و مورد تأکیدهای مکرّر قرار گرفته است. گریه سرمایه جهاد اکبر است. اسلحه­ی انسان در مبارزه با دشمن درونی است. چنان که حضرت امیر(ع) در دعای شریف کمیل می­فرماید: و سلاحه البُکاء. به این اسلحه می­توان به ظفرمندیهای بسیارِ معنوی نائل آمد.

در تفسیر آیه­ای از قرآن نیز این مهم مورد توجه قرار گرفته است. وقتی که برادران یوسف به نزد پدر می­روند و عذر تقصیر به جانب وی می­برند. "وَ جاءَوا اَباهُم عِشاءً یَبکونَ".(یوسف/16) شب هنگام به جانب پدرشان بازگشتند، در حالی که گریان بودند. گویی مرام صحیح توبه در این عبارات ترسیم شده است. 1- شب هنگام 2- بازگشتن 3- به جانب پدر 4- گریان.

باری! گریه کردن و اشک ریختن گویی در تعالی انسانی موضوعیت دارد. و چه محفلی مناسب­تر از محافل حسینی که این مهم به انجام رسد. می­توان از این قطرات اشک پر کشید و معنویت طلبید. دینداران تجربت اندیش که به تعالیِ روحی خود می­اندیشند، می­توانند رزق وافر اشک ریزی را در این محافل نصیب ببرند. و این مهم زمانی محیّا می­شود که مداحان به این رسالت واقف گردند و اشک را به قصد تعالی روحی از مردم بگیرند. در این عرصه، فریادهای ناروا سر دادن، مجالس را به میدان لعن و نفرینِ دیگران بدل کردن، آرامش اشک ریزان را بر هم زدن البته روا نیست. می­توان پاس حُرمتِ خلوت و سکوت و سکون دینداران تجربت اندیش را نیز نهاد و کام آنها را به ذوق مداحی و به قصد اشک ریزی محیا کرد.

مداحان می­توانند و می­باید این سه طریقت دینداری را در نظر آورند و در محافل خود، این سه دسته از دینداران را حاضر و ناظر ببینند و برای همگی آنها خوراک در خوری محیا آورند. در این صورت است که مرام مداحی مورد تمجید و ترغیب و تشویق بسیار خواهد بود. مدح آنان، مداحیِ خورشید خواهد بود. و هر آنکه مدح خورشید کند، بر بینایی و سلامت و سعادت خود مُهر صحّه نهاده و دیگران را نیز دیده­ای بینا عطا کرده است.

مادِحِ خورشید مداح خود است   که دو چشمم روشن و نامُرمَد است

ذمّ خورشیدِ جهان، ذمّ خود است   که دو چشمم کور و تاریک و بد است

                                                                                                         

این متن در شماره 123 نشریه خیمه به چاپ رسید.



[1] ملا احمد نراقی، معراج السعاده؛ ص584

[2] علی شریعتی، مجموعه آثار، ج9، ص179

[3] علی شریعتی، مجموعه آثار، ج 19، ص199؛ همچنین فاطمه فاطمه است، ص101

[4] علامه سید محسن امین عاملی، رساله التنزیه، ترجمه جلال آل احمد، تاریخ انتشار 1322

[5] این تقسیم بندی را عبدالکریم سروش بیان کرده است. رک : سنت و سکولاریسم، عبدالکریم سروش و دیگران

[6] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج44، ص289؛ همچنین کامل الزیارات، باب 32، ص101

[7] بحار الانوار، ج44، ص278؛ همچنین امالی صدوق، ج17، ص68

[8] رک: آفات مداحی از دید آیت الله مکارم شیرازی، سایت شفقنا

"ماه تعزیت در بیت مرجعیت"

نتیجة بحث الصور عن عزاداری در بیت آیت الله
اگر مردم در ایام نوروز به دید و بازدید یکدیگر می¬روند، دهه اول محرم هم زمانی است که سیاسیون و روحانیانِ برجسته به دیدار مراجع تقلید می¬روند. مراجعِ تقلید عموماً در دهه اول محرم، محافل عزایشان برقرار است. از ساعت 7 صبح که آیت الله جعفر سبحانی نخستین محفل عزا را برگزار می¬کند؛ تا قبل از ظهر که حضرات صافی گلپایگانی، سید صادق شیرازی، شیخ محمد یعقوبی و آیت الله شبیری زنجانی (آیت الله شبیری زنجانی از روز ششم تا دوازدهم مراسمی برگزار می¬کنند) جلسه روضه دارند؛ تا پیش از غروب که آیت الله بیات زنجانی محفل عزایشان برقرار است؛ تا پس از نماز مغرب و عشا که حضرات جوادی آملی و گرامی قمی مجلس عزا برگزار می¬کنند.
در این محافل معمولاً شخصِ مرجع بر روی صندلی در ورودیِ مجلس نشسته است و چند صندلی در کنار وی قرار داده شده تا میهمانانِ مقربّ به نزد ایشان بنشینند. در بیت آیت الله صادق شیرازی اما خبری از صندلی نیست و مرجع بر روی زمین نشسته است.
افرادی که برای نخستین بار به مجلس آمده¬اند اما به راحتی می¬توانند شخص مرجع تقلید حاضر در مجلس را مشاهده کنند. در بیت آیت الله صانعی، افراد به محض ورود، ابتدا گوشه¬ای از مجلس که آیت الله بر صندلی نشسته است را می¬بینند. نکته¬ای دیگر که توجه تازه واردین به بیت آیت الله صانعی را به خود جلب می¬کند، پنکه سقفی است که بعد از حمله نیروهای خودسر در سال 88 به بیت آیت الله مورد حمله قرار گرفته و به حالت شکسته و آویزان در آمده است. در بیت آیت الله گرامی، اغلب عزاداران پس از انجام مراسم هم می¬نشینند تا آیت الله برایشان استخاره¬ای بگیرد. آیت الله گرامی به داشتن قدرتِ استخاره شهره است.
سخنرانیهای دهه اول محرم در محافل هر کدام از مراجع تقلید نیز متفاوت است. در بیت آیت الله گرامی قمی، مداح مقیّد است که روضه¬ی خود را در قالب اشعاری بیان کند. می¬گویند که آیت الله گرامی رغبت بیشتری به شعر دارند. سخنران محفلِ آیت الله بیات زنجانی، ملتزم است که منابع سخن خود را نیز بیان کند. حتی آیت الله بیات زنجانی در سخنرانی عصر عاشورا، از برخی اختلاف نظرهای علمی خود با سخنران مجلسش پرده بر می¬دارد. گویی شیوه¬ای آکادمیک در این بیت شریف جاری است. آیت الله بیات در سخنرانی عصر عاشورا بر ثلاثه محصوره نیز دعا می¬کنند. در بیت آیت الله صادق شیرازی، سخنران علت اصلی وقایع عاشورا را به خلفای راشدین می¬کشاند و با نثار لعنهایی بلند از جانب جمعیت به آن سه خلیفه، سخن را ادامه می¬دهد. در بیت آیت الله شیرازی، علاوه بر اینکه قبل از ظهر مراسم به زبان فارسی برگزار می¬شود، قبل از غروب نیز مجالسی به زبان عربی برگزار می¬گردد.
در محافل دهه اول محرم معمولاً با چای از میهمانان پذیرایی می¬شود. برخی بیوت مانند بیت آیت الله مرعشی نجفی و یا بیت آیت الله گرامی قمی خرما و یا کیک هم می¬دهند. بیت آیت الله بیات زنجانی بسته¬های کیک و آبمیوه نیز برای حاضرین تهیه کرده است. بیت آیت الله صادق شیرازی در پایان مراسمِ شام غریبان، رساله¬ی توضیح المسائل آیت الله و آخرین اثر منتشر شده از بیانات ایشان را هم به حاضرین اهداء می¬کنند. اغلب بیوت مراجع تاسوعا و عاشورا غذای نذری هم می¬دهند. شلوغترین محل برای دریافت غذای ظهر عاشورا بیت آیت الله وحید خراسانی است.
برخی از مراجع، خود نیز در روز عاشورا بر منبر می¬روند. برخی همانند آیت الله وحید خراسانی و سید صادق شیرازی پیش از شروعِ ماه عزا برای مبلغین سخنرانی می¬کنند. آیت الله بیات زنجانی عصر عاشورا سخنرانی می¬کند. شیخ فاضل المالکی عصر عاشورا مقتل می¬خواند، سید صادق شیرازی شام غریبان به منبر می¬رود.
مراجع عظام اگر چه در هنگام عزاداری دست بر روی صورت گذاشته و آهسته اشک می¬ریزند، اما استثناهایی نیز وجود دارد. آیت الله سید محمد یثربی بی تابی می¬کند. آیت الله صانعی بلند بلند می¬گرید، فریاد می¬زند، گاه به مداح می¬گوید چه بخواند، کدام بیت را دوباره بخواند. حتی در برخی موارد مداح ساکت می¬شود و آیت الله صانعی خود ادامه¬ی روضه را از گوشه¬ی مجلس با صدای بلند می¬خواند. حجه الاسلام محمد تقی خلجی (پدر مهدی خلجی) سخنران بیت آیت الله صانعی است. وی در سخنان خود از آراء فیلسوفان غربی هم مدد می¬گیرد. آیت الله صانعی در ظهر عاشورا عمامه از سر بر می¬دارد و سینه زنان در میان جمعیت راه رفته و سینه می¬زند.
 سخنرانهای بیوت در انتهای جلسه برای سلامتی مرجع نیز دعا می¬کنند. مجالس ده شب عزا که به اتمام می¬رسد معمولاً یکی از کتابهای نگاشته شده توسط مرجع را به مداح یا سخنران هدیه می¬دهند. در میان این کتاب، پاکتی قرار دارد که مبلغی پول در آن گذاشته شده است. "عظم الله اجورکم"؛ "مشرّف فرمودید" آخرین کلماتی است که عزاداران می¬شنوند و از بیت خارج می-شوند.